یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سرکردگان کومله بردند. پس از مراسم، عروس گفت: «باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم.»

«آقا بالا رمضانی» در اوایل انقلاب، زمانی که گروهک های ضداتقلاب در کردستان آشوب می کردند ، به دست یکی از این دار و دسته های جنایت کار ، موسوم به « کومله» *اسیر شد. وی خاطرات تکان دهنده ای از ایام اسارت خود به دست ضد انقلاب نقل کرده است که یکی از هولناک ترین آن ها به این شرح است:

یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سرکردگان کومله بردند. پس از مراسم، آن عروس شیطان صفت گفت: «باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم.» دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم ترین بچه های بسیج اصفهان که حداکثر سنشان شاید 14 سال نمی شد را آوردند و تک تک از پشت سر، سر بریدند. آن برادران مانند مرغ سر بریده پرپر می زدند و آنها شادی و هلهله می کردند.

اما این پایان ماجرا نبود. آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش سپاهی، چهار ارتشی و دو روحانی را آوردند که این عزیزان هدیه دوستان، اقوام و آشنایان بودند، این دوازده نفر را نیز سر بریدند.

من و عده دیگری از برادران که آنها ما را برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغماء افتادیم و ما را به زندان برگرداندند. اما شنیدیم که تا پایان مراسم عروسی، 16 نفر دیگر از رزمندگان را نیز در جاهای مختلف قربانی هوسرانی شیطانی خود کرده و سر بریدند.