دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر؟کجاست گهواره ی من؟
همون گهواره ای که خاطرم نیست
همون امنیت حقیقی و راست
همون جایی که شاهزاده ی قصه
همیشه دختر فقیرو می خواست
همون شهری که قد خود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگتر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم می شدم نی یک کبوتر
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر؟کجاست گهواره ی من؟
نگو بزرگ شدم،نگو که تلخه
نگو گریه دیگه به من نمی آد
بیا منو ببر نوازشم کن
دلم آغوش بی دغدغه می خواد
توی این بستر پاییزی مسموم
که هر چی نفس سبز بریده
نمی دونه کسی چه سخته موندن
مثل برگ روی شاخه ی تکیده
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست ماد......
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)