صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41

موضوع: معرفي جشنهاي آييني و ملي

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    معرفي جشنهاي آييني و ملي

    معرفي جشنهاي آييني و ملي

    جشن اسفندگان خجسته باد
    سپندارمذ روز از اسفندماه برابر با پنجم اسفند در گاهشماری ایرانی



    اینک زمین را می ستاییم؛
    زمینی که ما را در بر گرفته است.
    ای اََهوره مَزدا !
    زنان را می ستاییم.
    زنانی را که از آن فتو به شمار آیند
    و از بهترین راستی برخوردارند، می ستاییم.
    اوستا - یسنا 38 - بند 1

    روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپندارمذ» نام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپفنْتَه آرمَئیتی»(Spenta-Ârmaiti) می باشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته»(Spenta) یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی»(Ârmaiti) به مانک فروتنی و بردباری تشکیل شده است و مانک این دو با هم فروتنی فپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.
    امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین فسرسبز و نشانی از باروری و زایش است. جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مرد گیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بكار رفته است.
    یکی دیگر از نام های این جشن نیز، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به مناسبت نقش مهم برزگران و کشاورزان در سبز کردن زمین و باروری زمین بوده است.


    به بیان ابوریحان بیرونی، «اسفندارمذ» ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درست کار بوده. به همین مناسبت این روز، عید زنان به شمار می رفت. مردم به جهت گرامیداشت، به آنان هدیه داده و بخشش می کردند. زنان نه تنها از هدایا و دهش هایی برخوردار می شدند، بلکه به نوعی در این روز فرمانروایی می کردند و مردان باید که از آنان فرمان می بردند.
    گردیزی در کتاب زین الاخبار نیز درباره ی واژه ی «مردگیران» اشاره کرده است که از این جهت این جشن را مردگیران می گفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مرد زندگی خود را برمی گزیدند.
    هنوز نیز در برخی از گوشه های ایران زمین مانند اصفهان، پهله، ری و دیگر شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران، مراسم جشن اسفندگان همچون گذشته برگزار می شود، در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به جامعه تحویل داده اند مورد تشویق قرار می گیرند و از مردهای خود پیش کش هایی دریافت می کنند. آن ها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه به عهده می گیرند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اسفندگان، جشن بزرگداشت زن و زمین

    می‌ستاییم این زمین را، می‌ستاییم آن آسمان را،
    می‌ستاییم روان‌های جانوران سودمند را،
    می ستاییم روان‌های مردان پیرو راستی را،
    می‌ستاییم روان‌های زنان پیرو راستی را،
    در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
    مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده‌اند،
    می‌کوشند و خواهند کوشید
    (اوستا - فروردین یشت - بند 153 و 154)
    «ایرانیان باستان از گذشته‌های دور تحت تاثیر و نفوذ مادر خدایان یا الههگان بوده‌اند که آنها را حمایت می‌کردند. با دگرگونی نقش زن به عنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدایان مادینه نیروی برتر شدند و دست به آفرینش و کارهای شگفت‌ آوردند»(1)
    این بانوخدایان دارای تندیسه‌هایی بوده‌اند که در جای جای سرزمین ایران یافت شده‌اند. این پیکره‌ها ویژگی‌های زنانه بارزی دارند که نماد باروری، مادری و زایش است.
    هنگام پیام‌آوری اشوزرتشت، یکتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گردید، پس سایر خدایان به مقام پایین‌تر نزول کرده و بدین ترتیب امشاسپندان و ایزدان با حضور خود مفاهیم انتزاعی برخاسته از این خدایان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. این فاصله گرفتن از خدایان اساطیری به طور کامل نبوده است و آدمی که مجذوب قدرت بیپایان بانوخدایان خود بوده با اقدامی جبرانی بخشی از قدرت زنانهی آنها را در قالب‌های دختر شاه پریان و داستانهای روزمرهی خود جای داده و قسمتی دیگر را هم به صورت زن برتر در ادبیات خود زنده کردند. آناهیتا و اشی از جمله ایزدهای ایرانی می‌باشند که در جای جای نوشته‌های باستانی جلوه می‌کنند.
    در میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین یعنی وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه، نرینه و سه امشاسپند بعد یعنی سپندار آرمئیتی، هئورتات و امرتات از نظر لغوی مادینه‌اند.
    هستهی اصلی این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر اهمیت نقش زن و مادر در اندیشه و باور انسان نخستین و ایرانیان باستان است. از همین خواستگاه است که عبارتهای زیبا و دلانگیز «زبان مادری»، «مادر طبیعت»، «مام میهن» و «سرزمین مادری» به وجود آورده و فراگیر شده است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    همچنین در باورهای ایرانی «نسل بشر و نخستین زن و مرد جهان به نام مشی و مشیانه از ریشهی دوگانهی گیاهی به نام مهرگیاه در دل زمین به وجود آمده و آفریده شده‌اند و در واقع زمین یا سپندارمذ (2)، مادر نسل بشری دانسته می‌شده است»(3)
    سپندارمذ واژه‌ای مرکب است از سپنته یا سپند به معنی پاک و مقدس و آرمئی‌تی به معنی فروتنی و بردباری نیک و مقدس، این واژه در پهلوی به گونه‌ی سپندارمت و در فارسی سپندارمذ، اسفندارمز و اسفند شده است. در شکل معنوی و مینوی‌اش مظهر بردباری و سازگاری اهورامزدا است و در جهان مادی و خاکی نگهبانی زمین به وی سپرده شده است. این فرشته که با زمین تجسم می‌یابد، دست یافتنی‌ترین فرشتگان است و هرکس در زندگی عادی خود همواره با آن در تماس است و به بدیهی‌ترین صورت ممکن از موهبت‌های آن بهره‌مند می‌شود بنابراین اهمیت فوق‌العادهی او برای مردمان ایران باستان که زندگی را بیشتر به چوپانی و برزگری می‌گذراندند، قابل درک است (4)».
    این فرشته در اندیشهی ایرانی جایی بس بزرگ دارد، واژهی «ایر» که در نام ایران دیده می‌شود، در واژهی آمیختهی «ایرتن» فروتنی است. زنان نیز بدان روی که افزایندی جهان‌اند و نمایندی مهر و فروتنی به سپندارمذ مانند می‌شوند (5)»
    در وندیداد آنجا که سخن از زمین می‌رود که چگونه می‌توان آن را شاد کرد، آمده است : « با برانداختن سوراخ‌های مار و جانوران زیانکار و ‌آبیاری و شخم زدن و برآوردن گل و گیاه و درخت ... چنین زمین‌هایی مانند زن زیبا و خوش اندامی است که شوی او در بستر او را شادمان می‌سازد و آن زن برای وی فرزندان برومند می‌آورد (6)»
    به علت اهمیت زمین و زن، روز پنجم هر ماه موسوم است به سپندارمذ، آخرین ماه سال نیز به همین نام است که از ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. ایرانیان روز سپندارمذ از ماه اسفند را جشنی به نام اسفندگان می‌گرفتند. یا به قولی جشن زن می‌گرفتند. و این است که سخن ابوریحان بیرونی و گواهی او که در هزار سال پیش (زمان ابوریحان) هنوز این جشن برگزار می‌شده است.
    «اسفندارمز فرشتهی موکل بر زمین است و نیز بر زن‌های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می‌نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیهی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است (7)»
    در جای دیگر آورده است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشستند و فرمان می‌راندند، همهی کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می‌گرفت.

    این جشن همراه با آداب رسوم و تشریفاتی ویژه برگزار می‌شد. نخستین جشنی که در این روز برگزار می‌شد جشن «مردگیران» یا «مژگیران» بوده است این جشن ویژهی زنان و به مناسبت تجلیل و بزرگداشت از آنان برگزار می‌شود.
    کارکردهای آرمئی‌تی یا سپندارمذ در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است در گاتهای زرتشت، 18 بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک برای آرامبخشی به کشتزاران چراگاه‌ها جانوران برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می‌خواند. در اساطیر ایرانی او بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمان‌گیر را به منوچهر شاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند در متون پهلوی او را یاری رسان نویسندگان به عنوان پدیدآورندگان فکر و اندیشه می‌دانند.
    سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38 آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است. با توجه به منابع موجود دانسته می‌شود که اسفندگان در ایران باستان روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. اما منظور از زن در این جشن همسر است و نه جنسیت آن. بیرونی (9) نیز در نقل آیین‌های جشن از زن به عنوان همسر یاد می‌کند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیین‌هایی که امروزه نیز در بسیاری از نقاط دور و نزدیک میهن برگزار می‌شود همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهرآمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارند. این جشن هنوز هم به نام اسفندی در بسیاری از نواحی مرکزی ایران چون اقلید کاشان و محلات برگزار می‌شود. و زنان در این روز برای خشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی می‌پزند که به نام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می‌شود.
    ایزدبانوی سپندارمذ، در اندیشهی جهانیان بسیار اثر گزار بوده است « ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگ‌های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.(10)
    امروزه در جهان جشنی به عنوان ولنتاین (11) در کنار اسفندگان برگزار میشود. این دو جشن به لحاظ زمان‌بندی و برخی از درون‌مایه‌ها به یکدیگر شباهت دارند. ولنتاین از یک جریان عاشقانه در بعد از میلاد سرچشمه گرفته، اما جشن اسفندگان یادگاری بسیار کهن از اسطوره‌های زایش و باروری است. مقایسه کردن این دو جشن برای نگارنده انجام پذیر نیست. اما تصور می‌کنم مردمانی با فرهنگ و اندیشهی غنی و توانا شایسته است جشنی به بزرگی فرهنگشان برای زمین و زن (همسر)، این دو عنصر سودمند برگزار ‌کنند. ایرانیان که سپاسداری را از بایسته‌های زندگانی شمرده در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنند و باید برای سپاسداری از جایگاه زن و مادر هستی آموزش و فرزندان این خاک و بوم و به یاد کوشش‌های بیوقفه زنان و مادران، این جشن را پاس دارند.
    نوشتهی : «شقایق فتح علی زاده»

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جشن آذرگان:

    روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ِویژه ی همه ی آتش هاست و از احترام ویژه ای نسبت به سایر آخشیج ها (عناصر) برخوردار می باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.


    در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقيه از ابوريحان بیرونی درباره ی این جشن آمده است :
    «... روز نهم آذر عيدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گويند و در اين روز به افروختن آتش نيازمند می باشند و اين روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که به همه ی آتش ها موکل است ناميده شده، زرتشت امر کرده در اين روز آتشکده ها را زيارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمايند ...»

    در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته اند.


    در جشن های آتش مردم روی بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می گیرند.


    نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همچون نوروز و مهرگان بر آن ارج می نهاده اند. در این روز آتشکده ها را آراسته و آذین بندی می کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه ای برای جشن برگزار می کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره ی امور و دشواری ها به نتیجه ی مطلوب می انجامد.

    آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه ای به شکلی آن را ستوده اند.

    دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این باره دارد و نشان می دهد که چگونه همه ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می ستایند و از متمدن ترین کشورها در اروپا تا وحشی ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.


    در نزد هندوان نیز، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی ها، «اَتره ون»(Athravan) می باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می شود است.


    همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می شد خاموش گردد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در ادامه

    نیاکان ِ باستانی و زرتشتی مان، افزون بر جشن های ِ سالاری چون نوروز، سیزده بدر، یلدا ( شب ِ چله )، سده و چهارشنبه سوری، در هرماه آن روزی که با نام ِ ماه همنام می شد، جشن می گرفتند و به شادی و شادمانی در سروری بی همتا مشغول می شدند. و جشن ِ آذرگان، نهمین جشن ِ ماهانه ی نیاکانمان است، که در روز نهم ِ آذر ماه ِ زرتشتی برگزار می شده است.

    در این روز نیاکانمان به آتشکده ها می رفتند و سرود آتش می خواندند و به رقص و شادی و شادمانی وشادخوانی می پرداختند.

    مردم بر بام خانه ها و معابر آتش می افروختند، نور و روشنایی و انرژی را سلام می کردند و شب و تیرگی و تاریکی را از هستی خود محو می نمودند.

    ابوريحان بیرونی در آثارالباقيه دربارهی جشن ِ آذرگان مینویسد :

    " روز نهم آذر عيدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشنمیگويند و در اين روز به افروختن آتش نيازمند میباشند و اين روز جشن آتش است وبنام فرشتهای که به همهی آتشها موکل است ناميده شده، زرتشت امر کرده در اين روزآتشکدهها را زيارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمايند. "

    نام ِآذر، نام ایزدی است ویژهی همهی آتشها و ازاحترام ویژه ای نسبت به سایر ِ عناصر چهارگانه برخوردار می باشد و جشن آذرگان در کنار جشن های دیگر ِ آتش، چون سده و اردیبهشتگان و چهارشنبه سوری، ستایشی است سزاوار از این عنصر اهورایی.

    باشد که با برافروختن آتش در این جشن ِ سزاوار ِ شرر، در دل و جان ِ تک تک ِ ما، آتشکده های ِ پدران ِ مان، زبانه بکشد و هر آنچه تاریکی و تیرگی است، را بدرد و آفتاب فروزان را بر پهن دشت ِ بی کران سرای ایران زمین بگستراند.

    .نیایش آتش:

    درود بر تو ای آتش!

    ای برترین آفریده ي سزاوار ستایش اهورا مزدا!

    به خشنودی اهورا مزدا، راستی بهترین نیکی است، خرسندی است.

    خرسندی برای کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد (3 بار)

    بر می گزینم که مزدا پرست زرتشتی باشم و خدایان پنداری را زدوده، تنها به اهورا باور داشته باشم.

    به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد!
    افروخته باش در این خانه!

    پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه!

    به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا! آسایش آسان! پناه آسان! آسایش فراوان!

    فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس

    از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و

    انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مراوده مرا و شهر مرا و کشور

    مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند.

    راستی بهترین نیکی است، خرسندی است.

    خرسندی برای کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد (3 بار) *


    * بر گرفته از مقاله " جشن آتش" دکتر تورج پارسی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عاشوريه:

    بیست و هفتم ماه کیسلو عبری برابر با 27 آذر در گاهشماری ایرانی است.
    در این روز (روز نخست سُرطانا) صابئین مندایی به یاد غرق شدگان توفان نوح مراسمی به نام «لوفانی» و «دخرانی» برگزار می کنند.

    اين روز به مناسبت غرق شدگان طوفان نوح است و جز اعياد اصلي نيست. عاشوريه در اول ماه سرطانا (برابر با سي ام آذر ماه) مي باشد. مراسم دخراني و لوفاني به مناسبت غرق شدن طوفان نوح اجرا مي شود.و حليمي که مرکب از گندم، نخود، لوبيا، ماش، عدس، باقالا و لپه تهيه مي شود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شب چله (یلدا)

    انارم روز از آذرماه برابر با 30 آذر در گاهشماری ایرانی
    می ستاییم مهر را
    آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد
    نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد
    آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند
    (اوستا - مهر یشت)

    «شب چله»(یلدا) یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زادن دوباره ی خورشید و آغاز فصل زمستان است که یادگاری هفت هزار ساله و ارزشمند از نیاکان فرهیخته ی مان به شمار می آید. ایرانیانی که هزاران سال پیش دریافتند که گاه‌شماری بر پایه ی ماه نمی‌تواند گاه‌شماری درستی باشد.

    پس به پژوهش درباره ی حرکت خورشید پرداختند و گاه‌شماری خود را بر پایه ی آن قرار دادند. ایشان حرکت خورشید را در برج‌های آسمان اندازه‌گیری کردند و برای هر برجی نام خاصی گذاشتند و دریافتند هنگامی که برآمدن خورشید با برآمدن برج «بره» در یک زمان باشد، بهار است و دریافتند که در ابتدای پاییز و بهار روز و شب برابر است و در ابتدای تابستان روز بلندتر از شب است. ایرانیان باستان گاه‌شماری خود را بر اساس چله (چهل روز) تقسیم کردند و 9 چله (ماه) داشتند.

    می دانیم که در فرهنگ ایرانیان عدد چهل مانند عدد هفت و دوازده قداست خاصی دارد. واژه‌های «چله نشستن»، «چل چلی» و در طبرستان واژه‌های «پیرا چله،‌ گرما چله» نشانه ی اهمیت این عدد در میان فرهنگ ایرانی است.
    امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود، اما می‌دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است و جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.
    در گاهشماری ایرانی که دقیق ترین ِگاهشماری ها و سازگارترین ِآن ها با تقویم طبیعی است، همواره و در همه ی سال‌ها، شب چله و انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یکم دی‌ماه است.
    شب چله در آیین مهر

    همان گونه که در پیش آمد، شب چله زاد روز ایزد مهر یا میترا است. نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامه ی گاهشماری میترایی است و حدود چهار سده پس از مبدا میلادی به وجود آمده، ادامه می‌دهد. کیش مهر (میتراییسم) تاثیر گذارترین آیینی است که پس از مهاجرت آریاییان در زمان فریدون به اروپای کنونی رفت و ردپای آن را در همه ی ادیان جهان می توان مشاهده کرد.


    کلمه ی یلدا واژه ای سریانی است و به معنای تولد یا میلاد است. در برخی منابع آمده است که پس از مسیحی شدن رومیان، چهارسد سال پس از تولد عیسی مسیح، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان دقیق تولد وی معلوم نبود. در واقع یلدا یک جشن آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان به سایر جهان منتقل شد در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی روز 21 دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می شد ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباه محاسباتی، این روز به 25 دسامبر انتقال یافت و از سوی مسیحیان به عنوان روز کریسمس جشن گرفته شد. از این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس و کلاه مُغان ظاهر می شود و درخت سرو و ستاره ی بالای آن هم یادگاری از کیش مهر و فرهنگ ایرانی است.


    ابوریحان بیرونی، مبدا سالشماری تقویم کهن سیستانی را از آغاز زمستان ذکر کرده و جالب این که نام نخستین ماه سال در تقویم سیستانی نیز «کریست» بوده است.
    منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار - خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.


    نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (که هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌کرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خرم روز

    هرمزد روز از دی ماه برابر با یکم دی در گاهشماری ایرانی

    از گرامیترین روزهای ایرانیان به نام «خرم روز» یا «خور روز»(خورشید روز) یا جشن «نود روز»( 90 روز تا نوروز).

    آغاز سال نو در برخی از تقویمهای ایران باستان که هنوز نیز در پامیر و بدخشان بکار گرفته میشود. دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایش خورشید» را نوید میدهد، بلکه آغاز روز، ماه، و فصل و سال جدید نیز بوده است.

    همچنین هنگام جشنی به نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آب ِآبانبارها با آب ِتازه و با مراسمی همگانی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دی به آذر

    دی به آذر روز از دی ماه برابر با 8 دی در گاهشماری ایرانی

    واژه ی دی که در اوستا «دتهوش»(Dathush) یا «دزوه»(Daz-vah) می باشد به معنی دادار یا آفریننده و آفریدگار است که همیشه به مانند صفتی برای اهورامزدا آورده شده است.
    واژه ی «دی» از مصدر «دا» آمده است که در اوستا و فارسی هخامنشی (پارسی باستان) و سانسکریت به معنی دادن، آفریدن، ساختن، و بخشیدن، است.

    در پهلوی «داتن»(Datan) و در فارسی «دادن» شده است و «داتر»(Dater) که در پهلوی «داتار» و در فارسی «دادار» یا آفریدگار گفته می شود و در خود اوستا در آفرینگان گاهنبار بند 11 صفت دتهوش برای دهمین ماه سال بکار رفته است.

    ابوریحان بیرونی درباره ی «دی» می گوید :

    «... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه ...»

    چهار جشن منسوب به «دی» یا «دادار»(خداوند - هرمزد) :


    1- اورمزد و دی ماه در نخستین روز دی ماه
    2- دی بآذر و دی ماه در هشتمین روز دی ماه
    3- دی بمهر و دی ماه پانزدهمین روز دی ماه
    4- دی بدین و دی ماه بیست و سومین روز دی ماه

    که «کوشیار گیلانی» در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» می نامد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جشن بهمنگان
    بهمن روز از بهمن ماه برابر با 2 بهمن در گاهشماری ایرانی

    فرخش باد و خداوند فرخنده کناد ‎ عید فرخنده و بهمنجه و بهمن مه را

    «فرخی سیستانی»

    جشنی در ستایش و گرامیداشت بهمن در اوستایی «وُهومَنَه» و در پهلوی «وَهمَن» به معنی «اندیشه ی نیک» یا «بهترین اندیشه».

    بخش نخست این واژه «وُهُو» از «وَنـْگـْهو» اوستایی که صفت است به معنی خوب و نیک، که در فارسی هخامنشی «وَهۇ» و در سانسکریت «وَسۇ» خوانده می‌شود، در پهلوی «وِه» و در فارسی «بـِه» شده است.

    بخش دوم «مَنـَه» برابر است با واژه ی سانسکریت «مَنـَس» که در پهلوی «منیشن» ودر فارسی «منش» شده است.

    در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می شده است که نام «دانگو» یا «دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.

    ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» درباره ی بهمنجه می نویسد :
    «بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه، ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانه ی خراسان و جاهای دیگر ایران می روید) با شیر خالص پاک می خورند و می گویند حافظه را زیاد می کند و فراموشی را از بین می برد، ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی می کنند و بر دیگی که در آن از هر دانه ی خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزی ها پدیدار است، خوراک می پزند و به مهمانان خود می دهند و برای هریک از داده های خدا سپاس به جای می آورند.»

    در «آثارالباقیه» نیز آورده است :


    «بهمن ماه روز دوم آن روز بهمن، عید است که براى توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند، بهمن نام فرشته ی موکل بر بهایم است که بشر به آن ها براى عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگ هایى از جمیع دانه هاى ماکول با گوشت غذایى مى پزند و آن را با شیر خالص مى خورند و مى گویند که حافظه را این غذا زیاد مى کند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه ها و جوى ها و روغن گرفتن و تهیه ی بخور و سوزاندنى ها خاصیتى مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام مى داد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگر روزهاست.»

    در ترجمه ی «خرده اوستا» نیز بر موکل بودن بهمن بر چهارپایان اشاره ای شده است بدینگونه که : «در جشن بهمنگان، برای اینکه امشاسپند بهمن در جهان مادى نگهبان چارپایان سودمند است، از خوردن گوشت پرهیز مى کنند.»

    شاعر نامدار ایرانی سده ی پنجم «على بن توسى»(اسدى توسى) در کتاب لغتنامه ی خود «لغت فرس»زیر کلمه ی بهمنجه مى نویسد :

    «بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن مى گذشت بهمنجه مى کردند و این عیدى بود که در آن روز خوراک مى پختند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها مى افشاندند.»
    چنان که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی برمی آید گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده می‌شود که در بهمن ماه یا زمستان باز می شود و در پزشکی این گیاه معروف است و در تحفه ی حکیم مؤمن و بحرالجواهر، بیخی سفید یا سرخ رنگ مانند زردک و خوشبو با اندک صلابت و کجی و خارناک تعریف شده است.

    همین گیاه است که در فرانسه «Behen» خوانده می شود و در گذشته ریشه ی آن را به‌ نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه های اروپا به کار می بردند.


    انوری گوید :

    بعد ما کز سر عشرت همه روز افکندی سخن رفتن و نا رفتن ما در افواه
    اندر آمد ز در حجره ی من صبحدمی روز بهمنجه یعنی دوم بهمن ماه


    عثمان مختاری شاعر سده ی ششم نیز می گوید :
    بهمنجه است خیز و می آرای چراغ ری تا برچینیم گوهر شادی ز گنج می
    این یک دومه سپاه طرق را مدد کنیم تا بگذرد ز صحرا فوج سپاه دی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/