حلاج
در اینه دوباره نمایان شد
با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی ؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
پرهیز می کنند
نام تو را به رمز
رندان سینهچک نشابور
در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار می کنند
وقتی تو
روی چوبه ی دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه های مامور
مامورهای معذور
همسان و همسکوت ماندیم
خکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خک رویید
در کوچه باغ های نشابور
مستان نیم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجیع وار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبان هاست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)