رضا شاه
رضاشاه پهلوی (۱۲۵۶ در آلاشت مازندران – ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی) شاه ایران (از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰) و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. سلطنت رضا شاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران حکومت پهلوی بود که با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به پایان رسید. [۱] [۲]
رضا که کودکی یتیم بود دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را طی نمود. در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹، کودتایی را ترتیب داد. در نتیجه این کودتا، نیروهای قزاق به فرماندهی رضا خان تهران را اشغال نمودند. رضا خان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامیها و راهزنیها را از بین برد. در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخستوزیری منصوب شد و ابتدا تلاشی در جهت جمهوری خواهی نمود. ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید. وی سرانجام در سال ۱۳۲۰ تحت فشار انگلستان مجبور به ترک سلطنت گردید و سه سال بعد در ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) به مرگ طبیعی درگذشت. [۲]
- ۱ القاب
- ۲ زندگینامه
- ۲.۱ آغاز زندگی و نوجوانی
- ۲.۲ در بریگاد قزاق
- ۲.۳ کودتای سوم اسفند
- ۲.۴ سردار سپه
- ۲.۵ نخستوزیری و جمهوری خواهی
- ۲.۶ رسیدن به پادشاهی
- ۲.۷ سالهای اول سلطنت
- ۲.۸ دیکتاتوری
- ۲.۹ عملکرد رضا شاه
- ۲.۱۰ شهریور ۱۳۲۰
- ۲.۱۱ خانواده رضاشاه
- ۳ سیاست خارجی
- ۳.۱ ماجراهای پس از مرگ
- ۴ منش و بینش
- ۴.۱ مذهب
- ۴.۲ دارایی و ثروت
- ۴.۳ دانش و مطالعات
- ۴.۴ زنان
- ۵ پانویس
- ۶ منابع
- ۷ برای مطالعهٔ بیشتر
- ۷.۱ زندگینامه و خاطرات
- ۷.۲ تاریخنگاری
- ۷.۳ اسناد
- ۸ جستارهای وابسته
- ۹ پیوند به بیرون
القاب
![]()
شناسنامه رضاخان
رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل گوناگون به القاب مختلفی خوانده شدهاست. در جوانی به نام ناحیهای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده میشد. با ورود به نظامیگری به مناسبت استفاده از مسلسل ماکسیم به «رضا ماکسیم» و بعدها به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامیاش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دستگرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا، او را «سردار سپه» میخواندند. پس از رسیدن به پادشاهی و گزیدن نام خانوادگی پهلوی به «رضاشاه پهلوی» (پیش از این نام خانوادگی در ایران کار نمیرفتهاست و رضا شاه برای اولین بار استفاده از نام خانوادگی را اجباری کرد[۳].) شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب «رضاشاه کبیر» داده شد[۲] [۴]
زندگینامه
آغاز زندگی و نوجوانی
![]()
زادگاه رضاشاه در آلاشت
رضا در ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ هجری خورشیدی در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش داداش بیک، یاور فوج سوادکوه بودهاست و پدران او نیز نظامی و از ایل پالانی بودهاند.[۵] مادرش نوشآفرین، اهل تهران و تا مرگ داداش بیک ساکن آلاشت بود. مرگ پدرش در چهل روزگی وی، موجب شد که نوشآفرین تصمیم به عزیمت به تهران بگیرد. لذا پس از مدتی نوزاد شش ماهه را برداشت و راه تهران را در پیش گرفت.[۲] در این سفر رضای نوزاد در راه سخت میان مازندران و تهران به شدت بیمار شد و با رسیدن به گردنه و کاروانسرای گدوک، نوزاد یخ زد و مادر و سایر همسفران وی را مرده پنداشتند. بنابراین او را از مادر جدا نموده و برای دفن در روز بعد، او را در کنار چارپایانشان گذاشتند. گرمای محیط موجب شد تا کودک مجددا جانی بگیرد و اطرافیان را متوجه خود کند.[۶] این داستان را رضا شاه بارها در دوران پادشاهی و در هنگام ساخت راهآهن شمال برای اطرافیان از جمله محمدعلی فروغی و حسن اسفندیاری نقل نمودهاست. [۲] رضا و مادرش در محله سنگلج در نداری و تهیدستی زندگی میکردند. مخارج زندگی آنان تا هفت سالگی رضا بر عهده سرهنگ ابوالقاسم آیرملو بود. او در آن زمان بنام ابوالقاسم بیک، خیاط قزاقخانه بود.[۲] و پس از مرگ وی سرتیپ نصراللهخان آیرم زندگی آنان را اداره میکرد.[۲]
در بریگاد قزاق
![]()
رضا ماکزیم، در حال آموزش استفاده از مسلسل به سربازان در درجه سلطانی (سروانی) در بریگاد قزاق
در سن ۱۲ یا ۱۴ سالگی توسط صمصام(از ابواجمعی علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم)، یکی از بستگان خود وارد فوج سوادکوه و تابین (سرباز) شد. از خود وی نقل شدهاست که به هنگام ورود آنقدر خردسال بودهاست که دیگران وی را سوار اسب میکردهاند.[۲]
سال ۱۲۷۵ خورشیدی پس از کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار، فوج سوادکوه برای نگاهبانی از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده شد. وی در دوران خدمت در قزاقخانه مدتی نگهبان سفارت آلمان در تهران بود. امضای تغییر شیفت روزانه وی هنوز در این محل نگهداری میشود.[۲]
سپس به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیلباشی (ستوان تا سروان)[۷] گروهان شصت تیر منصوب شد. در این دوره رضاخان به دلیل استفاده از یکی از معدود مسلسلهای ماکسیم آن زمان، به «رضا ماکسیم» معروف شد. [۸]
در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری(سرهنگی) به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.[۲]
او در این سمت بر علیه فرمانده بریگاد یعنی سرهنگ کلرژه کودتایی را به فرماندهی استاروسلسکی، معاون وی با موفقیت اجرا نمود. اجرای این کودتا با هماهنگی احمد شاه توسط رضا خان به کودتای اول رضا خان نیز معروف است. در اثر این کودتا، کلرژه به روسیه بازگشت و استاروسلسکی فرمانده بریگاد قزاق در ایران شد. [۹]
در میان قزاقها، رضا فردی آزاد اندیش ولی نا آرام و متمرد بود. او یکبار در زمان استاروسلسکی، پاگون یکی از افسران روسی ارشدش را کند. او همچنین فرماندهی معنوی سایر افسران ایرانی را نیز بدست آورده بود. چرا که سایر افسران ایرانی نیز از او تبعیت میکردند و استاروسلسکی همواره مجبور بود او را راضی نگه دارد.[۲]
او اهل تملق نبود و با زیر دستانش در بریگاد به نیکی رفتار میکرد و گاه به آنان از جیب خود انعام نیز میداد. [۱۰]
گاهی نیز مانند سایر قزاقها دست به شمشیر و اسلحه میبرد. ولی کینه جو ونبود و انتقام نمیگرفت. یکی از افسران هم رده اش به نام علیشاه، در درگیری ای صورت او را زخمی کرد. زمانی که رضا سردارسپه شد، افسر مزبور فرار کرد. بدستور رضا او را برگرداندند و با درجهای از او دلجویی کردند و او تا مقام سرتیپی نیز رسید.[۱۱]
با اخراج افسران روس، بریگاد قزاق تحت نظر یک افسر نالایق ایرانی بنام سردار همایون، قرار گرفت و رضاخان عملا فرمانده واقعی بریگاد (زیر نظر ژنرال آیرونساید) بود.[۴] [۱۲]
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی و چندماه قبل از کودتا، رضاخان برای شرکت در سرکوبی قیام میرزا کوچکخان جنگلی به گیلان فرستاده شد، که منجر به عقب نشینی قوای قزاق به فرماندهی استاروسلسکی تا حوالی قزوین گردید
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)