5-3
-وقتی چراغ اتاق تون خاموش شد دیگه امیدم قطع شد که شما رو امشب ببینم .
-منتظر من بودی؟
-خیلی وقته.
«رفتم رو لبه دیوار نشستم و گفتم »
-مادرت کجاست؟
-خوابیده یعنی فکر می کنم .
-چطور از همدیگه خبر ندارین؟
-با همدیگه حرف نمی زنیم .
-چرا؟
-حرف همدیگه رو نمی فهمیم .
-نمی تونم قبول کنم که دو نفر نتونن در کنار هم باشن و همدیگرو درک نکنن .
-آخه ماها کنار همدیگه نیستیم . یعنی اون صیح بیرون می ره و شب بر می گرده .
-و تو چیکار می کنی؟
-همین کاری که می بینی.
-بیکار؟
«سرش رو تکون داد »
-آخه چه جوری می شه که یه جوون تو این سن بیکار باشه؟ یعنی هیچ هدفی نداری؟
-تا چند روز پیش نه ، اما حالا چرا .
«نگاهش کردم که گفت »
-شینا می خوام حرف بزنم . یعنی حرف دلم رو برات بزنم .
«ساکت شد منم هیچی نگفتم . یه خرده که گذشت گفت »
-اونجا تو امریکا ، اگه یه پسر عاشق یه دختر بشه چیکار می کنه ؟
-خب می ره و بهش می گه .
-همین جوری ؟ یعنی به همین راحتی؟
-آره .
-اگه پسره وضعش خوب نباشه چی؟
-چه چیزش خوب نباشه؟
-وضع مالی ش .
«می فهمیدم داره چی می گه . منم طوری حرف می زدم که اون چیزی رو که من می خوام بگه »
-این چیزا اونجاها زیاد مهم نیست .
-یعنی دختره به خاطر بی پولی ش بهش جواب رد نمی ده ؟
-باید بدونه چقدر دوستش داره .
-از کجا بدونه؟
-من که اونا رو نمی شناسم که بدونم . ولی حتما راهی هست که بفهمه .
-مثلا چه راهی؟
-از نگاهش ، رفتارش ، حرفاش .
-اگه نفهمید چی؟
-حتما می فهمه .
-اگه نتونست بفهمه چی؟
-باید بهش بگه . اگرم جواب رد داد ، اون چیزی رو از دست نداده .
«یه خرده فکر کرد و بعد گفت »
-شینا من دوست دارم . عاشقت شدم . از همون اولین بارکه دیدمت ، عاشقت شدم . اون شب که ترسوندمت ، عاشقت شدم . ولی بی تفاوت گذاشتی و رفتی ، تا صبح همین جا نشستم و هر کاری کردم نتونستم از جام تکون بخورم . الانم همین طوره . همه ش میام این جا و می شینم که شاید بیای بیرون و من بتونم ببینمت و باهات حرف بزنم . وقتی چند ساعت می گذره و نمی بینمت ، اصلا می خوام دیگه دنیا نباشه .
ببین شینا ، من کارای بد زیاد کردم اما بچه بدی نبودم .
از وقتی م که ترو دیدم و نصیحتم کردی ، دیگه لب به حشیش و عرقم نزدم . گذاشتم شون کنار . دیگه م طرف شون نمی رم . یعنی طرف هیچ کار بدی نمی رم . می دونم وضع مالی ما خوب تیس . می دونم شماها پول دارین . از هر نظر که فکر می کنم می بینم شماها خیلی از ما سر ترین اما دل که این چیزا سرش نمی شه .
«یه خرده ساکت شد و دوباره گفت »
-تموم زندگی من مثل شب ، تاریک بوده . تو مثل آفتاب اومدی و روشنش کردی . من نه بابای حسابی داشتم و نه مادر حسابی . یعنی اصلا کسی رو نداشتم . اگه منو دوست داشته باشی ،؟ همه کسم می شی . درسته که پول ندارم ، درسته که مثل اون پسره فامیل تون ، ماشین آخرین مدل زیر پام نیس اما جاش اندازه تموم دنیا دوست دارم . به خدا تا حالا هیچ کس نتونسته اونقدر که من ترو دوست دارم ، کسی رو دوست داشته باشه . من هیچ کس رو ندارم شینا ، تو شدی همه کس م .
تو فقط به من بگو بمیر و واستا یه گوشه تماشا کن . به خدا همین الان جلو چشمات خودمو از این بالا میندازم پایین . اگه قبول نداری فقط امتحانم کن . ما که چیزی تو این زندگی جز یه جون ناقابل نداریم ، اینم فدای تو می کنیم .
«یه سیگار روشن کرد و سرش رو انداخت پایین و گفت »
-نه که بخوام دلت رو بسوزونم که از رو دلسوزی دوستم داشته باشی آ، نه ، نه به خدا، اصلا این جوری خوشم نمیاد اما می خوام بهت بگم به دست خالی م نیگا نکن . به این که بیکار و بیعار ، ول می گردم نیگا نکن . کسی رو نداشتم که این جوری شدم . عشقی تو دلم نبوده که این جوری شدم . از اون موقع که خودمو شناختم همه ش جلو هم سن و سالای خودم خفت کشیدم . منم جوونم ، منم آدمم ، منم دل دارم . به خدا قسم چیزی پیش نیومده که خودمو نشون بدم . اگه یکی دستمو بگیره منم می تونم واسه خودم کسی بشم .
«یه پک به سیگارش زد و بعد گفت »
-اون شب که تو گفتی برو تو آینه خودت رو نگاه کن ، راستش این کارو کردم ، تو راست می گفتی ، تو آیینه یه آدم عوضی کثافت رو دیدم . دلم نمی خواست اونجوری باشم اما بودم از اون شب به بعد یه جور دیگه شدم . یعنی حشیش مشیش رو گذاشتم کنار . هی با خودم کلنجار رفتم که از دهنم حرف بد در نیاد . دور و ور رفقای ناجور رو خط کشیدم . کارای بد نکردم . حالا نپرس چه کارایی ، هر چی بود دیگه نکردم . خلاصه خودمو عوض کردم . خودت شاهدی.
«دوباره یه پک به سیگارش زد و خاموشش کرد و گفت »
-همه این کارا رو چون تو یه کلمه بهم حرف زدی کردم اما مگه با این چیزا درست می شه
«یه مرتبه از لبه دیوار که نشسته بود بلند شد و ایستاد و گفت »
-نیگا کن سر و وضعم رو . اینو دیگه چیکارش کنم ؟ حرف زدنم رو درست کردم . کار بد کردنم رو درست کردم . نشست و برخاستم با آدمای ناجور رو قطع کردم و حشیش و عرق و فلان رو گذاشتم کنار ، رفتارم رو درست کردم ، اینا همه شد اما سر و وضعم رو چه جوری درست کنم ؟ جیب خالی م رو چه جوری درست کنم .
«یه مرتبه اشک از چشماش اومد پایین و لباساش رو نشونم داد و گفت »
-این شلوار جین رو می بینی؟ رفتم از باب همایون دست دوم خریدم . این پیرهنم رو می بینی؟ از انقلاب خریدم . کل ش رو بذاری رو هم هفت هشت تومن نمی شه . تازه این لباس پلوخوری مه ، با این لباس با تو اومدم بیرون . با این لباس میام این جا می شینم که وقتی تو بیای ، جلوت خجالت نکشم .
«زود اشک هاشو پاک کرد و گفت »
-نه خدا شاهده که فکر کنی چشمم دنبال چیزیه ها . اصلا . دستم خالی هس اما دلم گنده س . این مادرم آورده ما رو این جا بین پول دارا و هیچ فکر نیس تو دل صاحب مرده مون چی میگذره . هزار تا حسرت مونده به این جیگرم . تو فکر می کنی وقتی اون پسره فامیل تون با اون ماشین آخرین مدل ش اومد دنبالت ، من چی کشیدم ؟ صاف خودمو گذاشتم جای اون . یعنی چیزی م از اون کمتر نیس . اون یه جوونه ، منم یه جوونم . اگه اون به ضرب پول و زور باباش مثلا رفته دانشگاه ، منم با عرضه و لیاقت خودم رفتم . حالا حتما می گی چرا پس ولش کردی . بذار بهت بگم بدونی . یه روز وقتی فهمیدم مادرم چیکاره س ، دنیا برام تموم شد . دیگه برام هیچی مهم نبود . توام اگه جای من بودی همین طور می شدی . اون پسره م اگه جای من بود همین طوری می شد و تازه خیلی خودمو نیگه داشتم که عملی ای چیزی نشدم .
«یه سیگار دیگه روشن کرد »
-بابا مردم از بس رفتم دم این کافی شاپ و این جور جاها و دختر و پسرا رو دیدم و حسرت خوردم . مردم از بس تو این پارک و اون پارک بالای شهر دیدم دختر و پسر دست تو دست همدیگه دارن می رن و من و امثال من فقط باید نگاه شون کنیم . نه اینکه فکر کنی عرضه شو ندارم آ ، نه جیب م خالیه . این چند وقتم که دنبال خلاف نرفتم دیگه بدتر .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)