اشکانيان
شاهنشاهی اشکانی، بلند مدت ترين حکومت تاريخ ايران محسوب می شود. از به تخت نشستن ارشک اول (248 پ م) تا سرنگونی اردوان چهارم به دست اردشير پابکان (226 ب م)، اشکانيان به مدت 476 سال به تمام يا قسمتی از ايران فعلی و سرزمينهای پهناور ديگری در حاشيه فلات ايران حکومت کردند. به دليل کمبود اطلاعات در مورد اين سلسله، نوشته های درمورد آنها به نوشتن خلاصه ای از تاريخ پرفراز و نشيب اين سلسله بسنده می کنند واکثرا" وارد جزئيات تاريخ آنها نمی شوند. از جمله جزئيات مهم در سرگذشت شاهان اشکانی، شرايط به سلطنت رسيدن آنها و ترتيب سلطنتی پادشاهان آنست که گنگی هردو اين مسائل، سالهاست دانشمندان بسياری را به خود مشغول کرده. اين نوشته سعی در ارائه دادن نقطه نظرهای مختلف در اين مورد دارد و در ضمن، نظريات جديدی که شايد راهگشای حل مسئله ترتيب شاهان اوليه اشکانی باشد را نيز ارائه می کند.
22694116169114168249232644851183687952
يکی ازمهمترين مسائل در شناخت تاريخ اوليه اشکانيان، دانستن اصليت آنها در قبيله «پرنی» است. اکثر تواريخ معمول، به خصوص آنهايی که در اروپا نوشته شده اند، اشکانيان راپارتی می خوانند، اما اين حقيقتيست که ارشک و بقيه شاهان اشکانی، به قبيله پرنی،يکی از قبايل اتحاديه «ده» متعلق بودند.
پارت يا «پرثو»، يکی از شهرهای شاهنشاهی هخامنشی بود. از کتيبه بيستون می دانيم کهويشتاسپ، پدر داريوش بزرگ، در زمان کورش و کمبوجيه به عنوان شسب پارت به اين منطقه حکومت می کرد. به نظر می آيد که پارت و مردم آن به نسبت متمدن بوده اند و در شهرهای بزرگی مانند ابرشهر (نيشاپور بعدی) و روستاها به سر می بردند و اقتصادی متکی برکشاورزی داشته اند. تقسيمات کشوری پارت نيز حاکی از آن است که پارت و شهرب «هيرکانه» (گرگان)، اکثرا" به يکديگر متصل بوده اند و تحت نظارت يک شسب اداره میشده اند.
بعد ازحمله اسکندر و پايه گذاری سلطنت سلوکی، تقسيمات کشوری هخامنشی دست نخورده باقی میماند و شسبهای يونانی به حکومت شهرب پارت گمارده می شوند. اين شهرب اکثرا" همراه با شهرب ماد که از نظر زبانی و فرهنگی با آن بسيار نزديک بوده، قطب مشترک سياسی راتشکيل می داده اند که تا مدتها طرفدار پادشاهان سلوکی محسوب می شده است.
در اوايل سده سوم پيش از ميلاد، از جهت شمال شرق شهرب پارت و در غرب شهربهای باختر و سغد،اتحاديه قبايل موسوم به «ده» که از صحرانشينان منطقه جنوب و غرب رود جيحون بودند،شروع به حمله به مرزهای پارت می کنند. از اين اتحاديه در کتيبه بيستون نيز سخن رفته و به نظر می آيد که يکی از قبايل آن، ماساگتهای معروف بوده اند که کورش بزرگ در جنگ با آنها کشته شد. سکونت قبايل ده در منطقه شمال رود اترک و جنوب و غرب جيحون، مسئلهايست که به دليل وجود شهرهايی به نام دهستان در اين منطقه، قابل اثبات است. به نظرمی آيد که زبان مردم «ده» گويشی از يکی از زبانهای ايرانی شرقی بوده که احتمالا" به زبان سکاها، بخصوص سکاهای هئومه ورگه که در شرق آنها می زيستند، نزديک بوده. وجودکلمات خاص ايرانی شرقی در زبان پارتی ميانه می تواند گواهی بر اين مطلب باشد.

خرابه های شهر نيسا در نزديکی عشق آباد

به نظرمی آيد که در اواسط دهه 250 پ م، قبيله «پرنی» از بقيه قبايل «ده» جدا شده و به سمت مغرب کوچ کرده است. برطبق گاهشماری خود اشکانيان و تقويم آنها، بزرگان قبيله پرنیدر سال 248 پ م، شخصی به نام ارشک را به رهبری خود انتخاب می کنند. قبيله پرنی به رهبری ارشک به شهرب پارت حمله می کند و موفق می شود که آندراگوراس، شسب مقدونی آنجارا شکست دهد و اولين سلطنت اشکانی را شالوده ريزی کند (238 پ م).

ardeshir
اشکانيان در پارت

يکی ازاولين مشکلات ما، همين مسئله به حکومت رسيد ارشک و ساليست که در آن، او سلطنت اشکانی را پايه ريزی کرد. برطبق تواريخ قديم، ارشک در سال 246 ق م درگذشت و جای خودرا به تيرداد اول، برادرش، داد. نظريه های اخير بر اينست که تيرداد، شخصيتی افسانهای بوده و خود ارشک، کار فرماندهی پرنی ها را در حمله به پارت عهده دار بوده و تاسال 217 پ م به اين منطقه حکومت کرده.
مسئله ديگر، موضوع تاسيس سلطنت اشکانی در 248 پ م می باشد. می دانيم که تا قبل از اين تاريخ، سلوکيان تحت سلطنت آنتيوخوس دوم، تسلط کاملی به اين منطقه داشته اند. اما دراين سال، آندراگوراس، شسب مقدونی پارت، اعلام استقلال می کند و خود را پادشاه مستقلپارت می خواند. دو سال بعد، ديودوتوس، شسب باختر (بلخ) نيز خود را مستقل می کند وبرای اولين بار، حکومت سلوکی اختيار شهربهای شرقی را از دست می دهد. در همين زماناست که اختلاف داخلی در دربار سلوکوس دوم بين طرفداران لائوديکه و برنيکه، همسرانآنتيوخوس دوم، منجر به ضد و خوردی تمام عيار می شود که با کشته شدن برنيکه و پسرش،تبديل به جنگی بين سلوکيان و پتولمی سوم، پادشاه مصر می شود.
از طرفی،تاريخ ***** پرنی ها به شهرب پارت، سال 238 پ م است. در اين زمان، بعد از صلح باپتولمی سوم، سلوکوس دوم گرفتار جنگی با برادر و نايب السطنه اش در آناتولی،آنتيوخوس هيراکس، شده بود. اين مسئله، باعث بی توجهی سلوکيان به مسائل داخلی پارتشد و راه را برای سرنگونی آندراگوراس بازگذاشت. در نتيجه، می توان تصور کرد کهانتخاب تاريخ 248 پ م از طرف اشکانيان برای نشاندادن آغاز حکومتشان، در واقع نشانهای از آغاز حکومت مستقل آندراگوراس در پارت بوده است و در واقع تاسيس سلطنت اشکانیدر پارت را بايد از سال 238 پ م دانست.
در سال 231 پ م، بالاخره سلوکوس موفق به بستن قرارداد صلحی با برادرش آنتيوخوس هيراکس میشود و برای سرکوبی اشکانيان، به طرف پارت می شتابد. جنگ و قرارداد صلحی که بينسلوکوس دوم و ارشک بسته می شود، حکومت ارشک را بر پارت را زير لوای امپراتوریسلوکی، رسمی می شمارد و عملا" به حکومت اشکانيان در پارت صورتی قانونی می بخشد.
برطبق روايات سنتی، در سال 217 پ م، اردوان اول جانشين پدرخود تيرداد اول می شود و به مستحکم کردن سلطنت خود می پردازد. در گاهشماری جديد، وجود اردوان اول رد شده وپادشاه جديد ارشک دوم، پسر ارشک اول ناميده می شود. دليل اصلی اين مدعا، پيدا شدن سکه هايی با نام ارشک دوم در حوالی شهر نيسا (نزديک عشق آباد/اشک آباد کنونی)،پايتخت اوليه اشکانيان است. می دانيم که پادشاهان اشکانی تا اواسط سده اول بعد ازميلاد، تنها با نام سلطنتی اشک، نام بنيانگذار سلسله، شناخته می شدند و در سکه هایآ نها، کمتر نام شخصيشان ذکر می شده. بدين دليل، مسئله نامگذاری و تاريخگذاری شاهان اشکانی از بغرنجترين مسائل بوده است و همين مسئله وجود تيرداد و اردوان و رد وجودآنها از طرف محققين جديد، نشاندهنده سختی مسئله است.
از طرفی،ديد تاريخی به اين مسئله، می تواند راه حل ساده ای را برای آن توصيه کند. از آنجايیکه نام تيرداد بطور معمول به عنوان برادر ارشک مطرح بوده و از ادامه اين نام در بيناشکانيان اطمينان کافی داريم (از جمله تيرداد اشکانی، اولين پادشاه اشکانیارمنستان)، بعيد به نظر می آيد که وجود او مسئله ای کاملا" افسانه ای باشد. ازطرفی، رد وجود اردوان اول باعث شده که نام آخرين پادشاه اشکانی که به طور سنتی،اردوان پنجم خوانده می شده، بعد از حذف اولين اردوان، به اردوان چهارم تغيير کند.
با توجه به تغيير نوشتاری و گويشی کلمه ارشک به اشک در مراحل بعدی زبان پارتی، می توانيم تصور کنيم که پادشاهان اوليه، خود را با نام ارشک اول يا ارشک دوم می خوانده اند. از طرفی، وجود فرياپيت، پسر ارشک دوم يا اردوان اول، از طرف دو سوی اين مباحثه تاييد شده است. از همه اين شواهد می توان نتيجه گرفت که ارشک يا اشک، نام خانوادگیيا قبيله ای پادشاهان اشکانی بوده و نام شخصی کسی که در تاريخ به عنوان ارشک اول شناخته شده، در واقع تيرداد بوده است. ارشک دوم، پسر و جانشين ارشک اول نيز میتواند دارای نام شخصی اردوان اول باشد که تا سال 191 پ م حکومت کرده و بعد جای خودرا به پسرش، فرياپيت يا فرياپت (احتمالا" به معنای «نگهبان فره ايزدی») داده است.
GlasZarf SorkheDizehKermanshah Ashkanian
گسترش نفوذاشکانيان

در اواخرسلطنت ارشک اول و اوايل سلطنت ارشک دوم، آنتيوخوس سوم، معروف به «کبير»، پسر وجانشين سلوکوس دوم، برای بازپسگيری شهربهای شرقی امپراتوری خود، به پارت و بلخ لشکرکشيد(212 پ م). در اين لشکرکشی، آنتيوخوس موفق شد سلطه اشکانيان روی قسمتهای غربیکشورشان (غرب دامغان) امروزی محدود کند و پايتخت آنها در هکامتومپيلوس (صددروازه،شهر قومس) را تسخير کند. اقدام بعدی آنتيوخوس، حمله به باختر و جنگ با پادشاه جديدآن، اوتيدم بود که به تازگی با سرنگونی ديودوتوس دوم، پادشاهی بلخ را به دست آورده بود. جنگ با بلخ منجر به قرارداد صلحی شد مبنی بر شناختن سروری سلوکيان و پرداخت غرامت سالانه ببندد.
بعد ازباختر، آنتيوخوس به طرف هند رفت و با سوبخاگاسنا، پادشاه مئوری آنجا که فرزندآشوکای بزرگ بود، قرارداد دوستی جديدی بست. در اين هنگام، آنتيوخوس از اخبار حمل هرومی ها، که قدرت جديدی در مديترانه محسوب می شدند، به آناتولی باخبر شد. هانيبال،فرمانده معروف کارتاژی که سالها با رومی ها جنگيده بود در اين هنگام در دربارآنتيوخوس سوم در انتاکيه به سر می برد و اين بهانه ای بود برای پيشروی ارتش روم که به تازگی موفق به شکست دادن فيليپ پنجم مقدونی شده بود. در جنگی که بين آنتيوخوسسوم و لشکر روم در شهر مگنسيا در آناتولی روی داد (189 پ م)، آنتيوخوس شکست سختی خورد و به مشرق فرار کرد. خطر دولت نوپای روم در غرب آسيا برای نخستين بار احساس شدو اين اولين برخورد حکومتهای شرقی بود با دولت توسعه طلب روم. آنتيوخوس که بر اثراين شکست و از دست دادن خزانه اش، امکان جمع کردن لشکر ديگری را نداشت، به قلمروعيلام باستان گريخت و سعی کرد که با برداشت از معبد شهر شوش، برای مبارزه بر عليه روم اقدام کند، اما در سال 189 در عيلام کشته شد و سلطنت را به سلوکوس چهارم، پسرخود، واگذاشت.
دراين هنگام، پادشاه جديد پارت، فرهاد اول که پسر فرياپيت بود، به مستحکم کردن دوباره نفوذ اشکانيان بر غرب دامغان دست زد. اقدام فرهاد در کوچ دادن قبايل مردی ازمازندران به اطراف «دروازه کاسپين» (منطقه سنگسر امروزی) باعث شد که راه حمله اشکانيان به مغرب ايران گشوده شود. از طرف شرق نيز فرهاد حکومت اشکانيان را در شمال سيستان و کرمان مستحکم کرد و عملا" پادشاهی يونانی بلخ را تحت فشار مستقيم خودگذاشت.
A1780
حکومتهای کوچک درايران

در زمان حکومت سلوکوس چهارم و برادرش آنتيوخوس چهارم، شهربهای شرقی ايران، بخصوص در عيلام وشمال خليج فارس، موفق به تشکيل سلطنتهای مستقلی شدند. شهرب پارس که از زمان اسکندرو سلوکوس اول همواره از اطاعت سرباز می زد، اولين شهربی بود که عملا" استقلال خودرا به دست آورد و زير حکومت بازماندگان بغدات اول، به کشوری نيمه مستقل تبديل شد وتا زمانی که به زير سلطه اشکانيان درآمد، اين استقلال را حفظ کرد.
سلطنت شخصی بنام کامناسکر در شهر شوش در اين زمان به رسميت شناخته شد و از او به عنوان موسس حکومت عليمائيد نام می برند که در دوران زرينش، از گابه (جی، اصفهان) تا روددجله را تحت اختيار خود داشته. مدت کمی بعد از اين زمان، شخصی بنام هوسپاسن باساختن شهری در منطقه اهواز کنونی به نام اسپاسينو خاراکس (شهر کرخه هوسپاسن)، حکومت ميشان يا خاراکن را پايه گذاری کرد.
در حدودسال 220 پ م، در زمان آنتيوخوس سوم، شخصی بنام آرياارته نيز در کاپادوکيه، خود راپادشاه مستقلی خواند و حکومت موروثی کاپادوکيه را پايه گذاری کرد. اين حکومت بعدها قدرت اشکانيان را به رسميت شناخت، ولی عملا" تا زمان انقراض اين حکومت به دست رومیها، نوادگان آرياارته و بزرگان ديگری که از اصليتی ايرانی بودند، به حکومت کاپادوکيه ادامه دادند.
درپونتوس، ناحيه ای در جنوب شرقی دريای سياه، از زمان داريوش سوم، خاندانی ايرانی حکومت می کرد که توانسته بود استقلال خود را در زير فشارهای سلوکيان حفظ کند. هرچند که اهميت تجاری پونتوس همواره مدنظر حکومتهای مختلف همسايه بود، اما اين دولت هيچگاه به زير لوای امپراتوری های ديگر درنيامد. معروفيت پونتوس، سالها بعد و درزمان حکومت مهرداد ششم (121-64 پ م) و مقاومتهای او در برابر نيروهای توسعه طلب رومی به سرکردگی پومپئی، به دست آمد.
وجودسلطنتهای کوچک، جنگ با دولت مصر و تهديد دولت تازه نفس روم، و خطر از جانب مشرق،حکومت دولت سلوکی را بر غرب آسيا به خطر افکنده بود. دولت اشکانی که در اين زمان موفق شده بود بيشتر ايران شرقی را به زير حکومت خود درآورد، در زمان فرهاد اول به استحکام زيادی دست يافته بود. اما قدرت اشکانی در انتظار فرمانده بزرگی بود که بتواند آنرا به طرف فتوحات جديد راهنمايی کند. اين فرمانده بزرگ، برادر و جانشين فرهاد اول، مهرداد اول بود که به عنوان يکی از بزرگترين پادشاهان اشکانی شناخته میشود
دياکونوف، م. م. اشکانيان. ترجمه کريم کشاورز، تهران، پيام، 1378