صفحه 25 از 32 نخستنخست ... 15212223242526272829 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 250 , از مجموع 317

موضوع: برگی از تاریخ ایران

  1. #241
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    فتحعلی شاه

    220px D981D8AAD8ADD8B9D984DB8CD8B4D8A7D987

    فتحعلی شاه قاجار
    دومین شاه از دودمان قاجار بود که از ۱۱۷۶ (۱۷۹۷ م./۱۲۱۲ ق.) تا ۱۲۱۳ (۱۸۳۴ م./۱۲۵۰ ق.) به مدت ۳۶ سال و ۸ ماه فرمانروایی کرد.

    زندگی

    محل تولد فتحعلی شاه شهرستان دامغان است در کوچهای که بموجب این تولد همچنان بنام کوچه مولود خانه مشهور عام میباشد. کریمخان زند پس از سرکوب شورش محمد حسن خان قاجار در شمال ایران دو پسر وی به نامهای آغامحمدخان و حسینقلی خان را مورد لطف و نوازش خویش قرار داد. وی محمدخان را با خود به شیراز برد و حکومت دامغان را نیز به برادر دیگر حسینقلیخان سپرد.[نیازمند منبع]

    وی فرزند حسینقلی خان جهانسوز برادر جوانتر آغامحمدخان قاجار بود. فتحعلی شاه پس از کشته شدن عمویش آغامحمدخان به پادشاهی رسید.
    نام اصلی فتحعلی شاه بابا خان بود ولی به هنگام تاجگذاری نام فتحعلی را که نام نیای خود فتحعلی خان قاجار بود برای خود برگزید . جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار که به جدا شدن سرزمینهای قفقاز از ایران انجامید در زمان این پادشاه رخ داد. میتوان گفت که روند پاره پاره شدن خاک ایران با پادشاهی او آغاز شد ولیعهد او پسرش عباس میرزا بود که در این جنگها از خود دلاوری نشان داد. عباس میرزا که ولیعهد فتحعلی شاه بود پیش از وی مرد. پس از مرگ عباس میرزا پسر او محمد میرزا ولیعهد شد که پس از مرگ فتحعلی شاه با نام محمد شاه برتخت نشست.
    فتحعلی شاه پس از به قدرت رسیدن با نزدیک شدن به علمای شیعه و مجتهدین تلاش زیادی کرد تا پایههای مشروعیت قدرت نوپای قاجار را در میان مجتهدینی که هنوز در آرزوی دوران صفوی بودند محکم کند و تا حدود زیادی نیز موفق بود. وی توانست در جنگهای ایران و روس از حمایت علما در ترغیب مردم به جهاد بهره مند گردد.

    زندگی خصوصی و فرزندان

    گفته میشود که فتحعلی شاه ۱۵۸ همسر و ۲۶۰ فرزند داشتهاست. آغامحمدخان که خود ناتوان از زناشویی بود همواره برادرزادهٔ خودرا ترغیب به ازدواج و آوردن فرزند میکرد و برای هر فرزند جدید به او پاداش میداد. [۱]



    القاب

    قاآن افخم - خاقان اعظم - نواب همایون - کامکار معظم - اولوالامر محترم - نواب مالکرقاب - خدیو صاحبقران - شاه شاهان- ابوالخواقین - بدرالسلاطین - شمسالملوک - سلطان یوزاغلان - نواب اقدس والا شهنشاه عالم.[۲] لازم بذكر است كه تمام این لقب ها توسط فتحعلی شاه به خودش اعطا شده است.

    برخی اعمال فتحعلی شاه قاجار


    • حك كردن متن سلطان صاحبقران فتحعلیشاه قاجار ۱۲۴۴ روی الماس دریای نور كه باعث كاهش ارزش این الماس شده است.[۳]


    • حكاكی تصوير خود روی قسمتی از آثار تاریخی ساسانی در تاق بستان كه باعث وارد آمدن خسارات عمده به آثار ساسانی شده است.[۴]

    از دست رفتن بخش های اران، گرجستان، تركمنستان و ... در عهد نامههای ننگين تركمانچای و گلستان كه به واسطه بی لیاقتی فتحعلی شاه به ایران تحمیل شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #242
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    محمد خان

    محمد شاه قاجار (۶ ذیقعده - ۱۲۲۲ تبریز - ۶ شوال ۱۲۶۴ تجریش) نوهٔ فتحعلی شاه و فرزند عباس میرزا بود. وی سومین شاه از دودمان قاجار بود.


    آغاز پادشاهی

    بعد از فوت عباس میرزا، فتحعلی شاه قاجار با این که فرزندان بسیاری داشت به دلیل علاقه اش به عباس میرزا فرزند او محمد میرزا را به ولیعهدی انتخاب کرد و او به آذربایجان رفت و در تبریز در جایگاه خاصهٔ ولیعهد های ایران در زمان قاجاریه به تخت نیابت سلطنت تکیه زد. محمد میرزا پس از مرگ پدر بزرگ خویش فتحعلی شاه به کمک قائم مقام دوم در تبریز به نام محمد شاه قاجار به تخت سلطنت نشست و به همراهی سفیران انگلیس و روس و سپاهی مجهز به توپ خانه به تهران رفت.
    هنگامی که خبر فوت فتحعلی شاه به گوش پسران و نزدیکان او رسید، هر کدام به سودای سلطنت در گوشهای از ایران قیام نمودند. علی میرزا ظل سلطان تهران را فتح کرد و با نام عادلشاه به تخت پادشاهی نشست. از طرف دیگر فرمانفرما در اصفهان و شجاع السلطنه در شیراز علم طغیان بر افراشتند و مدعی پادشاهی شدند.
    دو برادر محمد شاه در اردبیل زندانی بودند، از آن جایی که از عاقبت کار ایشان می هراسید، آن دو را که جهانگیر میرزا و خسرو میرزا نام داشتند نابینا نمود و به جنگ شجاع السلطنه حاکم فارس رفت و او را پس از مغلوب نمودن، کور کرد. چندی بعد فرمانفرما حاکم اصفهان که او نیز شکست خورده و در تهران زندانی زندانی بود، بر اثر بیماری در گذشت. علی میرزا ظل سلطان هم که قبلاً از محمد شاه شکست خورده و تسلیم شده بود.

    اوایل پادشاهی

    شروع دوره ۱۴ ساله پادشاهی محمد شاه به دلیل قرار گرفتن فردی دانشمند و سیاستمدار به نام میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی در منصب صدراعظمی، تحول در ادارهٔ امور کشور و حرکت حکومت به سوی استقلال و اقتدار را نوید میداد. قائم مقام می کوشید سیاست ایران را در برابر دولت های بیگانه، بر مبنای جلوگیری از سلطهٔ آنان بر ایران تنظیم کند و در داخل نیز با سپردن امور به دست افراد لایق، زمینه را برای اصلاح و بهبود وضع مردم و کشور فراهم سازد. اما دورهٔ او کوتاه بود و سر انجام، کسانی که با وجود او منافع خود را در خطر می دیدند، شرایط را برای برکناری اش آماده کردند. آن ها خاطر شاه جوان را مشوش نموده و به او چنین تلقین میکردند که هدف قائم مقام، تضعیف قدرت اوست و وی قصد دارد در آینده حکومت را به دست گیرد یا فردی از قاجاریه را که مطیعش باشد، به حکومت برساند. محمد شاه از گفتار ایشان هراسناک شد و او را بر خلاف قسمی که نزد پدرش بر نریختن خون قائم مقام خورده بود کشت و به جای او حاج میرزا آقاسی را به وزارت انتخاب نمود.
    حاج میرزا آقاسی نقطهٔ مقابل قائم مقام فراهانی بود، او مردی ابله و کودن و نادان بود که جز ادعیه و خرافات چیزی نمیدانست و می خواست به جای بهره گیری از سیاست و کشورداری، چون شاه سلطان حسین ، با ورد و جادو مملکت را اداره نماید. با این وجود محمد شاه که گویا توسط وی جادو شده بود تا آخر عمر مطیع او بود و هیچ گاه از ارادتش نسبت به وی کاسته نشد.

    حمله به هرات

    محمد شاه سه سال بعد از آغاز پادشاهی اش، تصمیم گرفت تا حاکم هرات را سرکوب کند. اما انگلیسی ها که از تصرف هرات به دست شاه ایران چندان خشنود نبودند، به همین علت سفیری به دربار محمد شاه فرستادند تا او را از این کار منصرف نمایند، ولی محمد شاه به آن ها اعتنایی ننمود و در 19ربیع الثانی سال 1253 هجری قمری به سوی آن سرزمین لشکر کشید. از طرف دیگر کامران میرزا حاکم هرات با این که مردی علیل و معتاد و افیونی بود ولی با وعدههایی که از انگلیسی ها دریافت کرده بود تصمیم به مبارزه با محمد شاه گرفت.
    محمد شاه قبل از دست یابی به هرات قلعهٔ مستحکم غوریان در نزدیکی آن شهر را فتح کرد. انگلیسی ها که از فتح هرات به وسیلهٔ محمد شاه می ترسیدند، سفیر خویش (سر جان مک نیل) را به نزد شاه ایران فرستادند تا مانع تصرف هرات به دست او شوند. از طرف دیگر یکی از افسران توپ چی خویش را به کمک کامران میرزا فرستادند. سر جان مک نیل که نتوانسته بود محمد شاه را از تصرف هرات باز دارد و از طرف دیگر بیم داشت هرات به وسیلهٔ او فتح گردد به سرعت به تهران باز گشت و از طرف دولت مطبوع خویش به ایران اعلان جنگ داد، با وجود این که انگلیسی ها در عهد نامه مفصل قول داده بودند که در مسائل مربوط به ایران و افغانستان مداخله ننمایند. بعد از اعلان جنگ به ایران، رزم ناوهای آن کشور به تصرف جزیره خارک پرداخته و بعد از فتح این جزیره به بندر بوشهر نزدیک شدند، از طرف دیگر محمد شاه که به یاری روس ها دل خوش کرده بود نمیدانست که آن ها قبلاً با انگلیسی ها صلح نموده و متعهد شده اند که با ایران کاری نداشته باشند، از این رو محمد شاه ناچار شد دست از محاصرهٔ هرات برداشته ودر سال ۱۲۵۴ هجری قمری به تهران بازگشت.

    قیام آقاخان محلاتی

    یکی از وقایع مهم دیگر دوران سلطنت محمد شاه قاجار، قیام آقاخان محلاتی در کرمان بود. او که رئیس فرقه اسماعیلیه به شمار میآمد با میرزا آقاسی نخست وزیر ایران، دچار مشکل شد و بین ایشان کدورتی حاصل گردید. حاج میرزا آقاسی با آقاخان محلاتی از در مخالفت در آمد و او را وادار به شورش نمود، آقاخان از سپاه ایران شکست خورد ولی محمد شاه او را بخشید و به حکومت محلات فرستاد، اما آقاخان دوباره بر اثر تحریکات حاج میرزا آقاسی قیام نمود و این بار کرمان را گرفت ولی باز هم شکست خورد ودر سال 1257هجری قمری به هندوستان گریخت و در آن سرزمین تحت حمایت انگلیس ها قرار گرفت. از آن تاریخ به بعد دیگر آقاخان به ایران بازنگشت و بعد ها به کشورهای مختلف اروپایی رفت و مقیم یکی از آن کشورها(سوئیس) گردید.

    بابیان

    یکی از وقایع مهم دوران سلطنت محمد شاه قاجار قیام سید علی محمد باب در شیراز بود.

    شورش حسن خان

    محمد شاه قاجار در اوایل سلطنت خویش الله یارخان آصف الدوله را به حکومت خراسان منصوب نمود. در اوخر سلطنت وی آصف الدوله به علت پیری و کِبَر سن از حکومت کناره گیری نمود و پسرش حسن خان را به جانشینی خود انتخاب نمود.
    حسن خان که جوانی مغرور و جاه طلب بود تصمیم گرفت تا محمد شاه را از سلطنت خلع نموده و خود بر تخت سلطنت تکیه زند، از طرف دیگر ترکمنان بر علیه دولت مرکزی قیام نمودند ولی توسط یکی از سرداران شاه به نام محمد حسین خان سرکوب گردیدند.
    حسن خان که می ترسید محمد شاه به پاداش این پیروزی محمد حسین خان را به حکومت خراسان برگزیند توطئهٔ قتل او را ترتیب داد و وی را از پای در آورد، از طرف دیگر محمد شاه که گمان میکرد آصف الدوله (که پس از برکناری از حکومت تولیت آستان قدس رضوی را به عهده گرفته بود) در این کار دخالت دارد او را به عتبات تبعید نمود، غافل از این که مقصر اصلی پسرش حسن خان است. حسن خان که میدانست به زودی نوبت او فرا خواهد رسید از طوائف مختلف کُرد و ترک خراسان نیروی فراوانی جمع نمود و بر علیه شاه قیام نمود. محمد شاه، میرزا محمد خان برادر بزرگ حسن خان که داماد وی بود حکومت خراسان داد و مأمور سرکوبی برادر نمود.
    اما میرزا محمد خان بعد از آن که به خراسان رسید با برادر همداستان شد و متفقاً به سوی تهران به راه افتادند. محمد شاه حمزه میرزا حشمت الدوله برادر خویش را به جلوگیری از ایشان فرستاد. دو سپاه در نزدیکی میامی با یک دیگر روبرو شدند و بعد از چند روز نبرد شکست در میان سپاه خراسان افتاد و برادران ناگریز از فرار شدند. هرچند سپاهیان محمد شاه توانستند ایشان را شکست دهند ولی به علت مرگ زود هنگام محمد شاه نتوانستند فتنهٔ آن ها را پایان داده و ناچار به تهران بازگشتند.

    مرگ

    سرانجام محمد شاه قاجار در سن ۴۲ سالگی بعد از ۱۴ سال و ۳ ماه سلطنت در اواخر سال ۱۲۶۴ هجری قمری به مرض نقرس از دنیا رفت. دوران ۱۴ ساله سلطنت محمد شاه به علت بی کفایتی نخست وزیر نادان و جاهل او میرزا آقاسی مملو از شورش ها و فتنهها بود به طوری که روزگار سلطنت محمد شاه را پرتشنج ترین ایام سلسلهٔ قاجاریه به شمارمی آورند، به طوری که قیام ها و شورش های بزرگی ازجمله فتنه باب و قیام حسن خان سالارالدوله در خراسان در دوران سلطنت وی بروز نمود و تا روزگار سلطنت جانشین وی ناصرالدین شاه ادامه یافت.
    200px D985D8ADD985D8AF D8B4D8A7D987 D982D8A7D8ACD8A7D8B1 magnify clip
    محمد شاه قاجار در ۳۹ سالکی (۱۲۲۳ خورشیدی)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #243
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ناصر الدین شاه

    ناصرالدینشاه قاجار (۲۵ تیر ۱۲۱۰ - ۱۱ اردیبهشت ۱۲۷۵) ، قبلهٔ عالم، معروف به «سلطان صاحبقران» و بعد «شاه شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی طولانیترین مدت شاهی را در میان دودمان قاجار دارا است. وی اولین شاه ایرانی بود که خاطرات خود را منتشر کرد. او را پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا میخواندند.

    زندگی

    وی در سال ۱۲۱۰ هجری شمسی در تبریز بدنیا آمد. مادر او مهد علیا نام داشت. خبر درگذشت پدرش محمدشاه را در سال ۱۲۲۸ هجری شمسی هنگامی که در تبریز بود شنید، سپس به یاری امیرکبیر به پادشاهی رسید و بر تخت طاووس نشست که البته پس از مدتی با دسیسه سفرای کشور های خارجی مخصوصا بریتانیا حکم اعدام امیرکبیر را در حالت مستی امضا نمود.
    ناصرالدین شاه برای حفظ مناطق شرقی ایران، بهویژه منطقه هرات کوشش کرد ولی پس از تهدید و حمله بریتانیا به بوشهر ناچار به توقف این فعالیتها شد. فرستاده وی قرارداد پاریس را امضا کرد. در دوران سلطنت او بهویژه پس از ترور ناموفق وی توسط یک بابی، محدودیت بهائییان و بابیها در ایران افزایش یافت.


    بر تخت نشینی

    هنگامی که محمد شاه قاجار که سالها با بیماری نقرس دست به گریبان بود در شوال ۱۲۶۴ در ۴۲ سالگی از دنیا رفت، کشور گرفتار شورش بود و تنها بخش آرام ایران آذربایجان شمرده میشد. در این زمان ناصرالدین میرزای ولیعهد -که آن زمان شانزده ساله بود-در تبریز به سر میبرد و مدعیان پادشاهی از هر سو سر برآورده بودند. حاجی میرزا آقاسی وزیر محمد شاه که توانایی آرام نگاه داشتن تهران را نداشت به حرم عبدالعظیم پناهنده شد و بست نشست. در این زمان ناصرالدین میرزا با پشتیبانی میرزاتقی خان امیرنظام (امیرکبیر آینده) راهی تهران شد و پیش از رسیدن به شهر میرزا تقی خان را لقب اتابک اعظم داد و او را صدراعظم خود گردانید. با رسیدن به تهران در همان سال ناصرالدین شاه به پادشاهی ایران رسید.
    ناصرالدین شاه در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ بر تخت نشست و از آن پس تا زمان مرگش در ۱۷ ذیالقعده ۱۳۱۳ شاه ایران بود.

    صدراعظمی امیرکبیر

    نوشتار اصلی: امیرکبیر
    امیرکبیر روی هم رفته سه سال و سه ماه بر سر کار صدراعظمی بود. نخست به اصلاح خرابیها و سرکوب گردنکشان پرداخت. در خراسان سالار پسر الهیارخان آصفالدوله صدراعظم فتحعلی شاه در پایان پادشاهی محمد شاه سر به شورش برداشتهبود. امیرکبیر سلطان مراد میرزای قاجار را برای سرکوبی وی فرستاد که پس از سه سال کشمکش سرانجام این غائله با کشتهشدن سالار پایان یافت. در گیر و دار این رویداد که مشهد در محاصرهٔ نیروهای دولتی بود، روسیه و بریتانیا پیشنهاد میانجیگری دادهبودند که امیر نپذیرفته و گفته بود که «مشهدیان ترجیح میدهند که بیست هزار تن از ایشان کشته شوند تا اینکه شهر به توسط خارجی به تصرف شاه درآید». همچنین در زمان او سران بابی سرکوبشده و خود باب نیز تیرباران شد.
    145px AmirKabir magnify clip
    میرزا تقی خان امیر کبیر


    هنگامی که امیر و شاه به تهران رسیدند شمار ارتش ایران تنها ۳۰۰ تن بود. امیرکبیر که خود سپهسالار کل ایران بود به نظم و ساماندهی سپاه پرداخت و برای آموزش ارتشیان اقدام به استخدام آموزگار از خارج نمود و به صنعت اسلحهسازی رونق داد. او همچنین فرمان حذف لقبهای اضافی در نامهنگاریها را داد و به فرمان او حتی خود وی را نیز تنها با لقب جناب میخواندند. وی همچنین تلاش کرد جلوی رشوهخواری را بگیرد و به درآمد کارکنان دولت سامان دهد. او که خزانهٔ دولت را تهی از دارایی میدید راه را بر مستمری گزاف و بیحساب ملایان، شاهزادگان و چاپلوسان بست و اینگونه از مخارج دولت بسیار کاستهشد. او همچنین به مالیات و بازرگانی سر و سامانی بخشید. وی صنعتگران را تشویق میکرد و گروهی را برای آموختن صنعت روز جهان به اروپا فرستاد. همچنین او در راه پیشرفت کشاورزی نیز کوشش بسیار کرد. او همچنین به آوردن آموزگار از بیرون از کشور، نشر روزنامه و ترجمه کتابهای بیگانه و بنیادگذاری دارالفنون برای آموزش پزشکی، فن جنگ و زبانهای بیگانه دستزد، اگرچه گشایش دارالفنون اندکی پس از برکناری او در ۵ ربیعالاول ۱۲۶۸ (قمری) رویداد.
    امیرکبیر از نفوذ روسیه و بریتانیا در ایران کاست و برای نمونه در زمانی که اردوی شاهی از تبریز راهی تهران بود، کنسول بریتانیا پیشنهاد کردهبود که پشتیبانی از جان ارمنیان را بر عهده گیرد، ولی امیر نپذیرفته و گفته بود که پشتیبانی از شهروندان ایرانی وظیفهٔ دولت ایران است.
    امیر کبیر به زیباسازی تهران و پیشرفت پایتخت نیز کوشید، در این راستا دست به ساخت بازار امیر و کاروانسرای امیر و تیمچهای نو زد. همچنین به پاکیزگی گرمابهها رسیدگی کرد و در اندیشهٔ کشاندن بخشی از آب رود کرج برای آشامیدن مردم تهران بود که دورهٔ زمامداریش به پایان رسید و این طرح دیگر اندیشههایش ناکام ماند.
    اقدامات امیر کبیر که به سود تودهٔ ایرانیان و به زیان شاهزادگان، دارایان، ملاها و اشراف بود خشم این دستهها را برانگیخت و چون امیر جلوی دستاندازی مهد علیا را نیز در کارهای کشور گرفتهبود اینان به گرد او جمعشدند. مهد علیا میکوشید تا میرزا آقاخان نوری را که در آن زمان وزیر لشکر بود را جایگزین امیر کبیر نماید. پس شاه را انگیزاندند تا امیر را کنار بزند، اگرچه شاه جوان در آغاز پایداری نمود. از ۱۲۶۷ قمری میان شاه و امیر کبیر اندکاندک به هم میریخت و شاه دچار بدگمانی به صدراعظمش میشد. اختلاف نظر میان شاه و امیر بالا میگرفت، برای نمونه یک بار شاه یکی از برادرانش را به فرمانروایی قم فرستاد ولی امیر او را بازگرداند و شاه که دلش از این کار امیر کبیر تیره شده بود او را باز به قم فرستاد. اینگونه بود که شاه امیر کبیر را از صدر اعظمی کنار گذارد و او را به فرمانروایی کاشان گمارد. ولی کمی پس از آن که سفیر روسیه دست به اقداماتی به ظاهر به سود امیر کبیر زد، ناصرالدین شاه که بیمناک شدهبود امیر را به باغ فین کاشان فرستاد و چندی پس از آن به فرمان شاه دلاک حمام را به زدن رگهای امیر کبیر واداشتند. این رویداد در ربیعالاول ۱۲۶۸ قمری رخداد.

    صدر اعظمی میرزا آقاخان نوری

    در سال ۱۲۶۸ قمری، میرزا آقاخان نوری که لقب اعتمادالدوله را داشت به صدارت رسید. او اصلاحات امیرکبیر را بازایستاند و کارگذاران او را برکنار و خویشان آشنایان خود را بر سر کار نهاد. همچنین مستمری کسانی که در زمان امیرکبیر از ایشان باز گرفتهشده بود باز به راه گشت. در این زمان میان عثمانی و بریتانیا با روسیه جنگ درگرفته بود و هر سهٔ این دولتها میخواستند ایران را در کنار خود داشته باشند ولی دولت بیخبر ایران از اختلاف میان این قدرتها سودی نبرد. اعتمادالدوله در آغاز به همراهی و هواداری از بریتانیا شناخته شده بود ولی چون نامهٔ تندی به سفیر این کشور نوشت در ربیعالاول ۱۲۷۲ قمری سفیر از او رنجیده و از تهران بیرون رفت و کوششهای سفیر فرانسه هم برای آشتی آنان به جایی نرسید. در این زمان حسامالسلطنه والی خراسان به هرات لشکر کشید و بیتوجه به تهدیدهای بریتانیا در صفر ۱۲۷۳ قمری این شهر را به ایران بازگرداند. میرزا آقاخان اعتمادالدوله که از دشمنی بریتانیا بیمناک بود برای آشتی با آن کشور فرخ خان امینالدوله کاشانی را برای گفتگو با بریتانیا نخست به استانبول و سپس به پاریس فرستاد. در پاریس، بریتانیا شرط بازگردانی روابط میان دو کشور را به حال عادی برکناری اعتمادالدوله تعیین نمود. امینالدوله نیز کوشید تا از ناپلئون سوم امپراتور فرانسه برای میانجیگری میان ایران و بریتانیا یاری بگیرد. سرانجام بریتانیا که گفتگو را بیهوده میدید در ربیعالثانی ۱۲۷۳ جزیره خارک را اشغال کرد و تا اهواز پیشروی نمود. اینچنین بود که کار به پذیرش معاهده پاریس میان دو کشور انجامید که برپایهٔ آن بریتانیا سپاهیان خود را بندرها و شهرهای ایران بیرون میبرد و ایران نیز استقلال افغانستان را به رسمیت میشناخت و نیز در در حل اختلافاتش حکمیت بریتانیا را میپذیرفت. این معاهده سبب افزایش نفوذ سیاسی بریتانیا در ایران گردید.
    با اینکه اعتمادالدوله از اینکه انگلیسیها از برکناری او گذشتهاند شاد بود ولی اندکی پس از آن در محرم ۱۲۷۵ ناصرالدین شاه او را کنار گذاشت و خود زمام صدارت را به دست گرفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #244
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    پیشروی روسها در آسیای میانه


    در مورد درستی موضوعات ذکرشده در این مقاله اختلافنظر وجود دارد.
    لطفاً به گفتگوهای صفحهٔ بحث مراجعه کنید. پیش از جنگ هرات فریدون میرزای فرمانفرما به سرکوبی خان خیوه محمد امین خان گمارده شد و وی خان خیوه را در ۱۲۷۱ قمری شکست سختی داد و او را به جای خود نشاند. پنج سال پس از آن ترکمنها به خراسان تاختند. در این زمان حشمتالدوله و قوامالدوله به سرکوبی ایشان گماردهشدند ولی چون میان این دو دودستگی پدید آمد ترکمنان ایرانیان را شکست دادند. در این زمان روسها به گسترش نفوذ خود در پیرامون دریای خوارزم و سیردریا میپرداختند، پس از ناتوانی سپاه ایران بهرهبردند و خیوه و مرو را اشغال کردند.

    صدر اعظمی میرزا حسین خان سپهسالار

    با برکناری اعتمادالدوله شاه دیگر کسی را تا سال ۱۲۸۱ (هجری) به صدر اعظمی برنگزید و خود به کارها رسیدگی کرد. در ۱۲۸۱ شاه میرزا محمد خان قاجار را با لقب سپهسالاری به صدارت برگزید که او تا سال ۱۲۸۴ (هجری) بر این جایگاه ماند. پس از آن شاه وی را کنار گذارد و وزیر مالیه آن زمان میرزا یوسف خان مستوفیالممالک را بی آنکه رسماً صدر اعظم گرداند بدین کار گمارد.
    در ۱۲۸۷ (هجری) که ناصرالدین شاه به سفر عتبات رفته بود با سفیر کبیر ایران در عثمانی -میرزا حسین خان قزوینی که لقب مشیرالدوله داشت - دیدار کرده و به تواناییهای او پیبرد؛ پس او را به ایران فراخواند و وزارت عدلیه را بدو سپرد. پس از چندی که مستوفیالممالک کنارهگیری کرد وی به صدارت رسید و سپهسالار خوانده شد. او اصلاحات امیر کبیر را پیگرفت، به سازماندهی ارتش پرداخت، و کوشید تا در ایران حکومت قانون را برقرار سازد. همچنین وی برای شناساندن پیشرفت جهان شاه را به سفر فرنگ انگیزاند که سرانجام این سفر در ۱۲۹۰ (هجری) انجام پذیرفت.
    در زمان سپهسالار امتیاز راه آهن ایران را از رشت به تهران برای ۵۰ سال به بارون رویتر انگلیسی واگذاشتند. همچنین برپایهٔ اعتبارنامهای حق استفاده از همهٔ منبعهای اقتصادی چون معدنها، جنگلها، بنیادگذاری بانک، تلگراف و... بدو واگذار میشد ولی اندکی پس از آن این اعتبارنامه لغو شد و برای دلجویی از رویتر در ۱۳۰۶ (هجری) امتیاز بانک شاهنشاهی به درازای ۶۰ سال بدو واگذار شد.
    با بازگشت شاه از فرنگ مخالفت درباریان و ملایان با سپهسالار که مردی اصلاحطلب بود بیشتر شد و سرانجام شاه او را واداشت تا از کار کناره گیرد. شاه هنگامی که به تهران رسید مستوفیالممالک را به جای او گماشت و به میرزا حسین خان نیز وزارت امور خارجه را سپرد. در ۱۲۹۱ (هجری) نیز بدو لقب سپهدار اعظم و نیز مقام وزارت جنگ را داد. سپهسالار در پستهای تازهاش نیز کوشید به بهبود وضع نابهسامان آن روزگار بپردازد ولی چون شاه حسن نیت نداشت کوششهایش به جایی نرسید.
    صدر اعظمی امینالسلطان

    با مرگ میرزا یوسف خان مستوفیالممالک شاه صدر اعظمی را به میرزا علی اصغر امینالسلطان سپرد. این مرد کوششی در راه اصلاحات نکرد و آنچه کرد در راه استواری جایگاه خویش و خشنودی شاه بود. وی ناصرالدین شاه را به سومین سفر اروپاییش برد. در زمان او انگلیسیها امتیازات فراوانی را چون حق گشایش قمارخانه و لاتاری را از دربار ایران گرفتند. همچنین امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو و انفیه در درون و بیرون ایران به شرکتی انگلیسی به درازای ۵۰ سال و به شرط پرداخت سالیانه ۱۵ هزار لیرهٔ انگلیسی و یک چهارم سود خالص آن شرکت واگذارشد. این امتیاز در سفری که ذکرش رفت به انگلیسیها دادهشد ولی بر امتیازنامهٔ آن در رجب ۱۳۰۸ دستینه نهادهشد. اگرچه در بازگشت به ایران شاه امتیاز لاتاری و قمارخانه را لغو نمود.
    همچنین انحصار دخانیات ایران به دست شرکت رژی در ۱۳۰۸ (قمری) انجامپذیرفت. در این زمان مردم ایران که با کشورهای اروپایی کمکم آشنا میشدند و روزنامهها و جراید فارسیزبانی که در بیرون از کشور چاپ میشد به دستشان میرسید و بر آگاهی ایشان میافزود به مخالفت با قراردادی که پیشتر از آن سخن گفتیم پرداختند و در این میان روحانیت شیعه نیز با این قرارداد به مخالفت پرداختند و کوشش های امینالسلطان برای تطمیع ایشان به جایی نکشید. در تهران میرزا حسن آشتیانی و در عتبات میرزا محمد حسن شیرازی رهبری این اعتراض را داشته و فتوای تحریم دخانیات را دادند و خواستار لغو آن قرارداد شدند. سرانجام شاه و صدر اعظم کوتاه آمدند و در ۱۶ جمادیالاول ۱۳۰۹ آن امتیازنامه را لغو نمودند.
    رخداد رژی سبب این شد که مردم بفهمند که با پافشاری میتوانند حق خود را از دولت دریافت دارند و این پیشگام رویدادهای زمان مظفرالدین شاه قاجار گردید. ولی این رویداد باز منفیای هم برای ایرانیان داشت و آن اینکه دولت ناچار شد برای پرداخت خسارت به شرکت انگلیسی دخانیات مبلغ ۵۰۰ هزار لیره از بانک شاهی قرض کرده و بدان شرکت بپردازد، این نخستین وامی بود که ایران از کشوری بیگانه میگرفت و پس از آن بود که گرفتن وامها از روسیه و انگلستان آغاز شده و بر فشار اقتصادی از یکسو و رخنهٔ روز افزون این دو کشور در امور درونی ایران افزود.
    در سالهای پایانی پادشاهی ناصرالدین شاه فساد و رشوهخواری در کشور رو به افزایش گذاشته بود. امینالسلطان نیز فردی چیره بر شاه و نیرومند در کشور بود و اجازه اصلاحات به کسی نمیداد. گرداندن کشور در زمان او بر عهده شورایی بود که سرشناسترین اعضای آن خود او، کامران میرزا پسر شاه، نایبالسلطنه و حکمران تهران ؛ و میرزا علیخان امینالدوله وزیر رسائل و اوقاف بودند. در میان اینان امینالدوله مردی اصلاحطلب و کاردان بود، ولی نیرویی نداشت و همآورد امینالسلطان شمرده میشد و سرانجام هم چند ماه پیش از کشتهشدن شاه در ۱۳۱۳ (قمری) امینالسلطان وی را به پیشکاری آذربایجان به تبریز فرستاد تا او را از پایتخت دور نگاهدارد.
    در این زمان و با توجه به فساد کامران میرزا و امینالسلطان و نیز پیروزی در رویداد رژی بر ناخرسندی توده از دستگاه فرمانروایی افزوده میشد. در این میان چهرههایی نیز در درون و بیرون کشور به برانگیختن مردمان میکوشیدند و از آن جرگه خود امینالدوله، شیخ هادی نجمآبادی، سید جمالالدین اسدآبادی ، و نیز میرزا ملکم خان بودند. میرزا ملکم در لندن به نشر روزنامه قانون پرداخت و خواهان برپایی حکومت قانون و دگرگونی وضعیت در ایران شد و از ستمهای فرمانروایی خودکامهٔ قاجار داد سخن داد. از آنجا که سخنانش رنگ عامیانه داشت در مردم ایران اثر بسزایی نمود.

    برپایی مجلس شورای دولتی و کوشش برای نگارش قانون

    ناصرالدین شاه فرمان دادهبود که شورایی از وزیران و چهرههایی کشوری فراهم شود و بر حل مشکلات ایران بپردازند. اعضای این شورا کسانی چون امینالملک، علاءالدوله و ناصرالملک بودند. ولی این شورا در عمل کاری از پیش نبردند زیرا میدانستند که گره مشکلات در دست کسانی چون فرزندان شاه است و کوشش برای حل این مشکلات به دشمنی با ایشان میانجامد.
    ناصرالدین شاه همچنین به ابوالقاسم خان ناصرالممالک دستور داد تا به ترجمه و نگارش قانون بپردازد، ولی با اعتراضی که بر نوشتن قانون نو که به منزلهٔ دشمنی بر قانون شرع اسلام بود و نیز بهانهٔ پیروی ناصرالممالک از میرزا ملکم خان این کار نیز به پایان نرسید.

    سفرهای اروپایی

    ناصرالدین شاه نخستین پادشاه ایران بعد از اسلام بود که به اروپا مسافرت کرد. وی نخستین بار در ۱۲۵۲ هجری شمسی و بعداً دوباره در ۱۲۵۷ و برای آخرین بار در ۱۲۶۸ (که در آن بازدیدی کامل از ناوگان جنگی بریتانیا کرد) به اروپا سفر کرد. وی در اولین سفر خود به بریتانیا به لقب شوالیه انجمن گارتر (بالاترین مقام سلحشوری بریتانیا) نائل آمد. وی اولین شاه ایران بود که این مقام را بدست آورد.
    آوردن دوربین عکاسی به ایران از جمله کارهای او است. وی خود نیز به کار عکاسی علاقمند بوده است. او سیستم پستی نوین، حمل و نقل قطار، و انتشار روزنامه را با خود به ایران اورد. بانک شاهنشاهی ایران در پی سفرهای اروپایی وی تأسیس شد.

    ماجرای تنباکو

    وی در سال ۱۲۶۹(۱۳۰۹ (قمری)) طی قراردادی مالکیت صنعت تنباکو را به جرالد تالبوت انگلیسی واگذار کرد. اما بعدها با صادر شدن فتوای میرزا محمد حسن شیرازی و میرزا حسن آشتیانی که کاشت و تجارت و مصرف تنباکو را ممنوع کرده بود مجبور به لغو آن گردید. این فتوا حتی اثراتی بر زندگی شخصی وی نیز داشت تا جایی که همسران وی او را از مصرف تنباکو باز داشتند. شاه هنگامی ناچار به لغو این حکم شد که میرزا حسن آشتیانی در برابر یکی از دو راهی که شاه پیش پای او گذاشتهبود -یعنی یا کشیدن قلیان در جلو چشم همه و یا ترک ایران- دومی را پذیرفت. پس مردم تهران به شور درآمده به دنبال او راهی شدند. هنگامی که کارگذاران شاه کوشیدند تا او را به زور وادار به کشیدن قلیان کنند سید محمد رضا طباطبایی خشمگین شده و به شاه و نایبالسلطنه دشنام داده بود. این رویداد مردمان را به هیجان آورد و ایشان به گرد ارگ شاه ریختند. درگیری پیش آمد و چند تنی کشتهشدند. هنگامی که زنان شاه نیز پریشان شدند شاه سرانجام تسلیم شد و نشست میان روحانیان معترض و دولتیان برگذار شد که نتیجه آن لغو امتیاز بود. البته برای پرداخت جریمهٔ این لغو امتیاز ایران ناچار شد از انگلیسیها وام بگیرد که این نخستین وامی بود که ایران از یک کشور بیگانه میگرفت.
    وی در تلاشی دیگر برای دادن امتیازاتی به اروپاییان مالکیت گمرک ایران را به پاول جولیوس رویترز (بنیان گزار خبرگزاری رویترز) واگذار کرد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #245
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    مرگ

    150px Mirza reza kermani magnify clip
    میرزا رضا کرمانی پیش از اعدام


    در آستانهٔ مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال ۱۲۷۵ هجری خورشیدی (۱۷ ذیالقعده۱۳۱۳ هجری قمری) به دست میرزا رضای کرمانی یکی از پیروان سید جمال الدین اسدآبادی و به تحریک او[۱] در حرم شاه عبدالعظیم در شهر ری ترور شد. او در هنگام ترور پنجاهمین سالگرد سلطنت خویش را جشن میگرفت. وی در زیارتگاه شاه عبدالعظیم در شهر ری در نزدیکی تهران دفن است. سنگ قبر یک پارچهٔ مرمری وی که تمثال کامل وی بر آن حکاکی شده هماکنون در موزهٔ کاخ گلستان در تهران نگهداری میشود و به یکی از شاهکارهای کندهکاری دوره قاجار معروف است.
    گفته میشود ریوولور استفاده شده برای ترور وی بسیار کهنه و فرسوده بودهاست. به همین دلیل شاید اگر وی پالتوی ضخیمتر پوشیده بود یا از فاصلهای دورتر به وی شلیک شده بود او از این سو قصد جان سالم به در میبرد. گفته شدهاست که آخرین کلمات وی اینها بودهاند: «من بر شما جور دیگری حکومت خواهم کرد اگر زنده بمانم».

    ایران در روزگار ناصرالدین شاه

    ایران در روزگار این پادشاه باز هم رو به ناتوانی رفت و پیمانهای آخال و پاریس -که در برابر آنها بخشهای دیگری از ایران جدا و به رخنه بیگانگان بر کشور افزودهشد- در زمان این پادشاه بستهگردید. همچنین دولت او به استثنای زمان زمامداری امیر کبیر و چند شخصیت دلسوز و کاردان دیگر به وضع کشور و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایران توجهی نداشت. برای نمونه هنگامی که در ربیعالثانی ۱۲۹۹ میرزا ملکم خان را از فرنگ فراخواندند به جای ستایش از خدماتش وی را مورد خوارداشت قرار دادند. همچنین در بسیاری از نشستهای رسمی دولت از هر چیزی سخن گفتهمیشد چیز آنچه که باید بشود. برای نمونه ظلالسلطان پسر ناصرالدین شاه گزارش میدهد که :«..به جای صحبت دولتی، از میوه و گل و بلبل ...گفتگو میشود...» یا بیان میکند که یکی از دغدغههای دولت و دربار این بوده که شایع شدهاست که زنهای شاه میخواهند بدو جگر خرس بدند تا اخته شود و این سوژه گفتگوی زمامداران میشده است.
    همچنین از نامههای به جای مانده از بیگانگانی که در آن زمان در ایران بوده اند میتوان به آشفتگی و نابهسامانی روزگار ناصری پی برد. برای نمونه کنت دو گوبینو -که نماینده سیاسی آن زمان فرانسه در تهران بود- در نامههایش از این آشفتهبازار سخن میگوید. برای نمونه رفتار اروپاییها را در ایران مغرورانه و طمعآمیز و برخورد ایرانیان را نیز سادهانگارانه و نادرست میخواند. او با اینکه به ویژگیهای نیکوی ایرانیان نیز اشاره دارد ولی از روزگار ناخوشایند آن زمان پردهبرمیدارد. برای نمونه در نامهای که در ۱۸۶۳ (میلادی) نوشتهاست میگوید:«..مردم ایران مردم کارکن و باهوش هستند و طبعاً از تجارت و صناعت و زراعت خوششان میآید و آرزویشان این است که حکومت بگذارد ثروت ارضی مملکتشان را مورد استفاده قرار بدهند...» گوبینو همچنان بازگو میسازد که با همهٔ گرفتاریها کشور ایران رو به پیشرفت میرود و کارخانههایی هم گرداگرد پایتخت و با یاری سرمایه خود مردم و بی هیچ گونه پشتیبانی از سوی دولت ساخته شدهاست. همچنین میگوید که رفتار زشت و خشن سردمداران دولت نیز زیر فشار افکار عمومی کمکم رو به بهبود و نرمش میرود. گوبینو از ناتوانی دفاعی ایران سخن میگوید و میگوید که قاجارها حتی در برابر تازش احتمالی ترکمانان نیز بیدفاع و ناتوان بوده و دارای سپاه و ارتشی نیستند و مردم ایران نیز چون مهری بدیشان ندارد در برابر رویدادها از خود مقاومتی نشان نخواهند داد. گوبینو در نامهٔ دیگری از گفتگوی خود با وزیر امور خارجهٔ ایران میرزا سعید خان و اندرزهایی که به وی دادهاست داد سخن میدهد. او به سعید خان هشدار داده که مردم روز به روز بیشتر به دین بابی میگروند و او را به اصلاحات پند میدهد هرچند که در پایان نامه اندرزهای خود را در گوش او و شاه بیحاصل میداند.
    حاج سیاح از وضعیت بد اقتصادی گزارش میدهد. وی بیان کردهاست که از هر صد خانه در زمان ناصرالیدن شاه یکی توانایی روشنکردن چراغ را در شب نداشتهاست. همچنین از کمبود نان و زدودن گرسنگی مردمان با چیزهایی چون شلغم یا چغندر خبر میدهد. او برای نمونه از روزگار کرمانیان سخن میگوید و اینکه ایشان از روی تنگدستی فرزندان خود را به شالبافی و فرشبافی میفرستادند و زنانشان نیز با بهایی اندک به دوخت و دوز پوشاک میپرداختند. وی میافزاید که :«از شدت پریشانی زن و دختران که به ۹ سالگی رسیده یا نرسیده به مقاطعه میدهند یا به اسم صیغه یا متعه یا فروش؛ هرچه بگویی رواست. در مدرسه...طلبهها کارشان صیغه دادن زن و دختر است که به خود زنان یا کسان آنها وجهی داده زنها را برای این کار اجاره میکنند...در مدرسه هر کس وارد میشود قلیان میدهند، بعد میپرسند زن میخواهی یا دختر جوان.» وی در دنبالهٔ کتاب خاطراتش چنین میآورد :«همه جا مردم ایران در فشار جهل و ظلم هستند؛ ابداً ملتفت نیستند که انسان هستند و انسان حقوقی دارد. ملاها و امرا خواستهاند اینان نادان و مرکب مطیع آنان باشند و انصافاً هم خوب به مقصود رسیدهاند.» حاج سیاح در جاهای دیگر از خاطراتش هم به روزگار آشفته دورهٔ ناصری اشاره میکند و از در بند بودن مردم و آزادی و بیقید و بندی عدهٔ اندکی از جمله شاه و درباریان و کارگزاران دولت و روحانیان شیعی اظهار شگفتی میکند. همچنین حاج سیاح آورده است که در روزگار او هر کسی با دیگری دشمنی داشته به آسانی میتوانسته بدو اتهام بابیگری بزند و بیدرنگ و بی هیچ بازجویی وی را میکشتهاند.
    رابرت گرنت واتسن نیز که در زمان این شاه به ایران آمده بود از زندگی سخت کودکان ایرانی گزارش دادهاست و اینکه کودکان ضعیف و بیمار در کودکی زیر آن شرایط سخت میمردهاند و کسانی که کودکی را از سر میگذراندهاند که نیرومندتر بودهباشند.
    155px Arthur de Gobineau magnify clip
    کنت دو گوبینو


    خود شاه از پیشرفت مردم بیم داشت و بارها در خلوت به کارگزارانش گفته بود که
    « نوکرهای من و مردم این مملکت باید جز از ایران و عوالم خودشان از جایی خبر نداشته باشند و اگر اسم پاریس و بروکسل نزد آنها برده شود، ندانند این خوردنی است یا پوشیدنی. » شاه همچنین بهسازی و نوسازی را نمیپسندید و برای نمونه گشایش بانک بیمناک بود و تا زمانی که سفیر انگلستان دخالت نکرد زیر بار گشودهشدن بانک در ایران نمیرفت. با این همه در روزگار ناصری برای نخستین بار شورای دولت و مصلحتخانهٔ عامه برپا شد؛ یک گروه ۴۲ تنه از شاگردان ایرانی برای آموختن دانشها به فرانسه فرستاده شدند؛ نخستین جمعیت سیاسی به نام مجمع فراموشخانه بنیاد نهادهشد؛ نخستین طرح قانون اساسی نوشته و به شاه عرضهشد؛ کشیدن تلگراف گسترشیافت و چندین کتاب ارزشمند -که یکی از مهمترینشان گفتار در روش به کار بردن عقل نوشتهٔ دکارت بود که با تشویق گوبینو ترجمه شد- به فارسی برگردان شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #246
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در زمان ناصرالدین شاه

    در ۱۳۰۸ (قمری) گروهی از جوانان دانشآموخته به وسیلهٔ کنت دو مونت فرت اتریشی رئیس نظمیه آن زمان و نیز کامران میرزا پسر شاه و نایبالسلطنه از ناصرالدین شاه خواستار اجازهٔ گشایش دانشگاه برای خود شدند و طرح قانون آن را نیز در ۴۷ ماده به شاه تسلیم داشتند. ناصرالدین شاه در حاشیه نامه به کامران میرزا چنین پاسخ داد:«جوانان معقول بسیار بسیار غلط کردهاند که ایجاد دانشگاه میخواهند بکنند؛ اگر همچو کاری بکنند پدرشان را آتش خواهم زد؛ حتی نویسندهٔ این کاغذ در ادارهٔ پلیس باید مشخص شده و تنبیه سخت بشود که من بعد از این فضولیها نکند.»
    190px Mirza Malkam Khan magnify clip
    میرزا ملکمخان


    در روزگار این پادشاه آزادیخواهان و اصلاحطلبان نیز گرفتار آزار و شکنجه بسیار بودند. برای نمونه میرزا یوسف خان مستشارالدوله را به زندان قزوین افکندند و کتابی را که نگاشته بود بر سرش کوفتند. یا میرزا محمد علی خان همدانی فریدالملک از پیروان میرزا ملکم خان که منشی سفارت ایران در لندن بود به سال ۱۳۰۸ (قمری) گرفتار شد و سه ماه را در قزوین در کند و زنجیر گذراند. همچنین میرزا محمد حسین خان ذکاءالملک(میرزای فروغی) به جرم نوشتن مقالهای برای روزنامه قانون مورد پیگرد قرار گرفت. شمار بسیاری نیز در راه آزادیخواهی در روزگار او جان سپردند. یکی از بزرگترین ترویجدهندگان آزادی و حکومت قانون میرزا ملکم خان بود که پیروانش کوششهای بسیاری را برای گسترش آزادیخواهی مینمودند. از دیگر کسانی که در این راه به بند افتادند حاج سیاح محلاتی و میرزا جعفر حکیم الهی بودند. تنها با کشته شدن ناصرالدین شاه در ۱۳۱۳ (قمری) بود که از فشار بر آزادیخواهان اندکی کاستهشد. در زیر فشار خودکامگی شاه آزادیخواهان نامهای بیامضا برای شاه فرستاده بودند که در آن شاه را برای نابودی و سرکوب اصلاحطلبانی چون امیر کبیر و پر و بال دادن به تاراجگران و ستمگران نکوهیدهبودند. در این نامه به شاه دربارهٔ عواقب اعمالش هشدار داده بودند. همچنین در زمان این پادشاه چسباندن اعلامیههای تند و تیز در بر علیه شاه در شهرهای تهران و تبریز رواج داشته است. همچنین هنگامی که حاج سیاح و میرزا رضای کرمانی در زندان شاه بودند هواداران ایشان به وسیلهٔ زنی دو نامه به خوابگاه او انداخته بودند و وی را تهدید کرده بودند که اگر دست به کشتن زندانیان بزند او را ترور خواهند کرد. شاه هنگامی که نتوانسته بود نویسندهٔ نامه را بیابد بیمناک شده و از کشتن اینان گذشته بود.
    140px Mfakhundov magnify clip
    میرزا فتحعلی آخوندزاده.


    از دیگر کوشندگان در راه آزادی و اصلاحات میتوان از جلالالدین میرزای قاجار، ماکنجی پیشوای زرتشتی و نیز میرزا فتحعلی آخوندزاده نام برد. آخوندزاده راه رهایی از چنگال نادانی و استبداد را یکی آموزش اجباری کودکان و دیگری تغییر الفبای فارسی میدانست. وی همچنین خواستار برپایی روزنامهها، مدرسه، تئاتر و نیز آزادی زنان و برابری حقوقی آنان با مردان، تکهمسری، مشروطه و حکومت قانون بود. وی همچنین بر این باور بود که قضاوت را باید از دست روحانیان بیرون آورده و به وزارت دادگستری سپرد.
    از دیگر اندیشمندان روزگار ناصری میرزا آقاخان کرمانی بود. وی در استانبول همراه سید جمالالدین اسدآبادی بود و در نشر روزنامهٔ قانون که از ۱۳۰۷ (قمری) آغاز شد با میرزا ملکم خان همکاری داشت. جز اینها میتوان از شیخ احمد روحی، حاج زینالعابدین مراغهای، طالبوف و میرزا حبیب اصفهانی نیز در جرگه روشنفکران آن دوره نام برد.

    ایران و کشورهای خارجی در زمان ناصرالدین شاه

    در روزگار ناصرالدین شاه مداخلههای روس و انگلیس در ایران افزایش یافت و بسیار پیش میآمد که سران این دو دولت از شاه میخواستند که کسی را به مقامی بنشاند. برای نمونه یحیی خان مشیرالدوله در زمان امینالسلطان برای دستیابی وزارت خارجه به وزیر مختاران روس و انگلیس متوصل شد و چون امینالسلطان ناخرسند بود پس به شاه فشار آوردند و سرانجام یحیی خان با هزار التماس میپذیرد که دو وزارت عدلیه و تجارت را بگیرد و از وزارت خارجه چشم بپوشد.
    180px Franz Xaver Winterhalter Napoleon III magnify clip
    ناپلئون سوم


    در این زمان سه دولت روس و انگلیس و عثمانی در امور ایران دخالت میکردند. دوتای نخستین به پشتوانه عهدنامه ترکمانچای و عثمانی نیز به یاری روحانیت شیعه که اماکن مقدسش در میانرودان در خاک آن کشور بود. اینان با در دست داشتن گمرک دست اقتصاد ایران را بسته بودند. تنها منبع اقتصادی معادن بودند که ایران برای بهرهبرداری از آنها سرمایهٔ بسندهای نداشت. پس دولت ایران به سوی آلمان گرایش یافت که در ایران منفعتی نمیجست و کوشید با آن کشور برای کشیدن راه آهن، بهرهبرداری از معادن، راهاندازی کارخانهها و آموزش متخصص پیمان بندد که این هم با اعتراض انگلیسیها روبهرو شد.
    پس از بسته شدن قرارداد پاریس در ۸ رجب ۱۲۷۳ میان ایران و بریتانیا که میانجیاش ناپلئون سوم امپراتور فرانسه بود؛ ناپلئون در نامهای به ناصرالدین شاه پندهایی را بدو داد؛ از جملهٔ اینکه در برابر کوشش روس و انگلیس برای گسترش نفوذ خویشتنداری پیش برد و با ایشان مدارا کند و در برابر بکوشد که با هیچ یک از این دو دولت بیش از اندازه نزدیک نشود. همچنین در سیاست داخلی راه داد را پیش گیرد. ارتشی فراهم آورد که اگرچه کوچک ولی بسامان و منظم باشد. همچنین باستگی کشیدن راه آهنی میان فرات تا خلیج فارس که بیشترش از خاک عثمانی و تنها سی فرسنگش از ایران میگذرد را، به همراه اهمیت اقتصدی و آمد و شدی آن را به شاه ایران گوشزد کردهبود.

    فرزندان

    ناصرالدين شاه ، 85 همسر عقدی و صيغه داشت . از اين تعداد بيست نفر از زنان شاه صاحب 24 فرزند شدند . از اين تعداد چهار پسر اول ناصرالدين شاه در سنين پايين از دنيا رفتند . بزرگترين پسر ناصرالدين شاه ، از نخستين همسر عقدی اش ، گلين خانم ، دختر احمدعلی ميرزا پسر فتح علی شاه ، سلطان محمد ميرزا بود که وليعهد شد و در دوسالگی در گذشت . پس از او معين الدين ميرزا فرزند شاه از خجسته خانم تاج الدوله دختر شاهزاده سيف الله ميرزا جهانبانی پسر فتح علی شاه وليعهد شد و در هفت سالگی در گذشت . دو فرزند بعدی شاه ، محمد قاسم ميرزا و رکن الدين ميرزا که پسران او از جيران خانم فروغ السلطنه بودند نيز به ترتيب در 1 سالگی و 6 سالگی در گذشتند . فرزندان ديگر شاه به اين شرح اند :
    پسران :


    دختران :


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #247
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نگارستان

    80px Nasir ad Din Nadar

    یک عکس رسمی از ناصرالدین شاه


    89px Nasseraldinshah3

    ناصرالدینشاه قاجار بر روی پلههای تخت طاووس


    88px Nasser Ad Din Shah Qajar in a garden of the Golestan Palace

    ناصرالدین شاه در حیاط کاخ گلستان


    120px Nasser Ad Din Shah Qajar in the Hall of Mirrors2C the Golestan Palace

    ناصرالدین شاه در تالار آینه در کاخ گلستان، در کنار کره جواهرنشان


    79px Naser kiss queen

    ناصرالدین شاه در دیدار با ملکه ویکتوریا؛ تصویر روی جلد مجله اخبار مصور لندن در تاریخ ۲۲ تیر ۱۲۸۳ هجری خورشیدی


    120px The Shah and the British Royal Family

    ناصرالدین شاه قاجار و همراهانش در طی آخرین سفر اروپایی شاه، در کنسرت دولتی دربار بریتانیا در شهر لندن. در این تصویر، ناصرالدین شاه میان همسر ادوارد هفتم پادشاه بریتانیا و همسر الکساندر سوم تزار روسیه نشسته است.


    120px ShahPortsmouth

    بازدید ناصرالدین شاه قاجار از ناوگان جنگی بریتانیا در بندر پورتسموث


    120px Naseredinsha

    ناصرالدین شاه مهمان ادوارد هفتم پادشاه بریتانیا


    78px Nasser ed Din Shah27s last visit to Britain   3

    ناصرالدين شاه بعد از

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #248
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    مظفرالدین شاه

    D985D8B8D981D8B1D8A7D984D8AFDB8CD986E2808CD8B4D8A7D987

    مظفرالدین شاه قاجار
    پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود. او پس از کشته شدن پدرش ناصرالدین شاه ، و پس از نزدیک به پنجاه سال ولیعهد بودن، شاه شد و از تبریز به تهران آمد.
    او نیز مانند ناصرالدین شاه چند بار با وام گرفتن از کشورهای خارجی به سفرهای اروپايی رفت. در جریان جنبش مشروطه برخلاف کوششهای صدراعظمهایش میرزا علی اصغرخان امین السلطان (اتابک اعظم) و عینالدوله، با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا کرد.
    او ده روز پس از امضای فرمان مشروطیت درگذشت . وی فردی بیمار بود و به این دلیل اداره امور کشور را به عین الدوله صدراعظم خود داد.

    مظفرالدین شاه قاجار پسر چهارم ناصرالدین شاه قاجار و پسر شکوه السلطنه. وی چهل سال حاکم آذربایجان بوده و در پنج سالگی به عنوان ولیعهد انتخاب شد. وی پس از قتل ناصرالدین شاه قاجار سریعا به تهران حرکت کرد و در امارت بادگیر تاجگذاری نمود.دو ماه پس از جلوس وی میرزا رضای کرمانی در میدان مشق به دار آویخته شد.و از اتفاقات مهم در دوران وی ظهور اولین سینماتوگراف بود.
    مظفرالدين شاه پنجمين شاه سلسله قاجار و کسی است که دوره ولايت عهدی اش سه برابر دوره سلطنتش به درازا کشيد. او که در سال ۱۲۶۹ ه.ق به دنيا آمد ، چهارمين فرزند ناصرالدين شاه بود ، اما چون دو برادر بزرگ ترش در خردسالی درگذشتند و مادر برادر سوم يعنی مسعود ميرزا ظل السلطان از خانواده شاهی نبود ، ولايت عهدی را از آن خود کرد.
    هشت ساله بود که به للگی رضاقلی خان هدايت به آذربايجان فرستاده شد و يک سال بعد در ۱۲۷۸ به ولايت عهدی رسيد.
    از دوران اقامتش در تبريز که قرار بود آيين شهرياری را به ممارست بياموزد ، چيز دندان گيری گزارش نشده است ، مگر آن که به روايت اغلب تاريخ نويسان مشروطه ، چاپلوسان ناشايست دوره اش کرده بودند و سبب شدند که ساده دل و کم سواد و عياش بارآيد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #249
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    محمد علیشاه

    280px D985D8ADD985D8AFD8B9D984DB8C D8B4D8A7D987
    محمدعلی شاه قاجار (۱ تیر ۱۲۵۱ تبریز - ۱۶ فروردین ۱۳۰۴ بندر ساوونا ایتالیا) ششمین پادشاه از دودمان قاجار در ایران بود و در ۱۲۸۵ هجری خورشیدی به حکومت رسید. او فرزند مظفرالدین شاه قاجار بود. مخالفت او با مشروطه بود که پدرش پیش از مرگ آن را پذیرفته بود. این رویداد که بدان استبداد صغیر میگویند به خونریزی بسیاری انجامید و سرانجام محمدعلی شاه هم تاج و تخت خود را بر سر این خودکامگی اش باخت. او پس از به توپ بستن مجلس با فشارهای داخلی و خارجی مجبور به ترک ایران شد. پس از وی پسرش احمد شاه در سنین کودکی به عنوان شاه انتخاب شد.




    محمد علی شاه پیش از شاهی

    محمدعلی شاه در سال ۱۲۸۹ هجری قمری در تبریز متولد شد و مادرش تاجالملوک، دختر میرزاتقی خان امیر کبیر و عزتالدوله بود.
    محمد علی شاه تا پیش از پادشاهی با لقب محمدعلی میرزا فرمانروای آذربایجان بود. در زمان او بود که میرزا آقاخان کرمانی و یارانش را به گناه کشتن ناصرالدین شاه قاجار از عثمانی به قاجارها سپردند و محمدعلی میرزا نیز ایشان را سربرید و پوست کاهاندودشان را برای پدر تاجدارش به تهران فرستاد.

    محمدعلی شاه و مشروطه خواهان

    وی از روز تاجگذاری سر مخالفت با مشروطه را گذاشت،در روز تاجگذاریش نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. پس از آن به ستیز با مشروطه پرداخت و پس از چندی کش و قوس سرانجام شمشیر را از رو بسته و دستور به توپ بستن مجلس را داد. آنگاه تنی چند از مشروطه خواهان سرشناس چون میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین و تنی دیگر را کشت و یا به بند کشید و دیگران را نیز به گریز واداشت.
    ولی سرانجام مقاومت کسی به نام ستارخان در یکی از کویهای شهر تبریز و آنگاه پیوستن بختیاریها ، داشناکها ، مجاهدان قفقاز، محمدولی خان تنکابنی و مردم گیلان و...به گشوده شدن تهران و گریختن محمدعلی میرزا به سفارتخانهٔ روسیه و پناه جستن به خاک این کشور انجامید.برای او مقرری برابر 100هزار تومان در هر ماه در نظر گرفته شد و توسط نیروهای فاتح تهران تبعید گردید.وی پس از مدتی در صدد بازگشت و انتقام جویی و کسب مجدد قدرت برآمد که شکست خورد و ناچار به روسیه برگشت و مقرری وی نیز قطع گردید.
    پس از شاهی

    پس از چیرگی مشروطهخواهان بر کشور و گریز شاه به سوی روسیه مجلس پسر او را به شاهی گماشت و حتی یک پول ماهیانه نیز برای محمدعلی میرزا پرداخت کرد. با این همه محمد علی میرزا چندی پستر باز در اندیشهٔ بازگشت به شاهی افتاد و با کمک روسیه و سپاهی که فراهم کرده بود به ایران تاخت ولی سخت شکست خورد و آن پول ماهیانه را نیز باخت. مرگ او در "بندر ساوونا" در ایتالیا در تبعید در سال ۱۳۴۴ه.ق اتفاق افتاد و در کربلا دفن شد.

    باورهای شاه

    او مردی خرافی بود و انجام بسیاری از کارهایش را به جای اندیشیدن و رایزنی به فال و استخاره میسپرد. مادرش بر او چیرگی و نفوذ داشت. با روحانیون مسلمان پیوندهای سختی داشت و همچون بیشتر شاهان قاجار باورمند به دین و باورهای اسلامی بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #250
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    احمد شاه

    240px AhmadShahQajar2
    احمد شاه قاجار
    (زاده ۱۲۷۵ خورشیدی برابر با ۱۳۱۴ (قمری) در تبریز - درگذشته ۱۳۰۸ در پاریس) هفتمین و آخرین پادشاه قاجار بود. او دومین پسر محمدعلی شاه و اولین فرزند پسر او از ملکه جهان بود که در هنگام ولیعهدی پدرش بهدنیا آمد و پس از فتح تهران و خلع پدرش توسط یک مجلس عالی از رجال و بزرگان مملکت در ۱۲ سالگی به سلطنت رسید. تا رسیدن او به سن بلوغ و تاجگذاری در تیر ۱۲۹۳ ابتدا عضدالملک و سپس ناصرالملک از سران ایل قاجار نایبالسلطنه بودند.



    • ۱ کودکی
    • ۲ ازدواج
    • ۳ سلطنت
    • ۴ نگارخانه
    • ۵ پیوند به بیرون


    کودکی

    دوران کودکی او در تبریز سپری شد. قبل از رسيدن به مقام سلطنت احمد ميرزا خوانده میشد، معلمان و مربيان روسی داشت و اسميرنوف معلم روسی او که افسر ارتش روسيه بود، در او نفوذ داشت. احمد فوق العاده مورد توجه و علاقه پدر و مادرش بود در همان سال اول سلطنت محمدعلی شاه در ده سالگی به عنوان ولیعهد تعيين شد.

    ازدواج

    او در سن هفده سالگی (یک سال پیش از تاج گذاری) با بدرالملوک والا که پدرش شاهزاده ظهیرالسلطان والا نوهٔ عباس میرزا بود، ازدواج کرد. این ازدواج توسط مادر احمد شاه، ملکه جهان ترتیب داده شد و عروس که در آن هنگام ۱۲ ساله بود در تنها مدرسهٔ دخترانهٔ تهران درس میخواند. مراسم عقد با تشریفات مفصلی انجام شد. حاصل این ازدواج دختر بزرگ احمد شاه، ایران دخت بود. گفته میشود بدرالملوک بسیار زیبا بود و احمدشاه به او علاقه داشت. اغلب او را به تالار آینهٔ قصر میبرد و به انعکاس عکس او در آینهها مینگریست و میگفت:«در اينجا من فقط يك بدرى ندارم بلكه هزاران بدرى دارم». با وجود این علاقه چون بدرالملوک پدر خود را شایسته تر از احمدشاه میدانست بین آنها اختلاف افتاد و این ازدواج منجر به جدایی شد. احمدشاه سه بار دیگر نیز ازدواج کرد و از این ازدواجها صاحب دو دختر به نامهای همایون دخت قاجار و مریم قاجار و یک پسر به نام فریدون قاجار شد.

    سلطنت

    اندکی پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن سردار سپه به اروپا رفت و پس از آنکه سردار سپه به وفاداری به شاه سوگند خورد باز به ایران برگشت.
    او بیش از هرچیز نگران وضع خود بود و به وضعیت نابسامان کشور چندان وقعی نمینهاد. با قدرت گرفتن سردار سپه و تحمیل خود به احمد شاه به عنوان نخست وزیر و ناخوشی اوضاع احمدشاه دلیل برآن شد که وی باز به اروپا فرنگستان برود. درهنگامی که او در آنجا بود با رای مجلس موسسانی که سردار سپه ترتیب داده بود بااز قدرت برکنار کردن آخرین «شاه» دودمان قاجار شاهنشاهی قاجاریان را به پایان رساند.
    وی در اسفندماه سال ۱۳۰۸ خورشیدی بر اثر ورم کلیه و اضافه وزن در «نویی سور سن» در حومهٔ پاریس در گذشت.جسد او به عتبات عالیات حمل و در کنار پدر خود در کربلا دفن شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 25 از 32 نخستنخست ... 15212223242526272829 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/