کدام شاعر چشمان تو را برای من سرود
که هر چه می خوانم تمام نمی شود
با کدامین اذان به قبله ی تو قامت بستم
که هر چه سلام می دهم پایان ندارد ...
با کدام قفل یادت بر دل من ماند
که بیرون می کنم اما نمی رود؟
تا تو بودی شاد بودم،
آسمان آبی بود و عشق من بی نهایت ...
تو که رفتی من نشستم،چای خوردم و شاعر شدم!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)