نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 181

موضوع: گزیده بهترین اشعار فریدون مشیری

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #38
    عضو سایت
    من همونم همون. عوض اونایی شدن که نموندن پلوم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2
    تشکر تشکر کرده 
    0
    تشکر تشکر شده 
    1
    تشکر شده در
    1 پست
    قدرت امتیاز دهی
    8
    Array

    پیش فرض پاسخ : گزیده بهترین اشعار فریدون مشیری

    اشعار فریدون مشیری

    شنیدم مصرعی شیوا ، که شیرین بود مضمونش!

    منم مجنون آن لیلا ، که صد لیلاست مجنونش!

    غم عشق تو را نازم ، چنان در سینه رخت افکند؛

    که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش . . .

    شعرهای فریدون مشیری

    درد بی درمان شنیدی؟

    حال من یعنی همین!

    بی تو بودن، درد دارد!

    می زند من را زمین

    می زند بی تو مرا،

    این خاطراتت روز و شب

    درد پیگیر من است،

    صعب العلاج یعنی همین!

    سروده های فریدون مشیری

    سیه چشمی، به کار عشق استاد،

    به من درس محبت یاد می داد!

    مرا از یاد برد آخر، ولی من

    بجز او، عالمی را بردم از یاد!

    دیوان فریدون مشیری

    صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت

    بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم

    ولی افسوس و صد افسوس

    زابر تیره برقی جست

    که قاصد را میان ره بسوزانید

    کنون وامانده از هر جا

    دگر با خود کنم نجوا

    یکی را دوست میدارم

    ولی افسوس او هرگز نمیداند

    شعر فریدون مشیری برای سهراب سپهری

    من دلم می خواهد

    خانه ای داشته باشم پر دوست

    کنج هر دیوارش

    دوستهایم بنشینند آرام

    گل بگو گل بشنو

    هرکسی می خواهد

    وارد خانه پر عشق و صفایم گردد

    یک سبد بوی گل سرخ

    به من هدیه کند

    شرط وارد گشتن

    شست و شوی دلهاست

    شرط آن داشتن

    یک دل بی رنگ و ریاست

    بر درش برگ گلی می کوبم

    روی آن با قلم سبز بهار

    می نویسم ای یار

    خانه ی ما اینجاست

    تا که سهراب نپرسد دیگر

    “خانه دوست کجاست؟ “

    شعرهای فریدون مشیری

    ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق،

    که نامی خوش تر از اینت ندانم.

    وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،

    به غیر از « زهر شیرینت » نخوانم.

    تو زهری ، زهر گرم سینه سوزی

    تو شیرینی ، که شور هستی از تست.

    شراب جام خورشیدی، که جان را

    نشاط از تو ، غم از تو، مستی از تست

    به آسانی، مرا از من ربودی

    درون کوره ی غم آزمودی

    دلت آخر به سرگردانیم سوخت

    نگاهم را به زیبایی گشودی

    بسی گفتند: دل از عشق برگیر !

    که نیرنگ است و افسون است و جادوست !

    ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

    که این زهر است ، اما ! …نوشداروست!

    چه غم دارم که این زهر تب آلود ،

    تنم را در جدایی می گدازد

    از آن شادم که در هنگامه درد؛

    غمی شیرین دلم را می نوازد.

    اگر مرگم به نامردی نگیرد؛

    مرا مهرِ تو در دل جاودانی است.

    وگر عمرم به ناکامی سرآید؛

    ترا دارم که مرگم زندگانی است.

  2. کاربر مقابل از davida عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/