گل انتظار
ز رهرسيدي و با خود بهار آوردي
چراغ روشن شبها ي تار آوردي
به عطر سوسن ده رنگ چون نسيم اميد
ز در در آمدي و صد بهار آوردي
نسيم وار وزيدي به روح خسته من
ز دشت سوخته ام گل به بار آوردي
به پاي تو گل سوسن ز بام و در مي ريخت
چو عطر خويش به هر رهگذار آوردي
تو آمدي و به نيروي چشم شير افکن
نگاه نافذ آهو شکار آوردي
پرند زلف فرو ريختي به شانه ي من
براي جلگه ي تن آبشار آوردي
دلم ز نرمي گلهاي بوسه صيد تو شد
لب حريري پروانه وار آوردي
چو زلف تو دل سرگشته را قرار نبود
ز بوسه ها به دل من قرار آوردي
به انتظار نشستم کزان گلي بدمد تو در زدي و گل انتظار آوردي
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)