نگران، آن دو چشمان است... نگران،
آن دو چشمان است،
دورسوی آن دو سهيل که بر سيبستان ِ حيات ِ من مي‌نگرد
تا از سبزينه‌ی نارس ِ خويش
سُرخ برآيد.


سخت‌گير و آسان‌مهر
در فراز کن که سهيل مي‌زند!



سهيلان ِ من‌اند
ستاره‌گان ِ هماره‌بيدارم،
و دروازه‌های افق
بر نگراني‌شان گشوده است.



بيمارستان مهرداد

13 اسفند ۱۳۷۵