وقتی برنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید: اشتباه كردم.
برنده بیش از بازنده كار انجام میدهد و در انتها باز هم وقت دارد.
برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد.
برنده میگوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم .
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار میكند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید .
برنده با جبران اشتباهش ، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد.
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد ، هر چند كه هر دو حالت را مد نظر دارد.
برنده گوش می دهد.
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میكند.
برنده میگوید ، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.
برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میكند تا از آنان چیزی بیاموزد .
برنده گامهای متعادلی بر میدارد.
برنده میداند كه گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است.
برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند ، و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك میكند ، تا حل آن آسان گردد.
برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهند بود.
برنده تمركز حواس دارد.
برنده از اشتباهات خود درس میگیرد.
برنده میكوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
برنده ترجیح می دهد كه ، خود را مسئول شكست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیكند.
برنده معتقد است ، ما باكارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میكنیم.
برنده در چنین موقعیتی احساس میكند كه اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.
برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظ میكند.
برنده میداند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید هرگز تاثیر آنها را انكار نمیكند.
برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی میكند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.
برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را می توان نادیده انگاشت جز یكی، « همانی كه هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است.
برنده روی پای خود می ایستد و از اینكه دیگران، به وی تكیه كنند ، احساس تحمیل شدن نمی كند.
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.
برنده در وجود یك آدم بد ، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت كار میكند.
برنده در عین حال كه تعصبات خود را میپذیرد ، تلاش میكند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند.
برنده هراسی ندارد از اینكه دریك موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافكارش خللی وارد نمی شود.
برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت كه شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك میكند.
برنده میداند كه چگونه میتوان جدی بود ، بی آن كه خشك و رسمی باشد.
برنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام می دهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه ، در آنها از حق انتخاب برخوردار است.
برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.
برنده سعی میكند كه رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند و رفتارهای دیگران را براساس قصد آنها ارزیابی كند.
برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد.
برنده پس از بیان نكتهی اصلی مورد نظرش لب از سخن فرو می بندد.
برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد ، می دهد جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند.
برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل میكند.
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش را درگیر آن نمیكند.
برنده حتی زمانی كه دیگران وی را به عنوان یك خبره می شناسند، می داند كه ، هنوز خیلی چیزها را نمیداند.
ویژگیهای بازنده
بازنده وعده میدهد.
وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید: تقصیر من نبود.
بازنده از كنار مشكل گذشته ، و آن را حل نشده رها میكند .
بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمیتواند به كارهای ضروری بپردازد.
بازنده میگوید : هیچ كس راه حلی را نمیداند.
بازنده آن جا كه نباید ، سازش میكند، و به خاطر چیزی كه ارزش ندارد ، مبارزه میكند.
بازنده می گوید : «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تكرار میكند.
بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد ، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن.
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میكند .
بازنده میگوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همین است .
بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی كند .
بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است .
بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد، كه دیگر قابل حل شدن نیستند.
بازنده احساس میكند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهند شد.
بازنده پریشان حواس است.
بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه، یادگرفته كه هیچ كاری نكند.
بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را میكند.
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد ، بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب كند ، و هرگز برنده نمیشود.
بازنده شكستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند .
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.
بازنده از این كه بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میكند بازنده است.
بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی میكند.
بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است.
بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد.
بازنده فكر میكند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد.
بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند ، تكیه میكند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میكند.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.
بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همكاری كند.
بازنده منكر وجود هرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.
بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به كارشایسته ترجیح میدهد.
بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید ، بدگمان است.
بازنده غالبا خشك و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است.
بازنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.
بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندكی قایل است ، بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش میكند.
بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میكند.
بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست ، و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست.
بازنده آنقدر به صحبت ادامه میدهد كه نكتهی اصلی را فراموش میكند.
بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ، و این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود .
بازنده توانایی های خود را هدر میدهد ، زیرا كه آنها را در خدمت ضعفهای خود به كار می گیرد.
بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میكند.
بازنده برای رسیدن به این هدف ، دست به هر كاری میزند ، اما سرانجام، با شكست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد.
بازنده میخواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند ، و این نكته كه : « بسیار كم می داند » را ، هنوز نیاموخته است.
------------------------
دوستان سعی کنیم همیشه برنده باشیم و یا حداقل مانند یک برنده فکر کنیم .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)