نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19

موضوع: آشنایی با شعرای معاصر و سبک آنها

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض زنده یاد فریدون مشیری

    استاد فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. جد پدری او به دلیل ماموریت اداری به همدان منتقل شده بود، و پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال ۱۲۷۵ شمسی در همدان متولد شد، و در ایام جوانی به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. فریدون مشیری سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران انجام داد و سپس به علت ماموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت. به گفته خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگی‌هایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اینکه در همه دوران کودکی ... از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم ولی ... در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت.»
    مشیری توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت، و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی، و غنی ساختن برنامه گلهای تازه در رادیو ایران در آن سالها داشت. علاقه به موسیقی در مشیری به گونه‌ای بوده است که هر بار سازی نواخته می شده مایه آن را می‌گفته، مایه‌شناسی‌اش را می‌دانسته، بلکه می‌گفته از چه ردیفی است و چه گوشه‌ای، و بارها شنیده شده که تشخیص او در مورد برجسته‌ترین قطعات موسیقی ایران کاملا درست و همراه با دقت تخصصی ویژهای بوده است.
    فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا از جمله در دانشگاه‌های برکلی و نیوجرسی به طور بی سابقه ای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتبرگ شرکت کرد.
    او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نام‌های بابک و بهار از او به یادگار مانده‌است. مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در سن ۷۴ سالگی در تهران درگذشت.
    عبدالحسین زرین‌کوب در بارهٔ شعر مشیری می‌نویسد: «در طی سالها شاعری، فریدون از میان هزاران فراز و نشیب روز، از میان هزاران شور و هیجان و رنج و درد هرروزینه آنچه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران می‌سپارد و به قلمرو افسانه‌های قرون روانه می‌کند. چهل سالی – بیش و کم – هست که او با همین زبان بی‌پیرایهٔ خویش، واژه واژه با همزبانان خویش همدلی دارد ... زبانی خوش‌آهنگ، گرم و دلنواز. خالی از پیچ و خم‌های بیان ادیبانهٔ شاعران دانشگاه‌پرورد و در همان حال خالی از تاثیر ترجمه‌های شتاب‌آمیز شعرهای آزمایشی نوراهان غرب .
    با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون واژه واژه با ما حرف می‌زند. حرف‌هایی را می‌زند که مال خود اوست. نه ابهام‌گرایی رندانه آن را تا حد «هذیان» نامفهوم می‌کند نه شعار خالی از شعور آن را وسیله مریدپروری و خودنمایی می‌سازد. شعر و زبان در سخن او شاعری را تصویر می‌کند که هیچ میل ندارد خود را غیر از آنچه هست، بیش از آنچه هست و فراتر از آنچه هست نشان دهد، شاعری که دوست ندارد خود را در پناه مکتب خاص، جبهه خاص، و دیدگاه خاص از بیشترینهٔ اهل عصر جدا سازد . بی روی و ریا عشق را می‌ستاید، انسان را می‌ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد .
    در دنیایی که حریفانش غزل را فریاد می‌زنند، عشق را فاجعه می‌سازند و زیبایی را بی‌سیرت می‌‌کنند او همچنان نجابت احساس و صدق و صفای شاعرانه‌اش را که شایسته و نشانهٔ هنرمند واقعی است حفظ می‌کند. بی آن‌که به جاذبه آلایش‌های عصر تسلیم شود، بی آن‌که از تعارف‌های مبتذل و ناشی از ناشناخت سخن‌ناشناسان در باره خود دچار پندار شود، بی آن ‌که حنجرهٔ طلایی شاعری را که در درونش نغمه می‌خواند با نعره‌های عربده‌آمیز مستانه مجروح سازد، مثل همان سال‌های جوانی سادگی خود را پاس می‌دارد، عشق خود را زمزمه می‌کند و از دیار دوستی، از دیار آشتی پیام انسانیت را در گوش ما می‌خواند:

    شرمنده از خود نیستم گر چون مسیحا
    آنجا كه فریاد از جگر باید كشیدن
    من با صبوری بر جگر دندان فشردم
    اما اگر پیكار با نابخردان را
    شمشیر باید می‌گرفتم
    بر من مگیری، من به راه مهر رفتم
    در چشم من شمشیر در مشت
    یعنی كسی را می‌توان كشت

    آثار زنده یاد استاد مشیری :
    تشنه طوفان
    گناه دریا
    نایافته
    ابر
    ابر و کوچه
    بهار را باور کن
    پرواز با خورشید
    از خاموشی
    مروارید مهر
    آه باران
    سه دفتر
    از دیار آشتی
    با پنج سخن‌سرا
    لحظه‌ها و احساس
    آواز آن پرنده غمگین
    تا صبح تابناک اهورایی
    شعر بی نظیر آه باران :

    ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
    این گیسو پریشان‌کرده بیدِ وحشیِ باران
    یا نه! دریایی‌ست گویی، واژگونه بر فراز شهر
    شهر سوگواران
    هر زمانی که فرو می‌بارد از حد بیش
    ریشه در من می‌دواند پرسشی پی‌گیر با تشویش
    رنگ این شب‌های وحشت را
    تواند شُست آیا از دل یاران؟
    چشم‌ها و چشمه‌ها خشکند
    روشنی‌ها محو در تاریکیِ دلتنگ
    هم چنان که نام‌ها در ننگ
    هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد
    آهْ باران! ای امید جان بیداران
    بر پلیدی‌ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
    آیا چیره خواهی شد؟

    به اعتقاد بسیاری از اهل نظر فریدون مشیری شاعری از دیار مهربانی و شعرش ، همواره پر از لحظه های عشق و عاطفه های مردمی بود . او شاعری است که با سادگی و صمیمیت و قلب مهربان و اشعار لطیفش، شاعر ، مهربانی، طبیعت و انسانیت نام گرفته است . لطافت کلام او و صداقت او درشعر باعث شد که در دهه 30 در شمارمهمترین شاعران معاصر قراربگیرد.آثار اولیه مشیری بصورت شعر موزو ن و مقفی بود که سرودن آن را هیچگاه ترک نکرد . مشیری شاعری است صمیمی و صادق که شعرش آینه تمام نمای احوال و صفات اوست . ادیبی که در همه حال حرمت زبان و اهل زبان را حفظ می کند.اندیشه هایش انسان دوستانه است و برای احساسات و عواطف عاشقانه از لطیف ترین و زیبا ترین واژه ها و تعبیرها سود می جوید. مشیری از همان دوران نوجوانی و جوانی به حوزه شعر عشق می ورزید و زبان عاشقانه سرایی را پیوسته بر جسته و بر جسته تر می کرد .او پیوسته پاسدار مهربانی بود :
    هر جا که رسیده ام سخن از مهر گفته ام
    آوخ ، پـاسخی بــه سزا کــــم شنفته ام !!

    در حیات شعریش پیوسته انسان و عشق را ستوده و به ویژه در سالهای اخیر این سروده ها پیوسته با رنگ و بوی وطن دوستی و انسان گرایی بومی نیز همراه بود .



  2. #2
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض زنده یاد مهدی اخوان ثالث

    استاد مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه‌های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد.در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد.اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار دومین دفتر شعرش، زمستان، در سال ۱۳۳۶، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت. با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوهٔ سرایندگی او آشنا شد. شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است.
    یکی از بزرگان سیاسی ایران به ایشان گفته‌است :«پس از انقلاب به اخوان تلفن کردم و گفتم بیایید توی میدان و با شعر، با زبان، از انقلاب حمایت کنید.» اخوان پاسخ می‌دهد: «ما همیشه بر سلطه بوده‌ایم نه با سلطه». چند روز پس از رد پیشنهاد داده شده چند نفر در خیابان راه بر اخوان می‌بندند و او را به شدت کتک می‌زنند. حقوق بازنشستگی اخوان نیز قطع می‌شود.
    مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درونمایه‌ها را به استعاره و نماد مزین می‌کند.
    به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام‌آوری روی آورده ـ(تعریف شعر از نظر اخوان: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد)ـ و از نظر عقیدتی آمیزه‌ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت‌خواهانه پدید آورده‌است و در این راه گاه ایران‌دوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده‌است.
    اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته‌است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می‌شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته‌ام.»
    شعرهای اخوان در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه‌ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.
    هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم‌نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

    جمال میرصادقی، داستان‌نویس و منتقد ادبی در باره اخوان گفته‌است: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهان‌بینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.
    نادر نادر پور، شاعر معاصر ایران که در سال‌های نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.
    نادرپور گفته‌است: «شعر او یکی از سرچشمه‌های زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونه‌ای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت - این سوگ گاهی به ایران کهن بر می‌گشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته می‌توانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی می‌توان مشاهده کرد.»اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازه‌ای بوده و نه تقلید، و تنها از احساس خود و درک هنری اش پیروی کرده: «من نه سبک شناس هستم نه ناقد... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفته‌ام که می‌کوشم اعصاب و رگ و ریشه‌های سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم....»
    هوشنگ گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی می‌داند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی می‌گوید تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی، ترجیع و تکرار می‌توان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات النظیر و جناس و غیره. اسماعیل خویی، شاعر ایرانی مقیم بریتانیا و از پیروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نیمایوشیج هستند.
    به گفته آقای خویی، اخوان از ادب سنتی خراسان و از قصیده و شعر خراسانی الهام گرفته‌است و آشنایی او با زبان و بیان و ادب سنتی خراسان به حدی زیاد است که این زبان را به راستی از آن خود کرده‌است. آقای خویی می‌افزاید که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنیاد گذاشت و دارای یکی از توانمندترین و دورپروازترین خیال‌های شاعرانه بود. اسماعیل خویی معتقد است که اخوان همانند نیما از راه واقع گرایی به نماد گرایی می‌رسد.
    وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان می‌گوید که اگر در شعر قدیم ایران باباطاهر را نماد عاطفه بدانیم، شعری که کلام آن از دل بر می‌آید و بر دل می‌نشیند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمی یابد، اخوان فرزند بی نظیر باباطاهر در این زمینه‌است. غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن می‌گوید مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطوره‌ای کهن و تصاویری گویا نقش کرده‌است.
    مهدي اخوان ثالث از پيش‌كسوتان شعر امروز فارسي به ويژه شعر حماسي و اجتماعي است. او را شاعر حماسه‌هاي شكست مي‌نامند. شعر اخوان ريشه در ادبيات گذشته ايران دارد كه هم از نظر زبان و هم از نظر مضمون قوي و پر بار است. او در شعرش كلمات زبان محاوره را به راحتي در كنار كلمات ادبي فاخر مي‌نشاند و از اين حيث زبان غني و خاص خود را داراست كه در ميان شاعران معاصر كاملاً مشخص است.
    اشعار او ريشه هاي اجتماعي و عاشقانه دارد. اخوان در جواني با شعر كلاسيك فارسي آشنا شد و به سرودن قصيده و غزل پرداخت اما همواره به دنبال نوعي تازگي در شعر بود اخوان و در پي آشنايي با نيما و تحت تأثير شعر او دگرگون شد.
    اشعار نخستين او تماماً به شيوه كهن است كه حاكي از توانايي وي در سرودن به شيوه سنتي است. سبك‌ شعريی اخوان‌ ثالث‌ در اغلب‌ مجموعه‌ های‌ او سبك‌ حماسيی و اساطيری‌كهن‌ با الهام‌ از ‌فردوسی است‌ و تأثير شاهنامه‌ در بيشتر اشعار او آشكار است‌ بطوريكه‌ شيوه‌ شاعری‌ او نوعی سبك‌ خراسانی نوين‌ است‌. وزن را با شعر فارسي همراز و همدم مي‌دانست و نمي‌خواست آنرا از شعر بگيرد. قافيه را هم براي تعادل و توازن و تناسب شعر لازم مي‌دانست و آنرا به كلي رد نمي‌كرد.

    زبان وي كاملاً مستقل، تازه و ويژه خود اوست. زبان او مجموعاً لحن حماسي دارد. لحني كه ريشه آنرا در اشعار فردوسي، ناصر خسرو و بهار مي‌توان يافت.
    اخوان از تغزل گويي به حماسه سرايي رسيد و شاعري اجتماعي شد. او باشور و هيجان پاي به ميدان اجتماع گذاشت اما خيلي زود گرفتار شكست شد و به وحشت افتاد. از اين پس تمام وجود او را نااميدي فرا گرفت و او حماسه سراي غم‌ها گشت.
    منتقدان و محققان، اشعار اخوان را به سه دوره تقسيم می کنند: دوران نخست که از حدود بيست سالگی او آغاز شد و تا سال ۳۲ ادامه يافت. در اين دوران او اشعاری به سبک قدما می سرود. در اين دوران بود که به گفته مرتضی کاخی ملک الشعرای بهار آينده شعری خوبی برای اخوان آرزو می کند. در اين دوران م. اميد به زبانی فاخر و متشخص نزديک می شود.
    دوران دوم فعاليت ادبی او از بعد بيست و هشت مرداد ۳۲ آغاز می شود و تا حوالی سال های پنجاه تا پنجاه و يک ادامه می يابد. اخوان در اين دوران به طور جدی به شعر نيمايی می پردازد و با تسلطی که به اوزان ادبيات کلاسيک دارد و با علاقه ای که به زبان خراسانی نشان می دهد، ازهم آميزی آنها با شعر نيمايی اشعاری خلق می کند که از نظر وزن و قافيه، زبان و مضمون کاملا نو و متفاوت اند. در اين دوران است که مضامين سياسی و فلسفی در اشعار او جان می گيرند و به دليل اشعار اين دوران، که دوران پس از شکست نهضت ملی است، او شاعر حسرت ها و حماسه های شکست خورده لقب می گيرد. کار او با زبان در اين دوران رشک برانگيز است.

    زبان فاخر و متشخص اشعار او، همراه با مضامين نويی که به کار می گيرد، سبب آفرينش شعرهای درخشان و کم نظيری در ادبيات معاصر ايران می شود
    دوران سوم فعاليت های ادبی اخوان از اوايل دهه پنجاه تا پايان روزگار او ادامه يافت. شاخص ترين کارهای اخوان در اين دوره نوشتن کتاب بدعت ها و بدايع نيما يوشيج و عطا و لقای نيماست. او در کتاب نخست بديع و عروض و قافيه، فرم و بيان شعری نيمايی را جزء به جزء شرح داده و انطباق و سازگاری آنرا با ادبيات کلاسيک ثابت کرده و به اين ترتيب به تثبيت و استحکام شعر نو فارسی و به ويژه بخش نيمايی آن پرداخته است.
    آخرين مجموعه شعر اخوان يکسال پيش از درگذشت او با نام تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم منتشر شد. اخوان در اين مجموعه ديگر بار به سوی ادبيات کلاسيک روی کرده است.
    سال ها از درگذشت اخوان ثالث گذشته، اما هنوز آثار او به طور جدی در ميان شاعران معاصر مطرح است.
    اخوان از بسياری از اساتيد مدعی دانشگاه‌ها بيشتر بر زبان و ادب فارسی و ظرائف آن مسلط بود. مجموعه مقالات و موخره هايی که بر دواوين شعرش نوشته است، گويای اين امر است.
    به همين دليل اخوان شاعری اديب و سخن پرداز است. به عبارتی تسلط او بر دانش ادبی و صناعات آن از جوهره شعريش تاحدی کاست و هرچه جلوتر رفت اين ويژگی بارزتر شد.
    در شاعران معاصر کمتر کسی را داشته و داريم که به ميزان اخوان بر زبان و ادب فارسی مسلط بوده است. تعريف اخوان از شعر به بيان خود وي را مي‌توان نمايانگر درك عميقش از شعر دانست :
    «شعر محصول بی‌تابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته. حاصل بی‌تابی در لحظاتی که آدم در هاله‌ای از شعور نبوت قرار گرفته است. شاعر بی‌هیچ شک و شبهه طبعا و بالفطره باید به نوعی، دیوانه باشد و زندگی غیر معمول داشته باشد و این زندگیهای احمقانه و عادی که غالبا ماها داریم، زندگی شعری نیست. باید همه‌ی عمر، هستی، هوش، همت، همه‌ی خان و مان و خلاصه تمامت بود و نبود وجود را داد»


    شعر زمستان در دی ماه ۱۳۳۴ سروده شده‌است. به گفته غلامحسین یوسفی، در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس می‌کند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته‌است.

    آثار زنده یاد اخوان :
    ارغنون
    زمستان
    آخر شاهنامه
    از این اوستا
    منظومه شکار
    پاییز در زندان
    عاشقانه‌ها و کبود
    بهترین امید
    برگزیده اشعار
    در حیاط کوچک پاییز در زندان
    دوزخ اما سرد
    زندگی می‌گوید اما باز باید زیست
    ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم
    گزینه اشعار
    شاملو مردی دوست داشتنی
    شعر زمستان این شاعر بزرگ که به نظر بنده یکی از زیباترین و جاودانه ترین اشعار نو این مرزوبوم می باشد :


    سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
    سرها در گريبان است
    كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
    نگه جز پيش پا را ديد , نتواند ,
    كه ره تاريك و لغزان است .
    و گر دست محبت سوي كس يازي ,
    به اكراه آورد دست از بغل بيرون ؛
    كه سرما سخت سوزان است
    نفس كز گرمگاه سينه مي آيد برون, ابري شود تاريك
    چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
    نفس كاينست, پس ديگر چه داري چشم
    ز چشم دوستان دور يا نزديك؟
    مسيحاي جوانمرد من! اي ترساي پير ِ پيرهن چركين!
    هوا بس ناجوانمردانه سردست … آي
    دمت گرم و سرت خوش باد! سلامم را تو پاسخ گوي, در بگشاي
    منم من, ميهمان هر شبت, لولي وش ِ مغموم
    منم من, سنگِ تيپا خورده رنجور
    منم دشنام پست آفرينش, نغمه ناجور
    نه از رومم, نه از زنگم, همان بيرنگِ بيرنگم
    بيا بگشاي در, بگشاي, دلتنگم
    حريفا! ميزبانا! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
    تگرگي نيست, مرگي نيست
    صدايي گر شنيدي, صحبت سرما و دندان است
    من امشب آمدستم وام بگزارم
    حسابت را كنار جام بگذارم
    چه مي گويي كه بيگه شد, سحر شد, بامداد آمد؟
    فريبت مي دهد, بر آسمان اين سرخي ِ بعد از سحرگه نيست
    حريفا! گوش سرما برده است اين, يادگار سيليِ سردِ زمستان است
    و قنديل سپهر تنگ ميدان، مرده يا زنده,
    به تابوت ستبرِ ظلمت نُه تويِ مرگ اندود, پنهان است
    حریفا! رو چراغ باده را بفروز
    شب با روز یکسان است
    سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
    هوا دلگير, درها بسته, سرها در گريبان, دستها پنهان,
    نفسها ابر, دلها خسته و غمگين,
    درختان اسكلتهايِ بلور آجين,
    زمين دلمرده, سقفِ آسمان كوتاه,
    غبار آلوده مهر و ماه,
    زمستان است

  3. #3
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    محمد شمس لنگرودی ؛ زندگی،آثار وشعرها

    محمد شمس لنگرودی متولد۲۶ آبان سال 1329 است. او فرزند آیت الله جعفر شمس لنگرودی است که مدت 25 سال امامت جمعه لنگرود را بر عهده داشت. استاد دانشگاه بوده و تاریخ هنر درس می‌دهد، به همراه حافظ موسوی و شهاب مقربین مدیر انتشارات آهنگ دیگر می‌باشد.
    سرودن شعر را از دهه پنجاه آغاز کرد. نخستین دفتر شعرش رفتار تشنگی در ۱۳۵۵ منتشر شد، اما پس از انتشار مجموعه‌های «خاکستر و بانو» و "جشن ناپیدا در اواسط دهه شصت به شهرت رسید.
    «پنجاه و سه ترانه عاشقانه» مجموعه اشعار پنجاه و سه سالگی اوست.
    از دیگر آثار او می توان به رفتار تشنگی ،در مهتابی دنیا ،خاکستر و بانو ،جشن ناپیدا ،قصیده لبخند چاک چاک ،نت‌هایی برای بلبل چوبی ،پنجاه و سه ترانه عاشقانه ،باغبان جهنم ،ملاح خیابان‌ها ،توفانی پنهان شده در نسیم گزیده شعرها با انتخاب بهاء الدین مرشدی و۲۲ مرثیه در تیر ماه شامل اشعاری مرتبط با رویدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸اشاره کرد.او رمانهایی نیز منتشر کرده است از جمله رژه بر خاک پوک و چند اثر تحقیقی نیز از وی در بازار موجود است.
    "رباعی محبوب من" کتاب دیگر اوست که مجموعه ای از بهترين رباعيات از رودكي تا نيماست.


    آثار محمد شمس لنگرودی


    شعر

    * رفتار تشنگی
    * در مهتابی دنیا
    * خاکستر و بانو
    * جشن ناپیدا
    * قصیده لبخند چاک چاک
    * نت‌هایی برای بلبل چوبی
    * پنجاه و سه ترانه عاشقانه
    * باغبان جهنم
    * ملاح خیابان‌ها
    * توفانی پنهان شده در نسیم گزیده شعرها با انتخاب بهاء الدین مرشدی
    * مجموعه اشعار
    * هیچ کس از فردایش با من سخن نگفت گزیده شعرها با انتخاب و مقدمه آزاده کاظمی
    * ۲۲ مرثیه در تیر ماه شامل اشعاری مرتبط با رویدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸

    * مرا ببخش خیابان بلندم گزیده شعرها با انتخاب و غلامرضا بروسان

    رمان محمد شمس لنگرودی

    * رژه بر خاک پوک

    تحقیق محمد شمس لنگرودی

    * تاریخ تحلیلی شعر نو
    * گردباد شور جنون
    * مکتب بازگشت
    * از جان گذشته به مقصود می‌رسد
    * رباعی محبوب من
    ________________________________________________

    نه همين غمكده، اي مرغك تنها قفس است
    گــر تــو آزاد نباشي همــه دنيــا قفس است

    60187146022645756403


    آرزوی من اینست ؛ خداوند هیچگاه شاهد لبخند ابلیس بابت اشتباهات من نباشد


    EmAd.M

  4. #4
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    شعری برای 26 آبان

    ساعت
    دوازده و بیست و پنج دقیقه ی نیمروز
    بیست و ششم آبان .

    آفریدگارا
    بگذار
    دهان تو را ببوسم
    غبار ستاره ها را از پلك فرشتگانت بروبم
    كف خانه ات را
    با دمب بریده ی شیطان جارو كنم
    متولد شدم
    در مرز نازك نیستی
    سگ های شما
    از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند .
    ساعت
    دوازده و بیست و پنج دقیقه ی نیمروز
    بیست و ششم آبان .

    آفریدگارا
    بگذار
    دهان تو را ببوسم
    غبار ستاره ها را از پلك فرشتگانت بروبم
    كف خانه ات را
    با دمب بریده ی شیطان جارو كنم
    متولد شدم
    در مرز نازك نیستی
    سگ های شما
    از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند .

    پروردگارا
    نه درخت گیلاس ، نه شراب به
    از سر اشتباهی
    آتش را
    به نطفه های فرشته یی آمیختی
    و مرا آفریدی .

    اما تو به من نفس بخشیدی عشق من !
    دهانم را تو گشودی
    و بال مرا كه نازك و پرپری بود
    تو به پولادی از حریر
    مبدل كردی .

    سپاسگزارم خدای من
    خنده را
    برای دهان او
    او را
    به خاطر من
    و مرا
    به نیت گم شدن آفریدی .

  5. #5
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    شعرهای «ست» تقدیم است به ف.روا

    یک :

    «ست»
    با رستوران‌ها، ملت‌ها، كوچه‌ها
    بر كرانه دريا موج مي‌زند
    و موسيقي رنگ در تاريكي به گوش مي‌رسد.

    گردشگران گرمازده
    در چادر آوازهاي زنجره‌ها خواب رفته‌اند
    و بانك‌ها
    بر كرانه دريا، روياهاي‌شان را خراش مي‌دهد
    و مديترانه با گلوي پر از نمك آواز مي‌خواند.

    روز، روبان از پيشاني باز كرده
    تا ترانه كولي‌ها را بخواند
    مرغ‌هاي دريايي
    شعر در منقار گرفته
    در كوچه فرو مي‌ريزند
    من با سبدي پاره
    به خريدن وقت مي‌روم.

  6. #6
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    از کتاب صبح آفتابی تان به خیر گرگ برفی

    بگذار سنگی را ببوسم
    که دیگر سنگ‌ها را سوئی زد
    تا خون لورکا
    بر سینه‌ی او بریزد.

    بگذار لیموئی را ببوسم
    که رفت و در ترانه‌ی لورکا نامش را نوشت.

    بگذار جلیقه‌ی نازکی را ببوسم
    که گمان می‌کرد
    بر سینه‌ی گرمش ضد گلوله‌ئی خواهد شد.

    اما ماه ماه
    تو چرا خیره خیره نگاه کردی و چیزی نگفتی
    آسمان را برای چه روشنی بخشیدی
    تا گلوله سربازها سینه‌ی او را بهتر ببیند
    و حالا آمدی
    در آسمان گل آلوده‌ی تهران و چه را می‌جوئی!

    برو ماه ماه
    برو که پشیمانی سودی ندارد
    برو، بر دو زانو بنشین، زاری کن
    برو، تاریکی بهتر
    از نوری که اتاق فرانکو را روشن می‌کند.
    ________________________________________________

    نه همين غمكده، اي مرغك تنها قفس است
    گــر تــو آزاد نباشي همــه دنيــا قفس است

    60187146022645756403


    آرزوی من اینست ؛ خداوند هیچگاه شاهد لبخند ابلیس بابت اشتباهات من نباشد


    EmAd.M

  7. کاربر مقابل از emad176 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/