تلاش برای شناساندن عقاید تشیع
آیین تشیع هم، چنانکه شاه صفوى پیشبینى کرده بود، بعد از چندین نسل دعوت و تبلیغ پنهان و آشکار که از جانب پدران اودر جریان بود، اکنون آماده آن بود که گستره پنهان خود را که سالها زیر نقاب تقیهپنهان و ناشناخته گذاشته بود، آشکار کند، و چنین نیز کرد.

با این حال ازتمام اصول و فروع آیینتشیعآنچه در مدت دعوت پدران شاه اسماعیلآشکار و پنهان تبلیغ شده بود، ظاهرا" تنها مسئله امامت بود که ولایت و جانشینى علىبن ابى طالب «ع» را بعد از وفات رسول اکرم تبلیغ و تعزیر مى‏کرد. این قول هم هر چندهمراه با الزام محبت آل رسول از عهد ایلخانان به تدریج در بین بسیارى از مسلمین وصوفیان رایج بود، اما براى آن که تشیع را به عنوان یک مذهب رسمى‏با تمام اصول وفروع بایسته و لازم یک آیین، براى عام مردم قابل تمسک و اعتماد سازد، کافى به نظرنمى‏رسید. از این رو، تعزیر عقاید در باب توحید و نبوت و معاد نیز براى تکمیل آنضرورت پیدا کرد. به علاوه در مسایل فروع، تعزیر احکام ائمه شیعه و مسأله تقلید واجتهاد در این گونه مسایل هم براى رسمى‏کردن مذهب تشیع ضرورت داشت و این جمله، بامجرد اظهار تولا و تبرا و یا بر سر گذاشتن کلاه سرخ فام دوازده ترک، قابل قبولنمى‏افتاد.

طرفه آنکه در این زمینه‏ها نه خاندان صفوى سابقه و ضابطه‏اىاستوار و قابل استناد داشت، نه صوفیان ترکمان که از زمان شیخ حیدر، به کلاه سرخخویش شناخته مى‏شدند. در تمام تبریز هم که دست کم یک سوم اهالى آن خود را شیعهمى‏خواندند، هیچ کتاب مدون و جامعى در باب تمام فروع و اصولمذهب اثنى عشرىوجود نداشت. فقط بعد ازاعلام رسمیت تشیع، به دنبال جستجوى بسیار، یک بخش از کتاب «قواعد الاسلام» علامهحلى، فقیه شیعى، از کتابخانه شخصى کافى نورالله زیتونى به دست آمد که معدودى علماىشهر آن را مى‏خواندند و هنوز شهرت و قبولى هم نداشت.

بالاخره معلوم شد بدونجلب علماى شیعه از خارج، تشیع نمى‏تواند در عمل، در تمام ایران مذهب رسمى‏واقع شود؛سپس شاه جوان لازم دید علماى مذهب را از بحرین و کوفه و حله و جبل عامل، براى نشرمعارف شیعه و تعلیم و اجراى احکام آن مذهب به ایران دعوت کند و کرد. از این جمله؛شیخ نورالدین کرکساز علماى معروف جبل عامبود، که به دعوت پادشاه ازبینالنهرین به ایران آمد و عامل عمده‏اى در نشر و تبلیغ مذهب جعفرى در ایران گشت.