مشروعیت ازدواج موقت
قرآن كريم در آيه24 نساء/4 به مسلمانان فرمان داده است كه مهر زنانى را كه از آنان استمتاع مىكنند بپردازند:
«فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَـاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ». در اينكه مراد از استمتاع چيست، سهاحتمال وجود دارد:
ازدواج دائم،[23] مطلق تلذذ از همسر، و ازدواج موقت.[24]
از اين سه احتمال، احتمال نخست درست نيست; زيرا اولاً كلمه استمتاع، هرگاه مطلق و بدون قرينه باشد در ازدواج دائم ظهور ندارد.[25]
ثانياً اگر مراد زنان دائم باشند لازمهاش اين است كه به مجرد عقد، پرداخت همه مهر واجب باشد; زيرا اين آيه مىگويد:
«فَـاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ= مهر آنان را پرداخت كنيد»; حال آن كه در ازدواج دائم پرداخت همه مهر به مجرد عقد واجب نيست;
بلكه ازدواج موقت چنين است[26]; همچنين مقصود، مطلق تلذذ جنسى از همسر نيز نيست; زيرا لازمه اين احتمال اين است كه بر
همسرانى كه با زنان خود آميزش نكرده و لذتى نبردهاند، پرداخت مهر واجب نباشد; درحالىكه اگر مرد از همسر دائم خود، پيش از
آميزش جدا شود، بايد نيمى از مهر را پرداخت كند.[27]
بنابراين، احتمال سوم، يعنى ازدواج موقت متعين مىگردد. افزون بر اين، جمعى از صحابه و تابعان، مانند ابنعباس، ابىبن كعب، سعيدبن
جبير و سدّى، آيه را اينگونه قرائت كردهاند:
«فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ اِلى اَجَل مُّسَمًّى» ; يعنى اگر از زنان تا مدت معينى بهرهبرديد;[28]
كه در اين صورت دلالت آيه در ازدواج موقت صريح خواهد بود. البته افزودن «الى أجل مسمّى» را بايد حمل بر بيان و تفسير آيه كرد; زيرا
قرائت اهل بيت(عليهم السلام)و عموم مسلمانان برخلاف آن است.
اكثر اهل سنت[29] و اجماع اماميه[30] نيز دلالت آيه فوق را بر ازدواج موقت پذيرفتهاند. قرآن در ادامه آيه مىگويد:
اگر طرفين عقد مقدار مهر را پس از توافق، كم و زياد كنند، مانعى ندارد:
«ولاجُناحَ عَلَيكُم فيما تَراضَيتُم بِهِ مِن بَعدِ الفَريضَةِ». (نساء/4، 24)
برخى مراد از مهر مذكور را مهر ازدواج دائم دانستهاند;[31] اما اماميه[32] و برخى از اهلسنت[33]آن را به ازدواج موقت مربوط دانسته
و گفتهاند: مانعى ندارد كه پس از انقضاى مدت و باعقدى جديد مرد مهر را و زن مدت را افزايشدهد.
دليل ديگر بر مشروعيت متعه رواياتاست. از ابنمسعود نقل شده[34] كه با پيامبر در جنگها شركت داشتيم; درحالىكه
همسرانمان را بههمراه نداشتيم. به پيامبر(صلى الله عليه وآله)عرض كرديم: آيا مىتوانيم خود را اخصاء (اخته) كنيم؟
پيامبر ما را از اين كار منع كرده، به ما اجازه دادند تا در مقابل دادن جامهاى (به عنوان مهر) زنان را تا مدتى معين متعه كنيم; سپس آن
حضرت اين آيه را تلاوتكرد كه مىگويد:
چيزهايى را كه خداوند حلال كرده بر خود حرام نكنيد: «لا تُحَرِّموا طَيِّبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَكُم». (مائده/5، 87)
در روايتى ديگر از سَبْره جُهَنى نقل شده كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)در سال فتح مكه[35] يا حجةالوداع[36] بهمسلمانان اجازه
دادند تا زنان را متعه كنند. درپى اين عمل، سَبْره گويد: با يكى ديگر از مسلمانان به اين عمل اقدام كرديم.
در حديثى ديگر جابربن عبداللّه و سلمةبن اكوع گويند:
روزى منادى رسولخدا بر ما وارد شد و گفت: پيامبر(صلى الله عليه وآله)به شما اجازه داده است كه زنان را متعه كنيد.[37]
افزون بر سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله)روايات متعددى از صحابه كه حكايت از جواز اين عمل دارد نيز نقل شده است;
چنانكه عمرانبن حصين گويد: آيه متعه در كتاب خدا نازل شد و ما در عهد پيامبر(صلى الله عليه وآله)به آن عمل مىكرديم و آن حضرت تا
زمان وفات خويش از آن نهى نكرد.[38]
از جابربنعبداللّه نقلشده: ما در عهد پيامبر و ابوبكر با مقدارى خرما و آرد زنان را متعه مىكرديم، تا اينكه عمر از آن نهى كرد.[39]
از صحابه افرادى ديگر، مانند: اسماء دختر ابوبكر، ابنمسعود، ابنعباس، معاويةبنابىسفيان، عمروبن حريث، ابوسعيد خدرى و سلمةبن
اكوع[40] و برخى تابعان همچون طاوس، عطاء، سعيدبن جبير[41]، مجاهد، سدّى و حكمةبنعتيبه[42] و ديگران ازدواج موقت را
روادانستهاند.
سخن معروف عمر: «دو متعه در عهد پيامبر(صلى الله عليه وآله)روا و جايز بود; ولى من از آن دونهى كرده، مرتكبان آن را مجازات
مىكنم: يكىمتعه زنان و ديگرى متعه حج»[43] نيز بر مشروعيت اين امر دلالت دارد.
از اهل بيت(عليهم السلام) نيز در مشروعيت ازدواج موقت روايات فراوانى نقل شده است; ازجمله از على(عليه السلام)روايت شده كه
اگر عمر از متعه نهى نمىكرد، جز انسان شقى مرتكب زنا نمىشد.[44] از امام باقر(عليه السلام)درباره متعه سؤال شد.
آن حضرت فرمود: خداوند متعه را در كتاب خود و سنت پيامبرش حلال كرده است و تا قيامت حلال خواهد بود.[45]
در روايتى ديگر امام صادق(عليه السلام)درباره آيه2 فاطر/35 كه مىگويد:
خداوند درى را كه بر روى بندگان بگشايد كسى را ياراى بستن آن نيست:
«ما يَفتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِن رَحمَة فَلامُمسِكَ لَها» فرمود: متعه از اين قبيل است.[46]
[23]. جامع البيان، مج4، ج5، ص17ـ18.
[24]. مجمع البيان، ج3، ص52; تفسير قرطبى، ج5، ص85ـ86.
[25]. فقه القرآن، ج2، ص104; التبيان، ج3، ص165.
[26]. التبيان، ج3، ص166; مسالكالافهام، ج3، ص198.
[27]. مجمعالبيان، ج3، ص52ـ53; مسالك الافهام، ج3، ص198; فقهالقرآن، ج2، ص102.
[28]. مجمعالبيان، ج3، ص52; جامعالبيان، مج4، ج5، ص18ـ19.
[29]. تفسير قرطبى، ج5، ص86; التفسير الكبير، ج10، ص49.
[30]. التبيان، ج3، ص165.
[31]. جامعالبيان، مج4، ج5، ص20ـ21; احكامالقرآن، ج2، ص220ـ221.
[32]. مجمع البيان، ج3، ص53; وسائل الشيعه، ج21، ص5ـ12.
[33]. جامع البيان، مج4، ج5، ص21.
[34]. احكام القرآن، ج2، ص215ـ216; صحيح مسلم، ج5، ص18; صحيحالبخارى، ج6، ص144ـ145.
[35]. صحيح مسلم، ج5، ص25.
[36]. كنز العمال، ج16، ص525.
[37]. صحيح مسلم، ج5، ص23; كنز العمال، ج16، ص523.
[38]. صحيح البخارى، ج5، ص158; مسند احمد، ج5، ص603.
[39]. صحيح مسلم، ج5، ص23ـ24; مسند احمد، ج3، ص365.
[40]. المحلى، ج9، ص519.
[41]. همان، ص520.
[42]. دراسات فقهيه، ص52ـ56.
[43]. كنزالعمال، ج16، ص519 و 521.
[44]. الكافى، ج5، ص448ـ449; وسائلالشيعه، ج21، ص5.
[45]. وسائل الشيعه، ج21، ص6.
[46]. همان، ص9.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)