آسمان هدایتت همیشه آبی است
و شرمم از آن است که جویبار گناهم همیشه جاریست...
خدای رئوف و رحمن من
ببخش بر من سیل عظیم گناهام را
و درهای رحمتت را بر من بگشا.....
آسمان هدایتت همیشه آبی است
و شرمم از آن است که جویبار گناهم همیشه جاریست...
خدای رئوف و رحمن من
ببخش بر من سیل عظیم گناهام را
و درهای رحمتت را بر من بگشا.....
خدايا من اگر بد کنمتورا بنده ديگر بسيار استتو اگر با من مدارا نکنيمرا خدايي ديگر کجاست؟؟؟؟
شب های دراز بی عبادت چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم...
جز تــــو كه را دارم خدا ...!؟
شبیه یك پرنـــــده، خیس از باران كه می آیم
تـــــــــــــــــــو با دستان پر مهرت، پناهم می شوی آیا
پس از طی كردن فرسنگها راهی كه می دانی
كنار خستـگی ها ، تكیه گاهـــــــــــــــــم می شوی آیا
به یاد داشته باش همراهی خدا با ما مثل نفس است
آرام و بی صدا امّا همیشگی
خدایا! چنان بنواز دلم را که هر جا نفرتی هست،عشق باشم...هر جا نا امیدی هست،امید باشم...هرجا غمی هست،شادمانی باشم
خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان
بنده: خدايا سه رکعت زياد است
خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم
خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد
خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد
خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد
ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
خدايا ! مرا وسيله اي براي صلح و آرامش قرار ده.
بگذار هرجا تنفر است ، بذر عشق بكارم.
هرجا آزردگي است ، ببخشايم . هرجا شك حاكم است ، ايمان و هرجا يأس است ، اميد . هرجا تاريكي است ، روشنايي و هرجا غم جاري است ، شادي نثاركنم.
الهي ! توفيقم ده كه بيش از طلب همدردي ، همدردي كنم .
بيش از آنكه مرا بفهمند ، ديگران را درك كنم .
پيش از آنكه مرا دوست بدارند ، دوست بدارم ، زيرا در عطا كردن است كه
مي ستانيم و در بخشيدن است كه بخشيده ميشويم و در مردن است كه ، حيات ابدي مي يابيم.
خنده خدا :
بر روي ما نگاه خدا خنده ميزند .............هر چند که ره به ساحل لطفش نبرده ايم...
زيرا که چون زاهدان سيه کار خرقه پوش ....پنهان ز ديدگان خدا مي نخورده ايم ..
.
پيشاني ار ز داغ گناهي سيه شود ....بهتر ز داغ مهر نماز از سر ريا ...
نام خدا نبردن از آن به که زير لب .......بهر فريب خلق بگويي خدا خدا ...
.
ما را چه غم که شيخ شبي در ميان جمع .... بر رويمان ببست به شادي در بهشت ...
او که به لطف و صفاي خويش....او ميگشايد .... گويي که خاک طينت ما را ز غم سرشت ...
.
طوفان طعنه خنده ما را ز لب نشست ..... کوهيم و در ميانه دريا نشسته ايم.....
چون سينه جاي گوهر يکتاي راستيست ... زين رو به موج حادثه تنها نشسته ايم ...
.
آن آتشي که در دل ما شعله مي کشد ..... گر در ميان دامن شيخ اوفتاده بود ....
ديگر به ما که سوخته ايم از شرار عشق ...نام گنا هکاره ي رسوا نداده بود ...
.
بگذار تا به طعنه بگوييند مردمان .... در گوش هم حکايت عشق مدام ما ....
.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
... ثبت است در جریده عالم دوام ما
... ... فروغ ... ...
از خداوند نیرو خواستم، ضعیف آفرید که تواضع بندگی را بیاموزم.
از او سلامتی خواستم که کارهای بزرگ انجام دهم، ناتوانم آفرید که
کارهای بهتری انجام دهم.
از او ثروت خواستم که سعادتمند شوم، فقرم بخشید که که عاقل باشم.
از او قدرت خواستم که ستایش دیگران را به دست آورم، شکستم
بخشید که بدانم پیوسته نیازمند اویم.
از او همه چیز خواستم که از زندگی لذت برم، آنچه خواستم به من نداد.
آنچه بدان امید داشتم به من بخشید و دعاهای نگفته ام مستجاب شدند
و آنها این بودند:
من هستم در میان انسانها و غرق در نعمات پروردگارروی کامپانلا
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)