نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: اعجاز قرآن كريم

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #5
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    اعجاز قرآن از نظر علوم روز

    بـا آنـكـه مـردم عـرب در زمـان پـيـامـبـر اسلام (ص ) حتى از علوم زمان خود بى بهره بودندو دانشمندان آن زمان نيز در اثر نداشتن وسائل علمى امروز به خرافات عجيبى مبتلا بوده اند.
    مثلا اعتقاد آنها درباره كره زمين اين بود كه زمين در مركز معينى ايستاده و افلاك هفتگانه گرد او مـى چـرخـنـد و يا زمين غير كروى است و هيچ گونه حركت وضعى وانتقالى ندارد, در چنين شـرائطى اگـر پـيامبر اسلام (ص ) مى خواست قرآن را از جانب خود تدوين كند طبعا بايد طبق آنـچـه در مـيـان مـردم معمولى يا نهايت دانشمندان آن زمان شايع بوده بنويسد نه آنكه مطالبى بـرخـلاف دانشمندان آن روز و موافق علم امروز در كلمات و عبارات قرآن بياورد كه دانشمندان امروز انگشت حيرت به دهان بگيرند.
    ما در اينجا نمى خواهيم كتابهاى قرآن و اكتشافات جديد يا قرآن از نظر علوم روز و يا علم روز و قـرآن و يا قرآن برفراز اعصار و يا كتاب عذرتقصير به پيشگاه محمد (ص ) و قرآن و دههاكتاب ديگر از اين قبيل رارونويس كنيم زيرا به قول معروف در اين صورت مثنوى هفتاد من كاغذشود.
    ولـى بـه يـارى پروردگار مى خواهيم چند نمونه از آنچه در بين مردم آن زمان شايع بوده و قرآن برخلاف آنها و طبق علم روز سخن گفته است براى اثبات اعجاز قرآن بيان نمائيم .


    اول : مساله آهن

    در روزگارى كه مردم از آهن جز براى شمشير و چاقو و نهايت چند آلت ديگراستفاده نمى كردند.
    در زمـانـى كـه از نـظـر مردم آهن بيشتر از مواد ديگر مورد استفاده نبود بلكه طلا و نقره از نظر اقتصادى در آن زمان اهميت زيادترى داشت .

    در عـيـن حال قرآن آنچنان به مساله آهن و استفاده عجيبى كه از آن در اين زمانهامى شود توجه داشـته كه يك سوره به نام حديد آهن در قرآن ديده مى شود و در آيه24 همين سوره مى گويد:

    و انـزلـنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس
    و ما آهن را كه در آن صلابت و محكمى شديد و منافعى براى مردمان در آن است نازل نموديم .


    دانشمند معروف آقاى نوفل در كتاب القرآن و العلم الحديث مى گويد:

    تـا قـرن هيجدهم يعنى دوازده قرن پس از نزول قرآن هنوز كارهاى فلزى در نهايت ضعف بود و نه تنها ارزش آن شناخته نشده بود بلكه اساسا مهم و قابل توجه تلقى نمى شد تا آنكه ناگهان چشم دنـيـا به آهن دوخته شد و رقابت عجيبى در ميان دانشمندان براى استخراج و استفاده بهتر از آن بـوجـود آمـد تـاآنجا كه به اين دو قرن دوران نهضت و پيشرفت و عصر فلز اطلاق شده و دنيا حقا مـنـافع آن راآنچنانكه بايد دريافته و صدق يكى ديگر از حقايق قرآن , نقاب از صورت به يكسو زده است , امروزمنافع آهن آنچنان براى مردم دنيا روشن شده كه احتياج به توضيح ندارد.

    و قـرآن تقريبا در هزار و چهارصد سال قبل برخلاف نظريه مردم آن روز و موافق علم امروز سخن در اهميت آهن گفته و از اين راه اعجاز خود را اثبات كرده است .


    دوم : مساله حركت زمين

    در روزگارى كه نظريه بطلميوس ((1)) به عنوان بهترين فرضيه در موضوع افلاك شناخته شده بود.
    در زمانى كه جز سكون زمين و حركت افلاك به دور آن چيز ديگرى براى افراد بشرمفهوم نداشت .
    در عهدى كه وسائل علمى به هيچ وجه در اختيار بشر قرار نگرفته بود تا به غيرمحسوسات خود به حقيقت ديگرى متوجه شوند.

    قـرآن بـا لـطافت خاصى كه نه با نظرات مردم آن زمان صريحا مبارزه كرده باشد كه آنهااز اسلام دورى كنند و نه حقيقت را بيان نكرده باشد, در چند مورد به حركت وضعى و انتقالى زمين اشاره فرموده و مى گويد:

    الم نجعل الارض كفاتا احيائا و امواتا و جعلنا فيها رواسى شامخات و اسقيناكم ما فراتا. ((2))
    يـعـنـى : آيـا مـا براى شما زمين را مروركننده سريع ((3)) و زنده و مرده قرار نداده ايم بلكه در آن كوههاى ثابت و بلندى قرار داديم و براى شما از آن آبهاى پاك و گوارا آفريديم .


    در گذشته مفسرين در تفسير اين آيه شريفه دچار اشكالاتى شده بودند زيرا كلمه كفات در لغت عرب به معنى موجودى كه با سرعت پروازمى كندمى باشد. ((4)) و آنـهـا بـه عناوينى اين جمله را تاويل مى كردند
    ولى پس از كشف حركت انتقالى زمين معنى آيه شـريـفـه كـامـلا واضح شد و نيز معلوم گرديد كه چرا پروردگار پس ازجمله كفات كه در آيه شـريفه ذكر شده , زنده شدن و مردن زمين كه بوسيله جمله احيا و امواتا گفته شده كه مسلم با ضـمـيـمـه آيات ديگر مراد تابستان و زمستان است وبوجود آمدن تابستان و زمستان دراثر حركت انتقالى زمين است .
    و يـا در نتيجه حركت انتقالى زمين و بوجود آمدن فصل زمستان و تابستان جريان آب از اقيانوسها به سطح خشكى و تصفيه آنها بوسيله ابرها و آشاميدن بشر از آب پاك وقابل شرب نام مى برد.

    و يا در سوره نبا آيه 5 مى فرمايد:

    الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتادا.
    آيا ما زمين را براى شما گهواره و كوهها را ميخهائى بر آن قرار نداديم .

    و در سـوره طـه آيـه 53 مى گويد:

    الذى جعل لكم الارض مهدا
    خدا آن كسى است كه زمين را گاهواره قرارداد.


    تـرديـدى نـيـسـت كـه اين دو آيه با تشبيه كاملا جالبى كه اهل دقت متوجه آن هستند به حركت وضعى زمين اشاره كرده است .
    و چون در معنى اين آيه بين مفسرين اختلاف شديدى است .
    ما در اينجا خلاصه كلام يكى از مراجع بزرگ ((5)) را در تفسير اين دو آيه نقل مى كنيم : در صفحه 86 تفسير البيان آمده است .

    خـوانـنـده مـحـتـرم تامل كن كه چگونه اين آيات به حركت زمين نيكو اشاره كرده , چقدر عالى گـاهـواره را بـراى زمـين به استعاره گرفته ,

    آنچنانكه گهواره به منظوررشد و استراحت طفل حـركـت داده مـى شـود,هـمـچـنـان زمـين در اثر حركت سبب رشد و استراحت بشر و حيوانات مى گردد.
    و عـجـيبتر آنكه پس از بيان حركت زمين در اين آيات كه اشاره به حركت وضعى زمين است فورا بـعـد از آن بـه بيان استحكام زمين بوسيله كوهها كه اگر نبود در اثر حركت وضعى زمين در هم مـى پاشيد و بعد اشاره به شب و روز كه باز هم در اثر حركت وضعى زمين يعنى گردش آن به دور خـود بـوجـود مى آيد مى فرمايد و حيرت دانشمندان جهان را به خود جلب مى نمايد .
    چنانكه اگر كسى از باب نمونه در سوره نبا دقت كند اين حقيقت را به خوبى درك مى كند.

    ممكن است كسى بگويد كه : چرا قرآن مجيد حركت وضعى و انتقالى زمين را باكنايه و تشبيه بيان كرده و صريحا نفرموده زمين دو حركت , يكى به دور خود وديگرى به دور خورشيد دارد در جواب مـى گـوئيـم :

    الكنايه ابلغ من التصريح يعنى :
    كنايه بليغتر از تصريح است

    زيرا اگر پيامبر اسلام (ص ) درهـزار و چـهـارصد سال قبل كه كليه دانشمندان بشرى معتقد بودند زمين حركت ندارد.

    مى فرمود: زمين در حركت است علاوه بر آنكه او را به پيامبرى قبول نمى كردند به او صدمه و آزار هم وارد مى نمودندو به علاوه پيامبراكرم (ص ) در آن زمان وسيله اثبات مدعى خود را هم براى مـردم نداشت .
    يعنى نمى توانسته اين حقيقت را براى آنها ثابت كند و بالاخره آنچنانكه گاليله را پـس از هـزار سـال كـه از هجرت پيامبر (ص ) گذشته بود با آنكه ادعا نبوت هم نمى كرد وقتى حركت وضعى و انتقالى زمين را اثبات نمود تنها به منظور آنكه حرف تازه اى آورده با آن عظمت و جـلالـت علمى كه در بين مردم داشت او را به محكمه تفتيش عقائد در محضر پاپ احضار كرده و مـدتـهـا او را زنـدانى نمودند ومى خواستند اعدامش كنند كه توبه كرد و توبه نامه او معروف است .

    هـمچنين پيامبراكرم (ص ) را هم با وضع بدترى اذيت مى نمودند و حتى قرآن به خطر مى افتادو رسالت حضرت خاتم الانبيا (ص ) دچار حملات مردم و بلكه دانشمندان آن زمان قرار مى گرفت و نـمـى گذاشتند صداى اسلام به گوش كسى برسد ولى وقتى قرآن باآن بيان اعجازآميز كه در مقام تذكر نعمتهاى الهى يا در مقام اثبات وجود خدا باتشبيه و كنايه مطلب را بيان كرده علاوه بر آنكه مردم آن زمان را عليه خودش تحريك نفرموده مطلب را به طورى كامل و صحيح ادا كرده كه امروز دانشمندان به نحو احسن آن را قبول مى كنند.


    سوم : مساله كرويت زمين

    در گذشته مفسرين متوجه نبودند كه منظور از رب المشرقين و رب المغربين چيست زيرااگر مـنـظور, فصول باشد هر روز از فصل زمستان و تابستان و بهار و پائيز مشرق ومغرب جداگانه اى دارد و در لـغت به محل فرو رفتن ماه مغرب نمى گويند اما اززمانى كه كرويت زمين به صورت علم جلوه كرد معنى آيات به ترتيب زير واضح شد.

    قسمت اول آيات آيه 28 سوره شعرا مى گويد:

    قال رب المشرق و المغرب و ما بينهما ان كنتم تعقلون

    وقتى موسى در مناظره خود با فرعون مى خواهد, خدا را به او معرفى مى كند, مى گويد: پـروردگـار مـن خـدائى اسـت كـه خـالـق شرق و غرب و آنچه در بين اين دو است .

    اگرتعقل و تفكركننده باشيد.
    ايـن آيـه چـون در مـقام مناظره با فرعون و طرفداران او بيان شده بايد به محسوسات كسانى كه مـورد خـطابند نزديك باشد تا آنكه مناظره صحيح انجام شود و لذا تنها به آنچه در وقت مناظره مـحـسـوس مـخـاطبين بوده اشاره فرموده و آن جز يك مشرق ويك مغرب و آنچه در بين آنها از مخلوقات وجود داشته , چيز ديگرى نبوده است .
    (و اين يكى از بزرگترين رموز بلاغت است ).

    و هـمـچـنـيـن اگـر در سـوره بقره آيه 136 مى فرمايد:

    سيقول السفها من الناس ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها قل للّه المشرق و المغرب .((6)) نـيـز در مقام مناظره است و بايد محسوسات مخاطبين در زمان خاصى مورد توجه ومنظور نظر قرار گيرد.

    و اگر در سوره بقره آيه 110 مى فرمايد:

    و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه .((7)) در مـقـام بـيـان احاطه الهى بر مخلوق بوده و اينجا جز كلمه مشرق و مغربى كه در زمان خطاب محسوس خلق است چيز ديگرى نبايد گفته شود, زيرا خلاف بلاغت بوده است .

    و حـتى اگر در سوره مزمل آيه 9 فرموده :

    رب المشرق و المغرب خلاف حقيقت نبوده زيرا آيات قبل و بعد آن خطاب به شخص پيامبر اكرم (ص ) بوده و مسلم زمان خاص و وقت خطاب , منظور شده و در اين صورت جز با جمله مفرد آن را ادا نمودن چيزديگرى معنى ندارد و يا لااقل برخلاف بلاغت مى باشد.

    قسمت دوم از آيات سـوره رحـمن آيه 17 رب المشرقين و رب المغربين خداى دو مشرق و دو مغرب .

    در اين آيه كه جـنـبـه مـنـاظـره و خـطـاب به فرد خاص و زمان خاص منظور نشده است و بلكه فقط در بيان خـداشـنـاسى براى جن و انس بوده و تمام زمانها را در نظر گرفته است ,كلمه مشرقين در آيه آمده و با بيان زير به كرويت زمين اشاره فرموده است : زيرا واضح است كه با توجه به كرويت زمين , در هر زمانى كه خورشيد از ديدگان ماناپديد شود در همان زمان در جاى ديگر ظاهرمى گردد.
    پـس اگـر مثلا ما رو به جنوب بايستيم , طرف راست براى نيمكره اى كه ما در آن قرارگرفته ايم , مغرب است و همان محل در زمان غروب خورشيد, براى نميكره ديگرمشرق خواهد بود.
    و همچنين طرف چپ براى نيمكره ما مشرق و براى نيمكره ديگر مغرب است .
    بنابر اين يك مشرق و يك مغرب طرف راست ما و يك مشرق و يك مغرب طرف چپ ما قرار خواهد گرفت .
    و مسلم در غير اين فرض مشرقين و مغربين به صيغه تثنيه معنى ندارد.

    و نيز در آيه 38 سوره زخرف مى فرمايد:

    حتى اذا جانا قال يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين .
    وقـتـى آنـكـه پيروى از شيطان كرده و از ذكر خدا اعراض نموده به محضر عدل الهى در قيامت مـشـرف مـى گـردد, مى گويد: اى كاش بين من و تو اى شيطان دورى دو مشرق بود, زيرا تو بد قرينى براى من بودى .

    جـاى تـرديـد نيست با فرض كرويت زمين و شرحى كه در آيه بالا ذكر شد بعد دومشرق در سطح كره , در نهايت درجه دورى از يكديگر قرار گرفته است .
    اگـر مـشرقين به معنى مشرق و مغرب نيمكره اى كه ما در آن قرار گرفته ايم مى بود ومجازا اين نام را بر اين دو اطلاق كرده بودند نهايت درجه بعد كه در آيه منظور بوده است , استفاده نمى شد.
    بـنابراين در اين آيه به كرويت زمين كاملا اشاره شده و يكى ديگر از وجوه اعجازقرآن مجيد ظاهر گرديده است .
    زيرا اگر در زمانى كه مردم دنيا معتقد نبودند كه زمين كروى است حضرت رسول اكرم (ص ) با نـداشـتـن وسـائل عـلمى و تحقيقاتى .
    اشاره صحيح است كه زمين كروى است مسلم اين گفتار معجزه است .

    قسمت سوم از آيات در سه آيه از قرآن به كلمه مشارق و مغارب كه جمع مشرق و مغرب است اشاره شده ((8)) كه در مرحله اول احتمال دارد منظور مشرقهائى كه از اختلاف افق بدست مى آيد باشد كه باز به كرويت زمـيـن اشـاره شده و در مرحله دوم ممكن است اختلاف فصول در حركت زمين به دور خورشيد منظور باشد كه براى هر روز شرق وغربى در نظر گرفته باشند كه معنى مستبعدى است .


    چهارم : مساله سفر كيهانى از نظر قرآن

    در زمـانى كه كليه فلاسفه معتقد بودند كه نفوذ در سقف نيلگون آسمان , غير ممكن است و حتى زيـر بـار ادعـا پـيـامـبـر اسـلام (ص ) كـه مـن بـه مـعراج جسمانى رفته ام بعنوان آنكه خرق و التيام ((9)) لازم مى آيد, نمى رفتند.

    اسلام همان گونه كه مى گويد: و سخر لكم الفلك.((10)) و سخر لكم الانهار. ((11)) نيز مى گويد: و سخر لكم الشمس و القمر. ((12)) (خدا مسخر شما خورشيد و ماه را قرار داد).

    و سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعا منه ((13)) (خدا مسخر شما گرداند آنچه در بالائيهاو پستى است , همه را, ولى اختيار در حقيقت از اواست ).

    و بـلـكـه صريحتر مى فرمايد: يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطان.((14))
    اى گروه جن و انس اگر مى توانيد به اقطار آسمانها و زمين نفوذ كنيد پس فرو رويد ولى اين كار رانمى توانيد انجام دهيد مگر با تسلط و تهيه وسائل حركت به اقطار آسمانها و زمين .

    جـمـعـى مـى گويند: آيه بالا درباره قيامت نازل شده و دليلشان آيات قبل و بعد اين آيه است كه دربـاره روز واپـسـيـن نـازل گـرديده است .
    ولى از نظر مفسرين حقيقى يعنى پيروان اهل بيت عصمت (ع ) مسلم است كه سياق آيات به هيچ وجه دليل بر مطلبى نخواهد بود.
    بـنـابـرايـن اسلام در اين موضوع هم برخلاف فرضيات آن روز و بر طبق علم امروز به امكان سفر كيهانى اشاره فرموده و به اين وسيله پرده ديگرى از چهره اعجاز آيات قرآن برداشته است .


    پی نوشتها :
    ========
    1- ايـن بـطـلـمـيـوس يـونـانـى بـوده و در قرن دوم بعد از ميلاد زندگى مى كرده و معروف بـه بـطـلميوس قلوذى بوده است اين دانشمند مى پنداشت كه زمين ثابت و ساكن و مركز عالم اسـت و ايـن فـرضـيـه تـا زمـان كـوپـرنـيـك مـسـلم بود ولى بعد از آن اين فرضيه باطل شد.
    (فرهنگ دهخدا).
    2- سوره مرسلات آيه 25 تا 27.
    3- مفردات راغب و اقرب الموارد.
    4- مفردات راغب و اقرب الموارد.
    5- مـنـظـور مـرحـوم آيـه اللّه الـعـظـمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى (ره ) در كتاب تفسير البيان است .
    6- زود است كه سفها بگويند: چه سبب شده كه مسلمانان رو بگردانند از قبله اى كه تا به حال رو به آن مى ايستادند بگو مشرق و مغرب مال خدا است .
    7- مشرق و مغرب مال خدا است پس به هر طرف رو كنيد همان جا است طرف خدا.
    8- آيه اول , سوره اعراف :134, آيه دوم , سوره صافات :5 و 3, آيه سوم , سوره معارج , 40.
    9- منظور از خرق و التيام اين است كه سابقا فلاسفه فكر مى كردند اگر كسى بخواهد به آسمان پـرواز كـند و وارد يكى از كرات ديگر شود بايد آسمان را سوراخ كند و وقت برگشتن آن رادوباره بدوزد و چون اين عمل محال است پس معراج پيغمبر اكرم (ص ) هم محال است .
    10- سوره ابراهيم آيه 32: خدا مسخر شما گرداند كشتى را.
    11- سوره ابراهيم آيه 32: خدا مسخر شما گرداند نهرهاى آب را.
    12- سوره ابراهيم آيه 32.
    13- سوره جاثيه آيه 13.
    14- سوره رحمن آيه 33.

  2. کاربر مقابل از afsanah82 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/