اسماعیل میرزا و تلاش برای گرفتن انتقام خون پدر
اختلافات خانگىبازماندگان اوزون حسن که قلمرو او را تجزیه کرده بودند، براى اعلام خروج دین حق ازسوىاسماعیل میرزا، فرصت مناسبى قلمداد شد. دراردبیل، شیخ جوان، بقعه و خانقاه صفوى را زیارت کرد و از دیدار مادر و برادر خرسندىیافت. چندى بعد براى مقابله با دشمنان کهالوندبیگ آق قویونلو و فرخ یسار شروانشاه از آن جمله بودند، همراه یاران خویش بهنواحى قراباغ و وان عزیمت کرد. در بین راه عده زیادى صوفیان جانسپار دیگر از حوالىسیواس و ارزنجانبه وى ملحق شدند. اسماعیل به دنبالمشورت با یاران، حمله به شروان و کشیدن انتقام خون پدر را از فرخ یسار پیر بر هرکار دیگرى مقدم داشت. با هشت هزار تن صوفیان جنگجوى و جان نثار که در موکب خویشداشت عازم شروان شد. در جنگى که نزدیک قلعه گلستان روى داد، فرخ یسار با وجود بیستهزار مرد جنگى که با او همراه بود، مغلوب و کشته شد «906 ق / 1500 م؛ جهانگشاىخاقان، صص 119 و 113». اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت وبلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و سردار خردسال به جاى آنکه وقت خودرا براى محاصره و تسخیر قلعه گلستان ضایع کند، از حوالى شروان عزیمت کرد و راهآذربایجان را پیش گرفت. در حدود نخجوان الوند بیگ آق قویونلو را مغلوب و پراکندهساخت «907 ق / 1502 م» و خود پیروزمندانه واردتبریزشد و سلطنت خود را با اعلام و اظهارسلطنت شیعه که به هر حال با آیین اکثریت اهل شهر مغایر بود، اعلام داشت «تاریخ جهانآرا، صص 465 - 226؛ لب التواریخ، صص 394 - 395».