خدایم آه ای خدایم صدایت می زنم بشنو صدایم
شکنجه گاهیست دنیا جایم به جرم زندگی این شد سزایم
آه ای خدایم آه ای خدایم
مرا بگذار با این ماجرایم نمی پرسم چرا این شد سزایم
آه ای خدایم آه ای خدایم
وجودم پاره ای از شب دلم تنهاترین پاییز
بساطم بغچه ای اندوه وکوچه مثل من خالی
تک و تنها وحتی یک پرنده در هوایش نیست
قدم در قلب کوچه می گذارم می بینم غروب برگها را
که آرام از هر یک شاخه می ریزند، دلم تنگ است،دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانیست
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست
دلتنگم از دوري ات دلتنگم از اينكه چرا نمي آي تا كي بايد چشم به جاده بدوزم. دلتنگم از ياس ها وداوودي ها كه نمي توانند براي آمدنت كاري بكنند تا كي بايد نظاره گر آسمان باشم تا روي تو را در ميان ستاره ها بيابم.بيا وبا آمدنت روزها زندگي شب هاي دلواپسي ساعت
هاي به انتظار نشسته واميدهاي روشن را بياور.
باز هم چشم به راهت مي نشينم شايد از عابري كه روزي از كوچه پس كوچه هاي قلبت عبور كرده يادي كني شايد از كبوتري كه روزي از لبه پنچره نگاهت دانه اي بر چيد سراغي بگيري.هنوز سر در گم روزهاي بي توام
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
یادم باشه حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بیراه باشه
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشه که روز و روزگار خوش است همه چیز رو
به راه و بر وفق مراد است و خوب!
تنها.......تنها دل من دل نیست.
زندگی سخت است اما من سخت ترم ....
نمایش محتوای مخفی
گفتم : بهــار
خنده زد و گفت : « ای دریــغ ، دیگر بهـار رفته نمی آیـد
گفتم : پــرنده
گفت : « اینجا پرنده نیست ، اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم : درون چشم تو دیگر ... ؟
گفت : « هرگز نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکــوت ، سکـوتی گــزنده نیــست »
عشق هرجا رو کند آنجا خوش استفریدون مشیری
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا بینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هر چه می خواهی به این دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشید وار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود
ویرایش توسط emad176 : 11-06-2010 در ساعت 04:59 PM دلیل: با اجازه تینا جان , ویرایش کردم یک قشمتش رو . هر چه می خواهی به این دنیا نگر درسته
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
من دل تو را شكسته ام ولي
از تو دل شكسته تر خود منم
باورت نميشود نگاه كن
جاي سالمي نمانده در تنم
از تو دل بريدم عاقبت ولي
روح سركشم به خانه بر نگشت
كاش مي شنيدي از پس فراق
چون شبان و روزها به من گذشت
لحظه هايم از تو سبز مي شدند
چشمهايم از تو نور مي گرفت
قلب بي تحملم بهانه ها
از گذشته هاي دور مي گرفت
هر كجا كه نقشي از تو مانده بود
رفتم و به ياد تو گريستم
زل زدم به خاطرات دلكشت
نيست باورم كه با تو نيستم
آن دلي كه داده بودمش به تو
بعد تو سپردمش به دست باد
كار ما و دل دگر تمام شد
عشق را پس از تو برده ام ز ياد
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)