بيماري جنون گاوي اپيدميولوژي بيماري جنون گاوي
اين بيماري براي اولين بار در يك فارم بنام KENT در سال 1985 در انگلستان گزارش گرديد قبل از سال 1985 هيچ كس شناختي از بيماري جنون گاوي نداشت مدتها قبل دامپزشكان پاتولوژيست يك بيماري ناشناخته را كه غير قابل تشخيص بود گزارش دادند و تا سال 1987 هيچ مشكلي دال براينكه اين بيماري بصورت اپيدمي در حال پيشرفت باشد وجود نداشت مطالعات انجام گرفته برروي موارد آلوده منتج به اين شد كه پودر استخوان و پودر گوشت توليدي تنها فرضيه اي بود كه بعنوان عامل بيماري غير قابل تشخيص اعلام گرديد . در سال 1988 براي بررسي بحران تحت نظارت RICHARED SOUTHWOOD و براي توصيف اختلالات اين بيماري گروه كاري تشكيل شد كه در 18ژوئيه 1988 اولين محدوديت و ممنوعيت در رابطه با فروش غذاهاي دامي بخصوص براي پودر استخوان و پودر گوشت بمنظور استفاده در جيره دام را بوجود أوردند در اين زمان يك سياست كشتار و امحاء را براي كنترل بيماري اعمال كردند بنحوي كه براي موارد مثبت بيماري 50% غرامت و براي موارد منفي بيماري 100 % غرامت پرداخت ميگرديد در فوريه 1990 رسماً نتايج اولين گروه كاري منتشر گرديد و اعلام كردند كه عامل بيماري مي تواند از طريق دهاني توسط جيره به موش منتقل شود و انتقال گاو به گاو از طريق تزريق داخل وريدي و داخل مغزي نيز تائيد گرديد . در سال 1989 در كشور انگلستان و متعاقباً در اسكاتلند و ايرلند محدوديت براي مصرف آلايش گاوسانان در جيره انساني اعمال گرديد و اتحاديه اروپا نيز در همان سال محدوديتهاي وسيعي را متعاقب گزارش 40 مورد بيماري انسفالوپاتي اسفنجي شكل گربه سانان ( FSE ) بر اثر تغذيه با مواد غذائي با منشاء دامي براي واردات انواع دام زنده و فرآورده هاي آنها اعمال كردند در سوم آوريل سال 1990 كميته اي بنام كميته توصيه انسفالوپاتي اسفنجي شكل ( SEAC ) تشكيل گرديد و در همان زمان نيز سيستم سرويلانس بيماري انساني CJD توسط دپارتمان بهداشت را اندازي گرديد و از اين زمان به بعد ضوابط و دستورالعملهاي بهداشتي و قرنطينه اي فراواني صادر گرديد از جمله ممنوعيت در مصرف آلايش گاوسانان در تغذيه تمام دامها . در چهارم مارس سال 1992 كميته SEAC بر اساس آخرين تحقيقات و مطالعات انجام گرفته خود براي امنيت بهداشت انساني و دامي دستورالعملهاي لازم الاجرائي فراواني را صادر كرد تا سال 1993 تعداد موارد بيماري جنون گاوي افزايش پيدا كرد و به 100000 مورد رسيد از تاريخ 1993 ميلادي به بعد تعداد موارد بيماري گزارش شده كاهش پيدا كرد . و سيستم سرويلانس بيماري CJD يك مورد CJD غير طبيعي را گزارش داد بنحوي كه اعلام و تظاهرات بيماري بسيار متفاوت از موارد قبل بود و تحت عنوان واريان جديد CJD گزارش شدند . بدليل افزايش بروز CJD نزد دامداران اعضاي كميته SEAC تشكيل جلسه دادند و پس از بحث وگفتگو و تحقيق اعلام كردند كه از ديدگاه اپيدميولوژيكي واريان جديد CJD ارتباط نزديك با بيماري جنون گاوي دارد و متعاقب آن مصرف گوشت گاوهاي با سن بيشتر از 30 ماه را ممنوع كردند و اتحاديه اروپا نيز متعاقب اين گزارش محدوديت وسيعي را بر روي تجارت گوشت ، سرم و جنينهاي با مبداء بريتانياي كبير اعمال كردند . بر اساس مطالعات اپيدميولوژيكي انجام گرفته منشاء بيماري گاوهاي بوده است كه از پودر گوشت و پودر استخوان نشخواركنندگان تغذيه نموده اند.
عامل بيماري جنون گاوي
بيماري در ارتباط با يك عامل قابل انتقال كه مغز و طناب نخاعي گاو را تحت تاثير قرار مي دهد مي باشد و ضايعات اين عامل تغييرات اسفنجي شكل كه با يك ميكروسكوپ معمولي قابل رؤيت ميباشد . عامل بيماري قدرت بقاي بسيار بالائي دارد بطوري كه در برابر انجماد و حرارت بسيار مقاوم بوده بنحوي كه در دماي پاستوريزاسيون و استريليزاسيون مقاوم مي باشد . بر اساس مطالعات انجام گرفته در يك دهه قبل عامل بيماري يك پروتئين عفوني بنام پريون ( PRION ) ميباشد . پريون در واقع يك پروتئين كه خودبخود قابل تكثير (Self – replicating ) مي باشد .
تشخيص قطعي BSE فقط از راه مطالعه پاتولوژيكي بافت مغزي پس از كالبد گشايي امكان پذير است .
روش انتقال عامل بيماري جنون گاوي
عامل بيماري به صورت محيطي و تماس مستقيم قابل انتقال نبوده ، تنها راه انتقال اثبات شده از طريق تغذيه بافت هاي آلوده از جمله پودر گوشت و پودر استخوان مي باشد ، شواهدي دال بر انتقال عمودي عامل بيماري از طريق جفت براي گوساله هاي متولد شده ار دامهاي آلوده وجود دارد ولي تا حال حاضر مكانيزم بيولوژيكي آن هنوز مشخص نيست و از ديدگاه اپيدميولوژيكي اين روش معني دار نمي باشد .موردي از انتقال عامل بيماري بصورت Iatrogenic گزارش نشده است ولي اين روش مي تواند بصورت بالقوه يك فاكتور خطر باشد . بافت هايهاي سيستم اعصاب مركزي – مغز ، نخاع ، تيموس و شبكيه عمده بافت هايي هستند كه قابليت عفونت زايي دارند . بر اساس نظريه كميته علمي دامپزشكان اتحاديه اروپا سه عامل اساسي وجود دارند كه خطر انتقال عامل BSE در اثر در معرض قرار گرفتن را تحت تأثير قرار مي دهند اين سه عامل عبارتند از :
- تيتر آلوده كننده اي كه مي تواند در بافتهائي كه وارد چرخه هاي توليد بشوند
- پارامترهاي اعمال شده براي توليد
- نوع محصول (غذاي انساني، غذاي دامي ،مواد آرايشي و محصولات پزشكي)
تشخيص بيماري جنون گاوي
وقتي كه دامهاي مشكوك به بيماري جنون گاوي كشتار مي شوند تست اوليه براي تشخيص تست هيستوپاتولوژيكي مي باشد و اين يك هدف استاندارد تا زماني كه ساير تستها ارزشيابي و تأئيد گردندمي باشند اين موضوع مورد قبول اتحاديه اروپا و دفتر بين المللي بيماريهاي واگير دامي مي باشد.در تست هيستوپاتولوژيك كه بعد از مرگ انجام مي گيرد ابتدا مغز در فرمالين بايستي نگهداري و سپس رنگ آميزي و در زير ميكروسكوپ براي بررسي وجود تغييرات خاص بيماري جنون گاوي مشاهده مي گردد.چنانچه يك درجه بسيار كمي از decomposition قبل از اينكه مغز معاينه بشود وجود داشته باشد تست هيستوپاتولوژيكي فاقد اهميت مي باشد.تعدادي از تستهاي تشخيصي بيماري جنون گاوي بر اساس واكنش بين آنتي بادي خاص با يك بيماري با پروتئين خاص ياdisease specific protein PrP sc مي باشدPrPsc يك شكل غير طبيعي پروتئين منظم PrPc كه در گاو و ساير دامها وجود دارد مي باشد.شكل غير طبيعي پروتئين به اثرات degrative آنزيمهامقاومتر مي باشد و بر اين اساس از شكل PrPc مقاومتر مي باشد.
تستهاي ارزيابي شده توسط اتحاديه اروپا براي تشخيص بيماري جنون گاوي در 1999 كميسيون اتحاديه اروپا چهار تست را ارزيابي كرده كه از اين چهار تست سه تست خيلي خوب جواب داده اند (CEA,PRIONICS AND ENFER SCIENTIFIC
تست چهارم خوب جواب نداده و در حال حاضر با تغييراتي كه بوجود أمده است مجددأ از سپتامبر 2000 ارزيابي خواهد شد هر چهار تست در دامهاي مسن كه علائم باليني نشان دهند قابل استفاده مي باشد
تست prionics براي تشخيص بيماري جنون گاوی
در اين تست:
ابتدا بافت مغز بصورت هموژنزه در آورده مي شود ،جهت تجزيه پروتئينها از PrP (پروتئينهائي كه در بيماري جنون گاوي بصورت misshapen مي باشند) بافت مغز را كه بصورت هموژنيزه شده است استفاده مي شود تركيب حاصله را در يك ژل و يك فيلد الكتريكي كه فرگمنتهاي پروتئيني باقي مانده را از هم جدا مي كند مي گذارند
PrP كه بصورت malform مي باشد را با استفاده از يك آنتي بادي كه بطور محكم به پروتئين مي چسبد را تشخيص مي دهند
انجام تستهاي قبلي ازاين نوع كه تست westerblot ناميده مي شود سه روز طول مي كشد ولي در اين تست مي توانيم در طي مدت 12 ساعت يعني قبل از اينكه لاشه از كشتارگاه خارج بشود بيماري را تشخيص بدهيم .
تست CEA يا تست SANDWICH IMMUNOASSAY
يك گروه تحقيقاتي در كشور فرانسه اين تست را در كشور خود در برنامه ملي سرويلانس جستجوي بيماري جنون گاوي مورد استفاده قرار داده است اين تست بسيار شبيه تست ELISA مي باشد و براي تست اغلب مغزهائي كه براي بررسي جمع آوري شده اند بكار برده مي شود اين تست براي تشخيص پروتئينهاي غير طبيعي ديواره روده باريك ياsmal intestine گوساله هائيكه بطور تجربي آلوده شده اند بكار برده شده است و اين آزمايشها نشان داده اند كه حساسيت يا sensitivity اين تست از ساير تستها بيشتر مي باشد. يكي از اهداف استفاده از اين تست اين است كه ببينند آيا پروتئينهاي غير طبيعي در مغز و طناب نخاعي دامهائيكه بطور تجربي آلوده شده اند نسبت به ساير تستها زودتر قابل تشخيص است .
تست ENFER SCIENTIFIC
اين تست در ايرلند تست پايه مي باشد اين تست همانند ELISA بوده و آنتي بادي استفاده شده در اين تست توسط يك شركت بريتانيائي بنام شركت PROTEUS توليد مي شود ارزيابي اين تست همانند تست ELISA مي باشد و از حساسيت بالائي برخوردار مي باشد و نتيج حاصل از اين تست را مي توان در مدت زمان كمتر از 24 ساعت قرائت كرد .
G.WALLAC, WALLAC-EG
تستي بنام تست DELFIA را بوجود آورده اند با حساسيت بالا ولي انجام آن در آزمايشگاههاي اتحاديه اروپا بخوبي قابل اجرا نمي باشد و بخاطر همين موضوع اتحاديه اروپا پيشنهاد كرده است كه مجددأ مورد ارزيابي قرار گيرد .
مطالعات اپيدميولوژيكي انجام گرفته منشاء بيماري گاوهاي بوده است كه از پودر گوشت و پودر استخوان نشخواركنندگان تغذيه نموده اند.
تشخيص تفريقي بيماري جنون گاوي
اين بيماري با بيماريهاي زير بايستي تفريق گردد:
- Hypomagnesemia ( كاهش بيش از حد معمول منيزيم)
- كتوز عصبي
- ليستريوز انسفاليك و ساير انسفاليتها
- پلي انسفالومالاشيا ( cerebro-cortical necrosis)
بيماري جنون گاوي و بازرسي كشتارگاهي
كنترلهاي دامهاي مبتلا به BSE
دامهايي كه تصور مي رود به BSE مبتلا هستند در خود مزرعه توسط ناظران سازمان دامپزشكي كشتار مي گردند و سپس بجز ناحيه سر تمامي قسمتهاي لاشه سوزانيده مي شود و سر را به مركز بررسي هاي دامپزشكي براي تأئيد تشخيص ارسال مي دارند .
خارج كردن بقاياي لاشه از داخل لاشه سوز نيز بايستي با اجازه مسئو لان بهداشت و دامپزشكي يا محيط زيست انجام گيرد . اين امر مستلزم بازرسي از بقايا و تهيه گزارش و تأئيد مطلب مي باشد
كنترل كشتارگاهها
تمامي گاوها قبل از كشتار مورد بازرسي قرار مي گيرد تا از لحاظ وجود يا عدم وجود BSE مورد بررسي قرار گيرند . در كشتارگاهها در 4 ناحيه و قسمت كنترل صورت مي گيرد :
1. محل ورود دامها به كشتارگاه
2. حين كشتار دام و پوست كني
3. نحوه برخورد با بافتهاي مخاطره آميز
4. كنترل بررسي بافتهاي مخاطره آميز
بازرسي در هنگام ورود دام به كشتارگاه:
سن دام هنگام ورود بايستي تعيين شود هويت دام نيز بايد از طريق كنترل كردن مدارك و پلاك گوش تأئيد گردد . اين كار بصورت معمول در محل نگهداري دام قبل از كشتار انجام مي گيرد . فقط پلاكهاي گوش مورد تأئيد وزارت كشاورزي مي توانند مورد قبول واقع شوند . تاريخ كشتار دام ثبت مي گردد . اگر كوچكترين مشكلي در خصوص سن دام وجود داشته باشد به همراه گوشهايش ضبط مي شود .
بازرسي در زمان كشتار دام
در اين روند ، مهمترين مطلب مورد توجه برداشت و كنترل آلودگي لاشه از بافتهاي مخاطره آميز است . مطابق قانون ،جمجمه ، مغز ، نخاع ، چشم ها ، لوزه ها ، تيموس ، روده و /طحال گاو بالاي 6 ماه و تيموس ، روده گوساله بيشتر از 6 ماه جز بافتهاي مخاطره آميز قرار مي گيرند . بنابراين هر قسمت از بافت مغزي كه در طول كشتار بيرون مي افتد جمع آوري شده و بعنوان يكي از بافتهاي مخاطره آميز لاشه گاو معدوم مي گردد .
گلوله هاي رفتي و برگشتي به داخل جمجمه هر راس گاو پس از هر بار استفاده تميز ميگردد . در ضمن هرگونه پارچه يا حوله اي كه براي تميز كردن آن استفاده مي شود بعنوان بافت مخاطره آميز تلقي مي گردد .
توصيه مي گردد كه زبان نيز از سر جدا گردد . اگر اين كار صورت نگيرد ، زبان بايستي بلافاصله پس از جدا شدن سر از اين ناحيه جدا شود . هنگام خارج كردن زبان نبايستي آلودگي با بافت مخاطره آميز صورت گيرد . كله گوساله هاي بالاي 6 ماه بعنوان بافت مخاطره آميز تلقي مي گرددد . پس از جدا نمودن سر ، بلافاصله بازرسي ناحيه سر انجام مي شود و بعد بعنوان بافت مخاطره آميز معدوم مي گردد . سر را رنگي كرده و از محوطه داخل كشتارگاه خارج مي كنند . پس از تخليه امعاء و احشاء لاشه بازديد مي شود تا احياناً راست روده يا طحال در روي لاشه باقي نمانده باشد پس از شقه كردن لاشه ، بايستي تا حد ممكن كمترين مقدار خرده استخوان توليد شده باشد . آب خنك كننده اره به طرف چاهك سرازير مي شوند كه قطعات كوچك استخوان باقيمانده بر روي در چاه جمع مي شوند . اين مواد جمع آوري شده و بعنوان بافت مخاطره آميز معدوم مي شوند . تيغه اره نيز پس از شقه نمودن هر لاشه ضدعفوني و استريل مي گردد .
نخاع را نيز خارج كرده و سپس توزين و رنگي مي كنند . همچنين توصيه شده است كه قسمت Corda equina نيز خارج گردد براي اينكه جز بافتهاي مخاطره آميز تلقي مي گردد . پرده ها و پوشش هاي مغزي نيز بايستي برداشته شود . مجراي ستون مهره ها بايد بازرسي شود تا قسمتهايي از نخاع در آن جا نمانده باشد . پس از بازرسي هر لاشه تمامي وسايل و چاقوهاي مورد استفاده در اين عمليات بايد شستشو شده و ضدعفوني شود .
سطل مخصوص بافتهاي مخاطره آميز براي معدوم سازي جمع آوري مي شوند . نبايد گوشتهاي متصل به ستون مهره هاي گاو نبايستي با ابزارهاي مكانيكي جدا سازي شده باشند تلقي نمود . تيموس نيز از لاشه جدا مي گردد . در هنگام بازرسي لاشه تيموس و چربي هاي اطراف آن با چاقو جدا مي شوند . بايستي بطور دقيق بين دستجات عضلاني را جستجو كرد تا اطمينان حاصل شود كه تمامي بافت تيموس خارج گرديده است . از هر لاشه ميتوان تا حدود 8 كيلوگرم بافتهاي مخاطره آميز را جدا نمود . بازرسين بهداشتي بافت لاشه را بازرسي كرده و مقدار بافتهاي مخاطره آميز را توزين مي ميگردد . در ضمن هرگونه پارچه يا حوله اي كه براي تميز كردن آن استفاده مي شود بعنوان بافت مخاطره آميز تلقي مي گردد .
كنترل بافتهاي مخاطره آميز
سوابق بايد بطور كامل ثبت و نگهداري شود كه عبارتند از ، وزن بافتهاي مخاطره آميز ، وزن نخاع ، تعداد سر ، تعداد امعاء و احشاء ، طحال ، تيموس ، چربي همراه با تيموس يا ساير چربي هاي اضافي . در سوابق بايد وزن يا حجم ذكر شود . سوابق در مدخل مكان عمل آوري كنترل مي شود و با سوابق موجود در كشتارگاه تطبيق داده مي شود از نابودي كامل تركيبات بافتهاي مخاطره آميز اطمينان حاصل شود . همچنين در كشتارگاه برنامه كشتار گاوهاي بالاي 30 ماه بصورت جدا از ساير حيوانات به مورد اجرا گذاشته شد . بافتهاي مخاطره آميز اين دامها نيز مانند ساير گاوها برداشته مي شد و با رنگ آبي مجاز رنگ آميزي مي گرديد . باقيمانده لاشه به رنگ زرد در آمده و براي مصرف انساني بكار گرفته نمي شود . لاشه زرد رنگ نابود مي گردد . كمپاني هاي آب و فاضلاب شرايط سختي را براي تمام فاضلاب هاي خروجي از كشتارگاها وضع نموده اند . همچنين سازمان هاي حفاظت محيط زيست نيز شرايط سختي را براي فاضلاب هايي كه به منابع آبي مثل رودخانه ها راه مي يابند وضع كرده اند . شركتهاي آب و فاضلاب و سازمانهاي حفظ محيط زيست بر فاضلاب ها نظارت داشته و آنهايي كه با استانداردهاي موجود تطبيق ندارند را غير قانوني محسوب دارند و ممكن است افراد مختلف را تحت تعقيب قرار دهند .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)