صفحه 19 از 27 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 181 تا 190 , از مجموع 265

موضوع: اشعار و زندگی نامه ی استاد دکتر شفیعی کدکنی

  1. #181
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    برگ از زبان باد

    این چرخ چاه کهنه ی کاریز
    با ریسمان پر گره خویش
    این یادگارهای صد قهر و آشتی
    یادآور شفاعت دستان روستایی
    این خشک دشت را سیراب می کند ؟
    در هر گرخه نشان امیدی ست
    وان سوی هر امیدی یأسی
    در جمع این گره ها
    پیوند اشنایی دیرینه استوار
    آن سو درخت تشنه لبی
    برگ هاش را
    از تشنگی فشرده به هم کرده گوش ها
    تا بشنود ترانه ی جویی که خشک شد
    اما دریغ زمزمه ای نیست
    وان سوی تر شیار افزار
    با تخته پاره های شکسته
    در هرم نیم روز
    خیل هزارگان ملخ ها
    این مرکبان تندرو قحط و خشک سال
    از دور و دور دست فراخای دشت را
    محدود می کنند
    ای باد !‌ ای صبورترین سالک طریق
    ای خضر ناشناس
    که گاهی به شاخ بید
    گاهی به موج برکه و
    گاهی به خواب گرد
    دیدار مینمایی و پرهیز می کنی
    ایام تشنه کامی ما را
    از یاس های ساحل دریاچه ها مپرس
    آنجا که از شکوفه شکر ریز می کنی

  2. #182
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    تنهایی ارغوان

    در خلوت بامدادی باران
    بیداری روشن خروس صبح
    خواب خوش قریه را سلامی داد
    در جنگل بی کرانه مرغی خواند
    با نغمه ی خرد روشنی
    پرشور
    تنهایی ارغوان چه شیرین است
    بر یال گریوه های دشت دور

  3. #183
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    خاموشی گلوله سربی

    ای چشم نیلگونه ی دریا
    ترکیب روشنایی شبگیر رستخیز
    با ظلمت شبان پس از مرگ
    آیینه نگاه غزالان و آهوان
    بی رحمی سکوت تو
    امشب
    در پاسخ ِ ترنم این شور و اشتیاق
    خاموشی گلوله ی سربی ست
    در خون گرم سینه ی قرقاول جوان

    _______________________

    * * *یکی از صد شعر نو برتر از نگاه بنده

  4. #184
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    چه بگویم

    چه بگویم که دل افسردگی ات
    از میان برخیزد ؟
    نفس گرم گوزن کوهی
    چه تواند کردن ؟
    سردی برف شبانگاهان را
    که پر افشانده به دشت و دامن ؟

  5. #185
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    در حضور باد

    کلماتم را
    در جوی سحر می شویم
    لحظه هایم را
    در روشنی باران ها
    تا برای تو شعری بسرایم روشن
    تا که بی دغدغه بی ابهام
    سخنانم را
    در حضور باد
    این سالک دشت و هامون
    با تو بی پرده بگویم
    که تو را
    دوست می دارم تا مرز جنون

  6. #186
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    قصد رحیل

    من عاقبت از اینجا خواهم رفت
    پروانه ای که با شب می رفت
    این غال را برای دلم دید
    دیری ست
    مثل ستاره ها چمدانم را
    از شوق ماهیان و تنهایی خودم
    پر کرده ام ولی
    مهلت نمی دهند که مثل کبوتری
    در شرم صبح پر بگشایم
    با یک سبد ترانه ولبخند
    خود را به کاروان برسانم
    اما
    من عاقبت از اینجا خواهم رفت
    پروانه ای که با شب می رفت
    این فال را برای دلم دید

  7. #187
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    برای باران

    باران !‌ سرود دیگیر سر کن
    من نیز می دانم که در این سوک
    یاران را
    یارای خاموشی گزیدن نیست
    اما تو می دانی که در این شب
    دیوارهای خسته را
    تاب شنیدن نیست
    من نیز می دانم که یاران شقایق را
    دستی بنفرین
    از ستک صبح پرپر کرد
    من نیز می دانم که شب افسانه ی خود ر ا
    در گوش بیداران مکرر کرد
    اما نمی گویم
    دیگر نخواهد رست در این باغ
    خونبرگ آتشبوته ای
    چون قامت یاد شهیدانش
    یا گل نخواهد داد
    پیوند دست ناامدیانش
    باران !‌ سرود دیگیر سر کن
    شعر تو با این واژگان شسته
    غمگین است
    ترجیع محزون تو
    امشب نیز
    چون ترجیع دوشین است
    شعری به هنجاری دگر بسرای
    آوای خود را پرده دیگر کن
    باران ! سرود دیگری سر کن

  8. #188
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    نماز خوف

    میان مشرق و مغرب ندای محتضری ست
    که گاه می گوید
    من از ستاره ی دنباله دار می ترسم
    که از کرانه ی مشرق ظهور خواهد کرد
    به رنگ دود در ایینه ها نمودار است
    و در رواق مساجد شکاف افتاده ست
    و در کیسه ی گل های ساده ی مریم
    کجال شوق و نیایش
    نمی دهد ما را
    طلوع صبحدمان خروج دجال است
    که آب را گل و لاله راه می بندد
    و روشنی را
    در جعبه های ماهوتی
    به روی شاخه ی گردوی پیر شانه سری
    نماز می خواند
    نماز خوف
    مگر چیست ؟
    غبار و دود مسلسل بر آسمان سحر
    کسوف لبریزی ست
    تو نیز همره دجال می روی هشدار
    به رودخانه بیندیش
    که آسمان را در خویش می برد سیال
    تو پک جانی اما
    هوای شهر پلید است
    اگر یکی ز شهیدان لاله
    کشته ی تیر
    ز خک برخیزد
    به ابر خواهد گفت
    به باد خواهد گفت
    که این فضا چه پلید است و آسمان کوتاه
    و زهر تدریجی
    عروق گل ها را از خون سالم سیال
    چگونه خالی کرده ست
    من و تو لحظه به لحظه
    کنار پنجره مان
    بدین سیاهی ملموس
    خوی گر شده ایم
    کسی چه می داند بیرون چه می رود در باد
    تمام روزنه ها بسته ست
    من و تو هیچ ندانستیم
    درین غبار
    که شب در کجاست روز کجا
    و رنگ اصلی خورشید و
    آب و گل ها چیست
    درخت ها را پیوند می زنند
    چنانک
    به روی شاخه ی بادام سیب می بینی
    به روی بوته ی بابونه
    لاله های کبود
    چه مهربانی هایی
    اگر به آب ببخشی
    حباب خواهد شد
    من و تو هیچندانستیم
    که آن درخت تنومند روشنایی را
    کجا به خک سپردند
    یا کجا بردند ؟
    بلور شسته ی هر واژه آنچنان آلود
    که از رسالت گل
    خار و خس رواج گرف
    میان مشرق و مغرب ندای محتضری ست
    که گاه می گوید
    من از ستاره ی دنباله دار می ترسم
    عذاب خشم الاهی ست
    نماز خوف بخوانیم
    نماز خوف

  9. #189
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    ملال

    در کنار جوی
    من نشسته
    آب در رفتار
    در تمام هفته
    خسته
    انتظار جمعه را دارم
    در تمام جمعه
    باز از فرط تنهایی
    انتظار شنبه است و کار
    من نشسته
    آب در رفتار

  10. #190
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    مناجات

    خدایا
    خدایا
    تو با آن بزرگی
    در آن آسمانها
    چنین آرزویی
    بدین کوچکی را
    توانی برآورد
    آیا ؟

صفحه 19 از 27 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/