نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: كرمان؛ شهر اردشير

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    كرمان؛ شهر اردشير

    كرمان؛ شهر اردشير

    100940084981


    نوشته اند که نام تاريخي کرمان، کارمانيا يا ژرمانيا و يکي از ايالت هاي تاريخي ايران است. امروزي ها مي گويند که نام آن "کريمان" بوده که به مروز زمان به کرمان تغيير يافته است. بعضي از جغرافي دانان ، نام قديم کرمان را "گواشير" (بردشير) خوانده اند و گفته اند که گواشير همان "کوره ي اردشير" يا شهر اردشير بوده است که به تدريج به "گواشير" تبديل شده است .اکنون گواشير نام يکي از هتل هاي شهر کرمان است.


    استان کرمان در جنوب شرقي ايران واقع شده و از شمال با استان هاي خراسان و يزد، از جنوب با استان هرمزگان ، از شرق با سيستان و بلوچستان و از غرب با استان فارس همسايه است. 180 هزار کيلومتر مربع مساحت دارد و پس از استان خراسان (رضوي ، شمالي و جنوبي) دومين استان پهناور ايران بوده که حدود 11 درصد خاک کشورمان را در برگرفته است.


    مطابق تازه ترين اطلاعات و تقسيمات کشوري، استان کرمان 10 شهرستان مهم شامل بافت، بردسير، بم، جيرفت، رفسنجان، زرند، سيرجان، شهر بابک، کرمان و کهنوج و بيش از 2 ميليون نفر جمعيت دارد.

    قسمت هاي شمالي و شرقي آن را "کوير لوت" در برگفته و آب و هوا و آثار تاريخي و منابع زيرزميني و معادن و صنايع دستي و محصولات کشاورزي و باغي اين استان، متغير و متنوع است.


    به گواهي تاريخ، پيشينيه ي سکونت و استقرار انسان در ديار کرمان به هزاره ي چهارم قبل از ميلاد مي رسد و در گذر زمان، گنجينه هاي تاريخي - فرهنگي گرانبهايي در آن پديد آمده است. حاکمان مختلف بر آن حکم رانده اند، آثاري از خود بر جاي گذاشته اند، رفته اند و به عبرت ديگران تبديل شده اند اما توانايي، پايداري و کار و کوشش مردم اين خطه از ميهنمان، همچنان ادامه دارد.


    در دوره ي هخامنشيان و اشکانيان، کرمان جزو ايالت فارس بود اما در دوره ي ساسانيان، فرمانرواي کرمان، عنوان شاه داشته است چنان که بهرام چهارم (388 ميلادي) به "شاه کرمان" معروف بود و مستقل. يزدگرد سوم در سال 29 هجري قمري و پس از حمله ي اعراب، به کرمان پناه برد و گفته شده که تا آن زمان هنوز ساکنان استان کرمان نسبت به وي وفادار مانده بودند.


    کرمان در زمان خليفه ي دوم "عمربن خطاب" به دست عرب ها افتاد و در زمان خليفه ي سوم "عثمان بن عفان" و در سال 31 هجري، مردم اين استان به اتهام ندادن جزيه مورد هجوم سرداران عرب قرار گرفتند و تازيان ناآگاه و نافرهيخته ، بسياري از آتشکده هاي زرتشتيان را که به آنها "مجوسيه" مي گفتند، خراب کردند.


    در دوره ي خلافت امويان و عباسيان اعتراض ها و مخالفت هاي گسترده با شيوه ي حکمراني عرب ها در کرمان صورت گرفت که سرکوب شد اما در سده هاي سوم، چهارم و پنجم ( عصر زرين و نوزايش دين و فرهنگ ايراني ) ، اين استان زير حاکميت خاندان هاي ايراني مانند صفاريان ( يعقوب و عمرو ليث صفار)، سامانيان ( مانند ابو علي پسر الياس)، ديلميان ( مانند معزالدوله ي ديلمي) و آل بويه قرار گرفت.

    در نيمه ي دوم قرن پنجم و در سده هاي ششم و هفتم ، کرمان به تصرف ترکان سلجوقي (آلب ارسلان)، غزنوي (ملک دينار غزنوي)، خوارزمشاهيان ( علاء الدين و هندوخان خوارزمشاه) و مغولان ( چنگيز خان مغول) درآمد و اين سلسله هاي بيگانه بر آن حکم راندند.

    در قرن هشتم و نهم و ابتدا در سال 741 هجري امير مبارزالدين محمد بنيانگذار سلسله ي آل مظفر، کرمان را تصرف کرد و بعد از انقراض اين سلسله ، کرمان ضميمه ي متصرفات امير تيمور گورکاني شد. پس از تيموريان سلسله هاي قراقويونلو و آق قويونلو به ترتيب کرمان را تصرف کردند.

    در آغاز قرن دهم هجري و با ظهور شاه اسماعيل موسس سلسله ي صفويه، کرمان بدون مقاومت و خونريزي به تصرف سرداران صفوي درآمد و از اين تاريخ تا پايان کار صفويان و هجوم افغان ها در ابتداي قرن دوازدهم، امنيت و آسايش در کرمان برقرار بود.

    گنجعلي خان يکي از معروف ترين حاکمان دوره ي صفويان است که در مدت ماموريت خود در کرمان به آباداني و عمران آن مشغول شد و آثار فراواني از جمله مسجد، مدرسه ، بازار و حمام از خود به يادگار گذاشت که اکنون مورد توجه گردشگران و ايرانگردان است.

    ابن خلدون ناظر آگاه تاريخ جهان اسلام در کتاب "مقدمه" جلد نخست صفحه ي 248 به درستي ، عمر متوسط سلسله هاي حکومتي و خودکامه در ايران و جهان اسلام را سه نسل دانسته است. اين سلسله ها همواره "ميان افراط خودکامگي و تفريط سست عنصري" در نوسان بوده اند و هرگز تعادلي ميان آن دو، به وجود نيامد.

    در ايران همواره سرسلسله ي حکمراني و تنها شاه و سلطاني مي توانست قدرت خود و طايفه ي خود را حفظ کند که هر مخالفتي را ازميان برمي داشت و هر فرمانروايي که مخالفان را برنمي انداخت، خود بر مي افتاد مگر آن که مخالفي نبود يا باقي نمانده بود. (براي آگاهي بيشتر بنگريد: جغرافياي تاريخي شهرهاي ايران، محمد تقي خان حکيم، نشر زرين، 1366 و جغرافياي تاريخي ايران باستان، محمد جواد مشکور، دنياي کتاب، 1371).

  2. 3 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/