بولتن نيوز گزارش داد:فساد دربار نه تنها در چهاردیواری کاخهای پهلوی نماند، بلکه در تمام ارکان رژیم ریشه زد. نهادهای رژیم هر چه به دربار نزدیکتر بودند، بیشتر به مظهر فساد تبدیل میشدند و کم کم از درون میپوسیدند و ناگهن فرو میریختند.
با آنکه وقوع فساد در هر رژیمی محتمل است، اما، عواملی را که به بیاعتمادی مردم دامن میزنند، میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1. برخورد نکردن نظام و نهادهای آن با فساد؛
2. رخنه کردن فساد در بدنه و در رأس نظام (نهادینه شدن فساد).
رژیم شاه به هر دو بیماری مبتلا شد. فساد دربار کم کم از پرده برون افتاد و مردم مسلمان ایران را سخت به عکسالعمل واداشت. بخش اعظم تظاهراتی که از سال 1356 در ایران آغاز شد، متوجه فساد دربار بود. به گفته ژان لوروریه، روزنامهنگار فرانسوی «اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود.»
با آنکه، پهلویها یک خانواده بیاصل و نسبی بودند و همواره از بیریشگی رنج میبردند، اما به محض رسیدن به قدرت تمام خصلتهای اشرافیت، کیش شخصیت، تفرعن، انحصار قدرت، نخوت، خود بزرگبینی و ترویج چاپلوسی و بیاعتنایی و تحقیر مردم را شیوه خود ساختند.
خودخواهی دربار شاه، تعطیلی، شادی، جشن و پایکوبی مردم ایران را بر محور خاندان سلطنت تعیین میکرد. مردم موظف بودند در ایام متعلق به این خانواده جشن بگیرند و خیابانها را آذینبندی کنند و مدارس را مجبور میکردند با راهاندازی کارناوالها شادی خود را به لودگی و سیاهبازی آلوده کنند. جدول روزهای تعطیل یا جشن و چراغانی نشانگر تفرعن این خانواده میباشد:
21 فروردین: روز دعا (به مناسبت جان سالم به در بردن شاه از ترور سال 1344)
28 مرداد: روز جشن ملی(به مناسبت پیروزی شاه در کودتای 28 مرداد 1332)
25 شهریور: روز جشن ملی (به مناسبت آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی)
6 مهر: روز جشن ملی (سالروز سروش آریامهر!)
21 مهر: روز جشن و شادی (به مناسبت تولد فرح)
14 آبان: روز جشن و آذینبندی (به مناسبت تولد شاه)
19 آبان: روز جشن و پایکوبی(به مناسبت تولد ولیعهد)
6 بهمن: روز جشن (به مناسبت انقلاب شاه و ملت)
15 بهمن: روز نیایش ( به مناسبت رفع خطر از شاه در سال 1327)
3 اسفند: روز رضاشاه کبیر ( به مناسبت کودتای سوم حوت 1299)
12 اسفند: روز پدر (به مناسبت تولد رضاشاه)
سرازير شدن ثروتهاي هنگفت به جيب اين و آن در موقع عقد قراردادها، گاه ميشد كه رسواييهايي را نيز به دنبال مي آورد. چنانكه يك بار كميسيون تحقيق سناي آمريكا افشا كرد كه در جريان يكي از معاملات با كمپانيهاي آمريكايي عده زيادي،از جمله: شوهر خواهر شاه و فرمانده نيروي هوايي ايران [ارتشبد خاتمي] به اتفاق پسر بزرگ والاحضرت اشرف [شهرام] رشوه هنگفتي دريافت كرده اند، و نيز در موقعي ديگر همه با خبر شدند كه دريادار «رمزي عطايي» فرمانده نيروي دريائي ضمن يك معامله تسليحاتي حدود سه ميليون دلار رشوه گرفته است.
در سال 1977 يكي از معاونان وزارت بهداري به من گفت: طبيب خصوصي شاه [سپهبد ايادي] بدون آنكه هيچ نوع اختيار و مسئوليتي در امور دولت داشته باشد، به صورتي بسيار محرمانه از وي خواسته است تا تمام امور به واردات و توزيع دارو در كشور را به عهده اش محول كنيم. يك بار هم كه شاه وزارت بهداري را مأمور تأسيس بانكي براي تأمين اعتبارات مورد نياز احداث بيمارستان در سراسر كشور كرده بود، بلافاصله مواجه با اعمال نفوذ اعضاي خانواده سلطنتي شد، كه هر كدامشان قسمتي از كار را به عهده گرفتند و به ميل خود قراردادهاي مقاطعه كاري را با طرف مورد نظرشان به امضا رساندند.
در همان سال 1977 كه به دستور شاه قرار شد امر توزيع غذاي رايگان بين دانش آموزان، تحت نظر [فريده ديبا] مادر ملكه به اجرا درآيد، آن چنان سوءاستفاده هايي صورت گرفت كه يكي از دوستانم ميگفت: در يكي از شهرهاي ساحلي درياي خزر به چشم خود ديده كه كاميون هاي حاوي مواد غذايي براي مدارس آن شهر، محمولات خود را در بازار مي فروختند.
در بهار سال 1976 شاه تصميم گرفت تا حدودي از گسترش شتاب آلود دامنه فساد بكاهد و به دنبال آن نيز براي چند تن از تجار بزرگ و صاحبان صنايع گرفتاريهايي بوجود آورد. ولي اين امر عليرغم محكوميت بعضي از آنها در دادگاه هيچگاه نتوانست سوءظن مردم نسبت به عملكرد رژيم را تخفيف دهد. چون مردم سابقه كار را فراموش نكرده بودند و به ياد مي آوردند كه در سال 1971 [1350] متعاقب حادثه ترور ناموفق پادشاه مراكش، شاه ( بنا به خواهش برادرم) تصميم گرفت به حساب و كتاب خانواده سلطنتي برسد و در پي آن نيز يكي از برادرزادههاي خود را به خارج از كشور تبعيد كرد. ولي اين اقدام بيش از چند ماهي ادامه نيافت و برادر زاده تبعيدي دوباره به ايران بازگشت و همان كار و كسب گذشته را از سر گرفت.
خاندان پهلوی به دلیل فقر خانوادگی، عقدهای سیرناشدنی در جمع ثروت داشتند. رضاخان با رسیدن به قدرت شروع به جمعآوری ثروت کرد. با زور و قلدری املاک مردم را در مقابل بهای اندکی تملک میکرد. به اعتراف شاه، زمینهایی که از پدرش به او رسیده بود دویست و بیست هزار هکتار یعنی 2 ميليون و 200 هزار متر مربع بود. رضاشاه مقادیری از ثروت خود را با شرکت کشتیرانی هندرسون سرمایهگذاری کرده بود و «از سهامداران اصلی» آن بود. محمدرضا نیز مانند پدر در جمعآوری اموال بسیار حریص بود. به گفته فردوست، رضاشاه، «در مقام مقایسه با پسرش باید به او رحمت فرستاد». محمدرضا از همان روزی که به حکومت رسید به فکر ثروتاندوزی افتاد. «در اواخر آذر ماه مقامات انگلیسی از طریق یک منبع کاملاً موثق پی بردند که شاه صاحب یک میلیون دلار در آمریکاست و در جستجوی سرمایهگذاری برای پول خود میباشد. این مبالغ وجوهی بود که به گفته بولارد میبایست اگر روزی از شاهی برکنار شود با آن زندگی خود و احتمالاً پدرش و بقیه خانوادهاش را تأمین کند.»
خانوادهی پهلوی مدعی بودند اموال آنها در خارج از کشور فقط 3 میلیارد دلار است. (283) مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کردهاند. طبق وصیتنامه مالی شاه این اموال بین فرح (20%)، رضا پهلوی (20%)، علیرضا پهلوی (20%)، فرحناز پهلوی (15%)، لیلا پهلوی (15%)، شهناز پهلوی (8%) و مهناز زاهدی دختر شهناز (2%) تقسیم شد. شهناز پهلوی به این وصیتنامه معترض شد و مدعی بود اموال پدرش باید مطابق حقوق اسلامی تقسیم شود.
از طرف ديگر شاه و درباریان با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینهی سرسامآوری را به بودجه کشور تحمیل میکردند. دختران شاه به سفارتخانه ها دستور میدادند تا از همسرانشان با بودجه کشور پذیرایی کنند. «هزینههای سنگین مسافرتهای رسمی محمدرضا و فرح به دعوت رؤسای کشورهای دیگر، برای رژیم امری عادی و معمولی شده بود.» گاه در طول سفر چند هواپیمای نظامی ابزار و وسایل مورد نیاز شاه و محافظین اش را حمل می کردند و با چند پرواز همراهان شاه را می بردند وچند هواپیما بین فرودگاه مهرآباد و کشور مربوطه دایم در حال پرواز بود.
در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. فریده دیبا که هیچ امتیازی نداشت جز مادر زن شاه بودن، پی در پی به مسافرت خارج از کشور می رفت. وزارت دربار موظف بود مخارج سفر او را تأمین کند. در یک سفر بیهوده ی خانم دیبا، علم از شاه پرسید چقدر هزینه سفر در اختیار او قرار دهم شاه گفت: «هر قدر می خواهد، شاید این کار سبب شود دهانش را ببندد.»
دربار پادشاه ایران علاوه بر پرداخت حقوقهای کلان به خانواده سلطنتی، زنان مطلقه شاه را نیز مشمول مراحم ملوکانه قرار میداد. شاه يك و نيم میلیون دلار برای ثریا فرستاد و ثریا تقاضا کرد مستمری 7 هزار دلاری او را افزایش دهند. (البته وقتی که معشوقههای شاه مانند گیتی از بخششهای بیکران شاه برخوردار بودند، تقاضای ثریا امری عادی تلقی می گردید.)
یکی ديگر از برجستگیهای دربار، فرهنگ هدیه بود. هر چند خانواده پهلوی به خست معروفند و حتی حاضر به پرداخت هزینه دفن و کفن ملکه مادر نشدند، اما در بذل و بخشش هدایای گران قیمت از بیت المال بسیار بخشنده بودند. ناگفته نماند که این سنت را رضاشاه در خانواده پهلوی احیاء کرد. به گفته ملکه مادر «رضا به عنوان هدیه عروسی یک مقدار جواهرات زیبا مشتمل بر الماس و برلیان و انواع طلاجات و جواهراتی را که پس از خلع احمد شاه از سلطنت در خزانه کاخ گلستان کشف شده بود به فوزیه داد. مادر و خواهران فوزیه هم از سخاوتمندی رضا بسیار بهره مند شدند و هدایای نفیسی گرفتند.»
درباریان از این که می دیدند رؤسای جمهور آمریکا همیشه یک کراوات برای شاه هدیه می فرستند، غرق در تعجب می شدند و محمدرضا را به خاطر این همه سخاوت می ستودند. محمدرضا در مقابل یک «کراوات رنگ و رو رفته» و یک نقاشی آبرنگی ژاکلین کندی، یک «گردنبند برلیان، گل سینه الماس، دستبند جواهرنشان، انگشتر الماس و گوشواره های برلیان» به ژاکلین هدیه کرد. البته این جواهرات به دلیل عتیقه بودن ارزش فوق العاده داشت، زیرا این «عتیقه متعلق به ریچارد پیردال» بود.
فسادى كه در درون دربار شاه وجود داشت، حقيقتا ابعاد وحشتناكى به خود گرفته بود. برادران و خواهران شاه، به خاطر واسطه گرى براى عقد قرارداد بين دولت ايران و شركتهايى كه گاه خودشان نيز جزو سهامداران عمده آنها بودند، حقالعملهاى كلانى به چنگ مىآوردند، ولى گرفتارى اصلى در آن قضيه، فقط مسأله رشوهخوارى يا دريافت حق كميسيون توسط خانواده سلطنت نبود، بلكه اقدامات آنها، الگويى براى تقليد ديگران مىشد و به صورت منبعى درآمده بود كه جامعه را در هر سطحى به آلودگى مىكشاند.
فساد و ابتذال در اعضاى خانواده سلطنت و مقامات سطح بالاى كشور به حدى رسيده بود كه شاه دستور داد چند كازينوى قمار و تفريحگاه در ايران احداث شود و به دنبال اين دستور، انواع و اقسام قمارخانهها در شهرهاى مختلف كشور ظاهر شد كه در بيشتر آنها نيز اعضاى خانواده سلطنتى به نحوى مشاركت داشتند.
پس از چندى جزيره كيش ـ كه مظهر رسوايى زيادهروىهاى دربار پهلوى بود ـ با صرف مبالغ هنگفت و اختلاس از خزانه مملكت تبديل به تفريحگاهى عظيم شد. شاه نيز كاخى براى خودش در ساحل دريا بنا كرد. اما كيش فقط شامل كاخ شاه نبود، بلكه در اوايل دهه پنجاه، تبديل به استراحتگاه زمستانى سرمايهداران ايرانى و خارجى و قماربازان حرفهاى شده بود. فساد در كيش بدان حد رسيده بود كه شركت هواپيمايى ايرفرانس، با هواپيماى كنكورد هميشه تعدادى زنان گلچين شده از سوى «مادام كلود» معروفه را، از پاريس به كيش مىآورد.
شاه در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیتهای اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان «بنیاد پهلوی» تأسیس کرد. بنیاد پهلوی ظاهراً یک بنیاد خیریه بود و چند کار هم مانند کمک هزینه به دانشجویان خارج از کشور، احداث چند خانه مسکونی برای معلولان، تأمین پوشاک و اطعام فقرا انجام میداد؛ ولی در واقع همه این ظاهرسازی برای پوشش دادن اقدامات اقتصادی شاه و خانوادهی وی بود. بنیاد با سرمایهگذاری در کارخانجات سیمان، قند، بیمه، بانک، کشتیرانی، هتل سازی، خانه سازی، کازینوهای قماربازی و کابارهها، سود سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.
اين بنياد در نهايت حرص و ولع بر همه رشتههاى توليدى سودآور، اعم از قند و شكر، سيمان و فولاد و حتى سركه، چنگ انداخت. و سپس به بازار زمين و مسكن روى آورد و زمينخوارى و زمين بازى و خانهسازى و شهركسازى را در ابعاد باور نكردنى به انحصار خود در آورد و چون اين همه كفاف مستىشان را نمىداد، هر جا كه درآمد «مازادى» سراغ مىكرد، از رامسر تا كيش، قمارخانهها و كازينوها و فاحشه خانهها را ايجاد كرد و با اين شگرد، هم گنجينه خود را انباشتهتر كرد و هم فساد و تباهى و ذلت و انحطاط اجتماعى و اخلاقى را رواج بيشتر داد. با وقوع بحران نفتى در سال 1352، انفجار عوايد نفت، موجب سرازير شدن ناگهانى دلارهاى نفتى به خزانه ايران و حركت به سوى ريخت و پاشهاى بيشتر شد كه نمونههايى از آن را در كاخها و تزئينات داخلى آن و جشنهاى 2500 ساله و جشن هنر شيراز و... مىتوان سراغ كرد.
اين بنیاد از موقعیت خود استفاده میکرد و با تمام امکانات به سفتهبازی و تجارت مشغول بود. بارها زمین های زراعتی بسیاری را به نفع این بنیاد ملی اعلام کردند و با ساختن ساختمانهای لوکس و فروش آن به وزراتخانهها، سرمایههای زیادی را به دست آورد. يكي از كارشناسان آمريكائي نيز در شماره ماه ژانويه 1978 مجله «نيروهاي مسلح» آمريكا (آرمد فورسز جورنال) اشاره كرده بود كه: «... بنياد پهلوي تبديل به يك وسيله قانوني براي افزودن به ثروت خانواده سلطنتي ايران شده است...» در اين ميان، چون شاه همواره سعي داشت مسأله را به نحوي توجيه كند، لذا گاه ميشد كه نظرهاي مضحك و عجيب و غريب هم اظهار ميكرد. گفته او به برادرم در مورد فساد موجود در مملكت را قبلاً نقل كرده ام. و در اينجا لازم ميدانم به گفتگويي كه شاه در همين زمينه با «اولويه وارن» (خبرنگار فرانسوي) داشته است نيز اشاره كنم. خبرنگار فرانسوي از شاه پرسيد: «گفته ميشود كه فساد بخشي از اطرافيان شما را هم در امان نگذاشته است». و شاه در پاسخ او گفت: «... همه چيز ممكن است. ولي در اين مورد بخصوص بايد بگويم كه اين فساد نيست، بلكه مثل بقيه رفتار كردن است[!] يعني مثل كساني كه كاملاً حق كار كردن و معامله كردن را دارند، و به عبارت ديگر، اطرافيان من هم حق دارند در شرايط مشابه با ديگران ـ كه قانوناً كار ميكنند و دست به معامله ميزنند ـ براي امرار معاش خود فعاليت داشته باشند[!]...»
بنیاد پهلوی سه هدف اساسی را دنبال میکرد: «1. یافتن منابع مالی برای شرکت تجاری متعلق به شاه، 2. کنترل اقتصاد کشور از طریق سرمایهگذاری در زمینههای مختلف، 3. حمایت مالی از افراد وفادار به سلطنت.» بنیاد پهلوی با استفاده از موقعیت و اقدامات غیرقانونی در مدت کوتاهی توانست صاحب یا سهامدار بیش از دهها بانک و شرکت سرمایهگذاری، شرکت بیمه، دهها هتل و کازینو، دهها شرکت تجاری، شرکت ساختمانی و صنعتی و شرکتهای کشت و صنعت شود. بنیاد در سال 1352 توانست یک ساختمان 50 طبقه را در نیویورک خریداری کند.
به طوركلى درآمد نفت بدون هيچگونه برنامهريزى ملى در يك سيستم «ريخت و پاش» و «ساخت و پاخت» داخلى و بيشتر به صورت اعتبارات بانكى بىحساب و فرمايشى و وامهاى ساختگى به شركتهاى متعلق به بنياد پهلوى و خاندان سلطنت و يا وابستگان آنها و آن هم در ايجاد صنايع مونتاژ و كاملاً وابسته به خارج حيف و ميل مىشد. اين وضعيت نابهنجار، مرتبا در كشور تشديد مىشد و به موازات آن خشم مردم، روزبهروز به اين حركات مذموم، بيشتر برانگيخته مىشد تا اين كه در سال 1356 مخالفتهاى پنهان مردم و مبارزين، جنبه علنى پيدا كرد و روز بهروز از وسعت بيشترى برخوردار شد.
در اين شرايط كه رژيم سر تا پا فساد پهلوى خود را در مرحله سقوط مىديد، بنابر سياستهاى ديكته شده تئورىپردازانى كه ريشههاى انقلاب اسلامى را تنها در مسايل و مشكلات اقتصادى مىيافتند، بر آن شد تا با معرفى برخى از سرمايهدارانى كه دست در بنياد پهلوى و خاندان سلطنت داشتند و فدايى كردن آنها بهعنوان ريشههاى فساد، خود را از مهلكه برهاند.
سند زير، حكايت از اين تلاش مذبوحانه دارد كه با عنوان صورت اسامى مفسدين و سوءاستفادهكنندگان خصوصى، در تاريخ 22/9/57 توسط اداره كل سوم ساواك تهيه شده است :
صورت اسامى افراد فاسد و سوءاستفادهچى بخشهاى خصوصى
1ـ رسول رحيمى رئيس سابق اتاق اصناف پايتخت
2ـ اميرحسين شيخ بهايى رئيس اسبق اتاق اصناف پايتخت
3ـ نورالدين حكمتى رئيس اسبق اتاق اصناف پايتخت
4ـ رحيمعلى خرم مقاطعهكار و صاحب پارك خرم
5ـ علىاصغر رزازيان بازرگان مقيم تهران
6ـ حسين خداداد بازرگان مقيم تهران
7ـ قاسم ساربانها بازرگان مقيم تهران
8ـ محمود قندچى بارفروش
9ـ سيدمهدى ميراشرافى مدير كارخانه ريسندگى و بافندگى تاج اصفهان
10ـ ناصر يوسفى مديركل امور تعاونيهاى اتاق اصناف پايتخت
11ـ محمد فولادى بازرگان مقيم تهران
12ـ منصور ياسينى بازرگان مقيم تهران و نماينده مجلس شورايملى
13ـ عنايتاله بهبهانى مدير كارخانه جنرال
14ـ حسين فولادى بازرگان مقيم تهران
15ـ حسين سلامى مديرعامل شركت كشتيرانى تهران
16ـ حسين قاسميه گروه توليدى قو و چند شركت ديگر
17ـ على رضايى گروه صنعتى شهريار
18ـ احمد وهابزاده نماينده كاترپيلار
19ـ محمدتقى برخوردار صاحب بيش از 30 شركت
20ـ مهندس اميرصالح روغن نباتى قو شريك قاسميه
21ـ قاسم لاجوردى گروه صنعتى بهشهر ـ صاحب بانك ايران و ژاپن ـ شركت پلى اكريل
22ـ محمود رضايى صاحب كارخانه هيپكو و معادن مختلف
23ـ اكبر لاجوردى شركت پلى اكريل ايران
24ـ دكتر سادات تهرانى جوراب استارلايت
25ـ سناتور كاظم كوروس كارخانجات ريسندگى رى
26ـ دكتر مهندس محمدطاهرى صاحب كارخانه يزدباف ـ يخچال فيلكو و چند شركت ديگر
27ـ رضا حكيمزاده صاحب چند شركت تجارتى
28ـ حسين دانشور شهرك اكباتان
29ـ مهندس گلزار شهرك اكباتان
30ـ شاپور رپورتر دلال معاملات بزرگ وزارتخانهها و شركت نفت.
31ـ مهندس عبدالمجيد اعلم شركت تسا ـ سازنده استاديوم صدهزار نفرى ـ پيمانكار سودجو
32 ـ مهندس امير ملكزاده صاحب شركت آرمه
33ـ مراد پناهپور شركت عجم
34ـ جعفر اخوان صاحب شركت شورلت و بيوك و كاديلاك
35ـ محسن آزمايش صاحب كارخانه توليدى
36ـ محمود نظريان شركت تكنوايس
37ـ رحيم ايروانى صاحب كفش ملى
38ـ دكتر عميد حضور صاحب كفش بلا ـ يك ميليارد تومان از اعتبارات بانكها استفاده كرد.
39ـ اسكندر اريه كاشى ايرانا
40ـ رفيع اريه گروه توليدى ايران
41ـ احمد خيامى صاحب فروشگاههاى كوروش
42ـ محمود خيامى صاحب كارخانه ايران ناسيونال
43ـ آلفرد آليسه صاحب كارخانه اتومبيل ژيان
44ـ فريدون سودآور كارخانه بنز خاور
45ـ اسداله رشيديان صاحب بانك تعاونى و توزيع و دلال معاملات بزرگ
46ـ حبيب ثابت شركت زمزم واردكننده بزرگ وسايل فنى
47ـ مهندس اسكندر ارجمند كارخانه شعله خاور ـ مقاطعه كار سودجو
48ـ مهندس لشكرى معاون سابق بانك ملى ايران در اوراق اعتبار سوءاستفادههاى بزرگى كرده است.
49ـ پرويز بوشهرى شركت مهريز ـ واسطه انجام معاملات بزرگ و قند و شكر و غله
50 ـ رضا كاشانى اخوان كاشى سعدى
51ـ مهندس عبدالعزيز فرمانفرمائيان مهندس مشاور كليه كارهاى بزرگ در مملكت
52ـ احمد وهابزاده مديرعامل بانك ايران و هلند
53ـ سليمان نعمانى صراف بزرگ و انتقالدهنده سرمايهها از كشور
54ـ سيد حسين محتشمى صراف بزرگ و انتقالدهنده سرمايهها از كشور
55ـ اسحق نعمان صراف بزرگ و انتقالدهنده سرمايهها از كشور
56ـ فضلاله دانش صراف بزرگ و انتقالدهنده سرمايهها از كشور
57ـ على درويش رئيس صنف آسياى سنگى
58ـ داريوش طيبى در اتاق اصناف بود و بركنار شد
59ـ عزيز خوئى در اتاق اصناف بود و بركنار شد
60ـ بيوك صابر واسطه پيمانكارى ـ پيمانكار شركت نفت ـ گاز
61ـ حسين خطيبى دلال معروف پيمانكاران شركت ملى نفت
62ـ همايون بگليك مدير شركت تسكو در قراردادهاى بزرگ شركت نفت
63ـ خسرو جبرانى مدير شركت بامداد مكانيك
64ـ شاهين آقايان مدير مؤسسه حقوق بينالمللى ـ واسطه شركت مخابر[ات]
65ـ فريدون جنيدى مدير شركت جووان ـ خسارت زيادى به شركت نفت وارد كرده.
66ـ جواد اقبال شركت تعاونى چاپ كتابهاى درسى
67ـ اصغر تهراننژادتهراننژاد، اصغر ، رئيس شركت تعاونى كبابيها
68ـ طهماسب رضوى مدير شركت تهران جنوب ـ زدوبند با شركت ملى نفت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)