نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 399

موضوع: دل نوشته های خودمونی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    گاهی یخ میکنم
    میلرزم
    دستهای ام گوشهایم را کر میکند
    دندانهای ام زبانم را زندانی
    افکارم منجمد می شود
    تنهای ام چند برابر.....

  2. #2
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    تمام روز در آیینه گریه می کردم
    بهار ، پنجره ام را
    به وهم سبز درختان سپرده بود
    تنم به پیله تنهایی ام نمی گنجید
    ...
    نمی توانستم دیگر نمی توانستم
    صدای پایم از انکار راه برمی خاست
    و یاسم از صبوری روحم وسیع تر شده بود
    و آن بهار ... و آن وهم سبز رنگ
    که بر دریچه گذر داشت با دلم می گفت :
    "نگاه کن
    تو هیچ گاه پیش نرفتی
    تو فرو رفتی..."

  3. #3
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    قرارمان

    در پس التهاب لحظه ها

    در انتهای راه ها

    در همه جا

    وهیچ جا

    در چمن روشن کوه

    در آواز کبک عاشق

    در ریشه گل و گیاه...

  4. #4
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    سال ها مي گذرد
    و من از پنجره بيداري
    کوچه ياد تو را مي نگرم
    مي پويم
    و چنان آرامم
    که کسي فکر نکرد
    زير خاکستر آرامش من
    چه هياهويي هست ...

  5. #5
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    لمس کن دلنوشته هایم را
    که برايت مي نويسم
    تا بخواني و بدانی که چقدر
    جايت خاليست
    تا بداني آزارم مي دهد نبودنت
    لمس کن
    دلنوشته هايم را که
    لمس نشدنی، لخت و عريان است
    كه ازته قلبم بر قلم و كاغذ مي چكد
    لمس کن
    گونه هايم را که خيس اشك است
    لمس کن
    لحظه هايم را ...
    تويي که نمي داني من كه هستم!
    لمس کن
    اين بی تو بودن ها را
    بی تو ماندن ها را
    لمس کن

  6. #6
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    سنجاق مي كنم
    شب را با پنجره

    و تو را تكرار مي كنم

    همه شب

    يا تو را بر دوش مي كشم

    دستت را مي گيرم

    قدم مي زنيم در اتاق كوچكم

    نور كمي دارد

    اما

    باران از پنجره اش پيداست

    من هم باران مي شوم

    و مي چكم

    بر نبودن هم اكنونت

  7. #7
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    پیش فرض

    انگشت ها در هم
    نفس ها تقسیم
    پلک ها ارام
    چشم ها خیره
    چقدر بوسه به جفتمان می امد ...

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/