صفحه 15 از 27 نخستنخست ... 511121314151617181925 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 265

موضوع: اشعار و زندگی نامه ی استاد دکتر شفیعی کدکنی

  1. #141
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    سپیده آیینه ها

    چنین که جلوه کنان درکنار آینه ای
    گل شکفته ی صبح و بهار آینه ای
    نگاه و حیرت ایینه محو جلوه ی توست
    سپیده سحر شام تار آینه ای
    ز نقش روی تو روشن شود شبان غمش
    فروغ دیده ی شب زنده دار آینه ای
    به گیسوان سیاهت شکست غم مرساد
    که سرمه ی نگه بی غبار آینه ای
    تو را به کام رقیبان کجا توانم دید
    دریغ ایدم ای گل که یار آینه ای

  2. #142
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    همت بلند

    شد مدتی و یاد تو شد همنشین مرا
    دارد وفای او همه جا شرمگین مرا
    جز داغ او که گرم گرفته ست با دلم
    یک تن نداشت پاس محبت چنین مرا
    فیض وصال یار به تردامنان رسد
    این ماجرا ز شبنم و گل شد یقین مرا
    آن خار خشک سینه دشتم که فیض ابر
    نسترد گرد حسرت و غم از جبین مرا
    کردی به سان قامت فواره ام نگون
    ای همت بلند زدی بر زمین مرا

  3. #143
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    راه باطل

    من می روم ز کوی تو و دل نمی رود
    این زورق شکسته ز ساحل نمی رود
    گویند دل ز عشق تو برگیرم ای دریغ
    کاری که خود ز دست من و دل نمی رود
    گر بی تو سوی کعبه رود کاروان ما
    پیداست آن که جز ره باطل نمی رود
    در جست وجوی روی تو هرگز نگاه من
    بی کاروان اشک ز منزل نمی رود
    خاموش نیستم که چه طوطی و اینه
    آن روی روشنم ز مقابل نمی رود

  4. #144
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    در بر رخم مبند

    با از جنون عشق به کوی تو آمدم
    بیگانگی مکن که به بوی تو آمدم
    در بر رخم مبند که همچون نگاه شوق
    با کاروان اشک به سوی تو آمدم
    از شهر بند عقل به سر منزل جنون
    این سان به شوق دیدن روی تو آمدم
    از رفته عذرخواه و ز اینده بیمنک
    آشفته تر ز حلقه ی موی تو آمدم
    مانند اشک دور ز دیدار مردمان
    با سر دویده تا سر کوی تو آمدم

  5. #145
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    خضر راه

    هر که تاب جرعه ای جام جنون بر دل نداشت
    وای بر حال دلش کز زندگی حاصل نداشت
    همچو فرهاد از جنون زد تیشه ای بر فرق خویش
    این شهید عشق غیر از خویشتن قاتل نداشت
    دل فروشد همچو گردابی به کار خویشتن
    وز کسی چشم گشایش بهر این مشکل نداشت
    شمع را این روشنی از سوز عشقی حاصل است
    گرمی عشق از نبودش جلوه در محفل نداشت
    در شگفتم از دلم کاین قطره طوفان به دوش
    در ره عشق و جنون آسایش منزل نداشت
    خضر راهم شد جنون تا دل به مقصد راه برد
    کی به جایی می رسید ار مرشدی کامل نداشت ؟،
    در محیط پکبازان فکر آسایش فناست
    موج ما جز نیستی آرامش ساحل نداشت

  6. #146
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    بیابان طلب

    ساغرم ایینگی کرد و جهانی یافتم
    وان جهان را بی کران در بی کرانی یافتم
    جسته ام آفاق را در جام جمشید جنون
    هر چه جز عشق تو باقی را گمانی یافتم
    شبنم صبحم که در لبخند خورشید سحر
    خویش را گم کردم و از او نشانی یافتم
    ساحل آسایشی نبود که من مانند موج
    رفتم از خود تا در این دریا کرانی یافتم
    در بیابان طلب سرگشته ماندم سال ها
    تا دراین ره نقش پای کاروانی یافتم
    روشنی بخش گلستانم چو ابر نو بهار
    وین صفای خاطر از اشک روانی یافتم
    چشم بستم از جهان کز فرط استغنای طبع
    در دل بی آرزوی خود جهانی یافتم

  7. #147
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    مپسند

    آن روز که در عشق سرانجام بمیرم
    مپسند که دلداده ی نکام بمیرم
    ایا بود ای ساحل امید که روزی
    چون موج در آغوش تو آرام بمیرم
    چون شبنم گل ها سحر از جلوه خورشید
    در پرتو روی تو سرانجام بمیرم
    آن مرغک آزرده ی عشقم که روا نیست
    در گوشه ی افسرده ی این دام بمیرم
    مپسند که در گوشه نهایی و غم ها
    چون شمع عیان سوزم و گمنام بمیرم

  8. #148
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    آیینه بخت

    تو می روی و دیده من مانده به راهت
    ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت
    ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
    از اشک روان آینه ای بر سر راهت
    باز ای که بخشودم اگر چند فزون بود
    در بارگه سلطنت عشق گناهت
    آیینه بخت سیه من شد و دیدم
    اینده ی خود در نگه چشم سیاهت
    آن شبنم افتاده به خکم که ندارم
    بال و پر پرواز به خورشید نگاهت
    بر خرمن این سوخته ی دشت محبت
    ای برق ! کجا شد نگه گاه به گاهت ؟

  9. #149
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    پاکبازی شبنم

    گر شادی وصال تو یک دم نمی رسد
    شادم که جز غمت به دلم غم نمی رسد
    خورشید اگر به مشت زری وصل گل خرید
    هرگز به پاکبازی شبنم نمی رسد
    ای ابر رهگذار به برقی نوازشی
    بر کشت زار ما اگرت نم نمی رسد
    چون مرغکان گلشن تصویر شیونم
    هرگز به گوش آن گل خرم نمی رسد
    با آن که همچو اینه ام در غبار غم
    گردی ز من به خاطر همدم نمی رسد

  10. #150
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    مگذر از من

    مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم
    با خیال چشم مستت از می و مستی گذشتم
    دامن گلچین پر از گل بود از باغ حضورت
    من چو باد صبح از آنجا با تهی دستی گذشتم
    من از آن پیمان که با چشم تو بستم سال پیشین
    گر تو عهد دوستی با دیگری بستی گذشتم
    چون عقابی می زنم پر در شکوه بامدادان
    من که با شهبال همت زین همه پستی گذشتم
    پکبازی همچو من در زندگی هرگز نبینی
    مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم

صفحه 15 از 27 نخستنخست ... 511121314151617181925 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/