کسی که این عکس ها رو گرفته بود حتما براش سختی کشیده بوده و خیلی م جسارت داشته چون پشت صحنه به سختی می شد وارد شد .
عکس ها تو دستم بود و فقط نگاه شون می کردم .
یکی یکی . عجیب این بود که هیچ احساس حسادتی در خودم حس نمی کردم . مثل زمانی که از نزدیک نمی شناختمش و مثلا یه عکسی یا یه ویدئوی کنسرتی ازش به دستم می رسید با این فرق که اون زمان شاید آرزو داشتم که من جای اون دختر باشم اما حالا نه .
نمی دونم چه مدت به همون حال بودم اما یه مرتبه متوجه شدم که مامانم پشت سرم ایستاده و داره موهامو ناز می کنه .
برگشتم بهش نگاه کردم و لبخند زدم و گفتم »
-اونقدرهام سخت نبود .
-خدا رو شکر .
-یه چی بهش می گن ؟بین دو تا چیز ؟
-مقایسه ؟
-اوهوم. مقایسه بین دو تا زندگی .
-تکرار دو تا زندگی یا تکرار تاریخ .
-تکرار یه سرنوشت .
-تکرار یه چیز بد .
-از کجا اوردینش؟
-یه نفر برام فرستاد .
=همین جوری؟
-نه ، من ازش خواسته بودم .
«یه لبخند دیگه بهش زدم و گفتم »
-با این حساب یکی دیگه هم از بین شون رفت بیرون .
-مطمئنی؟
«سرم رو تکون دادم »
-حتما؟
«دوباره سرم رو تکون دادم که از پشت صندلی اومد کنارم و بغلم کرد و گفت »
-نمیذاشتم سرنوشتی که من دچارش شدم برای تو تکرار بشه .
«بازم همون احساس شیرین بهم دست داد ، کسی هست که دوستت داشته باشه حالا به هر قیمت . حتی اگر سرش داد بزنی یا از دستش عصبانی بشی. خلاصه رفت نشست که گفتم »
-پایان اون زندگی چطور بود ؟
-خیلی سخت ، به قیمت فرو ریختن درونم . به قیمت از دست دادن مادرم . پری . پدرم مادرم .
-مگه اونم همون وقت مرد ؟
-سه ماه بعد ، یه سکته تو خواب .
-خیلی غم داره .
-خیلی غم انگیزه .
-آها . غم انگیزه .
-یه دیوانه با یه کار کثیف در اثر مستی باعث شد که دو تا خونواده متلاشی بشه و سه نفر انسان بی گناه بمیرن .
-شما چیکار کردی؟
-ازش شکایت کردم اما دیگه فایده ای نداشت . بعد از اون بار که تو شهرستان بهش زنگ زدم و جریان رو بهش گفتم دیگه ازش خبری نشد . از ایران فرار کرد .
-الان کجاست ؟
-یه جا خودشو گم و گور کرده .
-نمی شه پیداش کرد ؟
-تحت تعقیبه . اما چیزی که هست اینه که اون دیگه وطنی نداره . اگه پاش برسه ایران دستگیرش می کنن . این برای یه آدم خیلی دردناکه .
-و آخر داستان ؟
-وقتی مادرم فوت کرد ، چند وقت بعدش دیگه دیدم نمی تونم این جا بمونم و هم به خاطر خاطراتی که عذابم می داد و هم به خاطر این که یه زن تنها نمی تونه این جا زندگی کنه . این جا مثل خارج نیست . برای یه زن تنها زندگی خیلی مشکله . برای همین م رفتم آمریکا . با دست خالی .
-اون خونه چی شد ؟
-اون کثافت قبلا فروخته بودش . یعنی تو قمار باخته بودش .
-مرد کثیفی بوده.
-کثیف براش زیباترین واژه س .
-چی؟
-واژه ، کلمه .
«یه سیگار دیگه روشن کرد و گفت »
-اوایل تو امریکا زندگی برام خیلی سخت بود . باید هم درس می خوندم و هم کار می کردم و هم از تو نگهداری . حتما خودت دیگه این یکی رو کاملا درک می کنی چون می دونی زندگی تو امریکا یعنی چی ، اونم برای یه خارجی .
سخت کار کردم فقط به عشق تو .
به عشق روزی که مثل الان بزرگ بشی و بشی همدم و مونس من . بزرگ بشی و عشق و زندگی ای رو که گم کردم یا ازم گرفته شد ، تو به من برش گردونی . حالا متوجه شی که چرا نمیذارم سرنوشتی مثل من پیدا کنی ؟
«از جام بلند شدم و پریدم بغلش کردم و گفتم »
-من دیوونه بودم مامان . ببخش . نمی دونم چرا از دست تو عصبانی شدم . چقدر سختی کشیدی . هیچوقت فراموش نمی کنم .
پایان فصل پنجم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)