اول اینکه تو مشهد زود دعوارو شروع میکنن وهمشون هوای هم رو دارن نگو که باید خودت دعوا رو شروع کنی
دوم اینکه تو پارک ملت مشهد تابستون سال گذشته یه خاطره داشتم به خاطر یه سری مسایل با یه نفر درگیر شدم که تبدیل شدن به 5 نفر بعد هم من موندم وکل پارک البته پایانش رو میتونی خودت تصور کنی خیلی نامردن باتم اورده بودن که اونم کاری از پیش نبرد البته اون چرخ وفلک بزگ یادمه چون تقریبا نزدیکش بودیم
خدا اون روزا رو نیاره که اگه لطف باغبونه نبود باید کل مسافرت رو تو کلانتری سر میکردم
موافقم به همین علت باید دعوا را خودت شروع کنی چون نامردی میافتن هر لحظه یک نفر اضافه میشه سعی کن اگر با مشهدی جمعات دعوات شد خودت دعوا را شروع کن و از وقت درست استفاده کنی اگر دیدی چند نفر دارن نزدیک میشن باید فرار کنی بهترین راه با اینکه ترسو بازیه اما اونا دارن نامردی می کنن پس فرار در این لحضه بهترین کار هست اما اگر یک نفر اینقدر بزنش تا حساب کار دستش بیاد یادم نمیره اولین دعوا هایی که نامردی افتادن رو سرم تو مشهد نامردا 4 نفر بودن منم بی خبر بهم گفت بیا کارت دارم دستشو گذاشت رو شونم همین طور که دستش رو شونم بود اومد رو به روم گفت ببین داداش..........دیدم یک مشت اورد زیر چشمم خلاصه یه بادنجون زیر چشمم کاشت بعد از یک سال پسر رو با یک نفر دیدم که داشت م یگفت چه جور منو زده من نگاهش کردم بعد گفت نکنه باز بدنت میخاره من دیدم کناریش که فوت کنی میافته و هیچ دوستی هم کنارش یا هم قدش کنارش نبود گفتم اره اومد نزدیک گفتم بگیر یکی اوردم تو صورتش دماقش چه صدایی داد یادم نمیره یک مشتم همونی که کاشت زیر چشمم نصارش کردم خلاصه اگر با مشهدی ها دعوات شد باید دعوا را خودت شروع کنی و اگر دوستاش اومدن فرار کن و اگر راه فراری نبود سنگی چوبی که کنارت رو وردار و از خودت دفاع کن تا استخوناتو نشکستن.....