شطح اول
با همین واژه هایی که هرگز
دعوی سحر و اعجازشان نیست
مثل سار و قناری و قمری
که اگر چند پیغمبران اند
ایه ای غیر آوازشان نیست
بر من این لحظه وحی آمد از صبح
کان که بودی تو در انتظارش
جز تو خود هیچ کس نیست باری
دیگران گر ندانند این را
بی گمان دیده ی بازشان نیست
شطح دوم
شهری که آن سوی شقایق می شود طالع
در جاده ی جادوی ابریشم
دروازه های عالمی دیگر
به روی آدمی دیگر
آن عالم و آدم که حافظ آرزو ی کرد
نزدیک است
آنک
شهری که از دروازه های آن
هم بوی جوی مولیان خیزد
هم یاد یار مهربان اید
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)