صفحه 47 از 51 نخستنخست ... 37434445464748495051 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 461 تا 470 , از مجموع 505

موضوع: و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

  1. #461
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    آدمـ ــهــا ،

    نــمـی فـهمـنـتــــ ...

    تـرجـمـه اتــــ مـیـکـنـنـد ؛

    آن هـ ـم بـه زبـ ـان خـودشـ ـان!
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  2. #462
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    ســ ـالها رفتـــ و هنـــ ـوز

    یکـــ نفــ ـر نیسـ ــت بپرســ ـد از من

    کهـ تو از پنـجــ ـره آرزوها چهـ هـ ـا میخواهیـ؟

    صبـ ـح تا نیـــ ـمهـ شبـــــ منتظـ ـریــ

    همهـ جـ ـا مینـ ـگریــ

    گاهـ با ماه سخـ ـن میگـ ـویـیـ ...

    گاهـ با رهگــ ـذران,خبر گمشـ ـده ای می جویـ ـیـ

    راسـ ـتیـ گمشـ ـده اتــ کـ ـیستـــ؟ کـ ـجاستــ؟

    صدفیـــ در دریـ ـاستـــ؟

    نـــ ـوری از روزنـ ـه ی فــ ـرداهاستــــ

    یــا خـ ـداییــ ستــــ کهـ از روز ازلـــ نـاپـدیـ ـد استــــ؟ ...
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  3. #463
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    پروردگارا تو را شکر می کنم
    برای تمام نعماتی که به من ارزانی داشتی
    برای تمام روزهای افتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی.
    برای غروبهای ارام وشبهای تاریک و طولانی
    تو را شکر میگویم برای سلامتی و بیماری
    برای غمها وشادیهایی که امسال به من عطا کردی.
    تو را شکر می گویم برای تمام چیزهایی که مدتی به من قرض دادی و سپس باز پس گرفتی.
    خدایا شکرت برای تمام لبخندهای محبت بار ، دستان یاری رسان ، برای همه ان عشق و محبت و چیزهای شگفت انگیزی که دریافت کردم.
    شکر برای تمام گلها و ستارگان ، برای تمام فرزندان و عزیزانی که دوستم دارند.
    خدایا تو را شکر میگویم برای تنهاییم ، برای مسائل و مشکلاتم ، برای تردیدها و اشکهایم ، چرا که همه اینها مرا به تو نزدیکتر کرد.
    تو را شکر می گویم برای تداوم حیاتم ، برای اینکه سرپناهی در اختیارم نهاده ای ، برای غذایم و برای براورده کردن تمام نیازم.
    امسال چه چیزی در انتظارم است.
    پروردگارا همان را میخواهم.که تو برایم خواسته ای.
    تنها از تو میخواهم،آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هر انچه بر سر راهم قرار میدهی تو را ببینم و خواستت را.
    انقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم و آنقدر عشق و محبت ... هر روز بیش از روز قبل ، عشق نسبت به خودت و انان که در اطرافم هستند.
    پروردگارا ، به من بردباری ، فروتنی ، و تسلیم و رضا عنایت فرما ، خدایا مرا آن ده که مرا ان به ، و آنچه را که نمیدانم چگونه از تو بخواهم.
    پروردگارا ، به من قلبی فرمانبردار، گوشی شنوا ، ذهنی هوشیار ، و دستانی ساعی عنایت فرما تا بتوانم تسلیم رضایت گردم و آنچه را که به کمال برایم خواسته ای بر دیده منت بپذیرم.
    خدایا ، بر تمام عزیزانم برکت و بهروزی عطاکن و صلح و دوستی و ارامش بر قلوب انسانها حاکم گردان.
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  4. #464
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    شقایق گفت: با خنده نه بیمارم، نه تبدارم
    اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
    گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
    یکی از روزهایی که زمین تب دار و سوزان بود
    و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
    و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
    ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
    و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آن چه زیر لب
    می گفت
    شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری
    به جان دلبرش افتاده بود اما
    طبیبان گفته بودندش
    اگر یک شاخه گل آرد
    از آن نوعی که من بودم
    بگیرند ریشه اش را و
    بسوزانند
    شود مرهم
    برای دلبرش آن دم
    شفا یابد
    چنان چه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
    بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
    و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه
    به روی من
    بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
    به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
    به ره افتاد
    و او می رفت و من در دست او بودم
    و او هرلحظه سر را
    رو به بالاها
    تشکر از خدا می کرد
    پس از چندی
    هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
    و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
    به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟
    در این صحرا که آبی نیست
    به جانم هیچ تابی نیست
    اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
    برای دلبرم هرگز
    دوایی نیست
    و از این گل که جایی نیست؛ خودش هم تشنه بود اما
    نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
    من در دست او بودم
    و حالا من تمام هست او بودم
    دلم می سوخت اما راه پایان کو؟
    نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو؟
    و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
    که ناگه
    روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
    دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آن گه
    مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
    نشست و سینه را با سنگ خارایی
    زهم بشکافت
    زهم بشکافت
    اما آه
    صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
    زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
    و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
    نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
    به من می داد و بر لب های او فریاد
    بمان ای گل
    که تو تاج سرم هستی
    دوای دلبرم هستی
    بمان ای گل
    و من ماندم
    نشان عشق و شیدایی
    و با این رنگ و زیبایی
    و
    نام من شقایق شد
    1214728593bi to bodan
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  5. #465
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    Ghamgin2028229
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  6. #466
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    خدایا ببین غرق در اشک و آهم
    غریقی نشسته به موج نگاهم
    ببین در دل شب نشان از تو جویم
    هوای تو دارم سخن از تو گویم
    تو این جان عاشق به من دادی
    دلی چون شقایق بمن دادی
    بیادت همه شب دل من خــــــــــــدایا
    درین سینه ی خسته چون نی بنالم
    نیســـــتان جـانم به بانگ جرس ها
    بخون خفته اکنون که تا کی بنالم
    خـــــدایا من این بار سنــگین غـــــم را
    به عشق تو بر دوش جان می گذارم
    من آن مرغ سرگشته ی شب نوازم
    که در باغ هســتی نوای تو دارم
    تو این جان عاشق به من دادی
    دلی چون شقــایق بمن دادی
    بیادت همه شب دل من خــــــــــــدایا
    درین سینه ی خسته چون نی بنالم
    نیســـــتان جانم به بانگ جرس ها
    بخون خفته اکنون که تا کی بنالم
    سحر خنـده کرد و سپیده دمید
    مرا رهنمون شد به نور امید
    تو این جان عاشق به من دادی
    دلی چون شقایق بمن دادی

    11 another sunset
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  7. #467
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    با تو هستم ای حریم خستگی
    لحظه ای بنشین و جانم تازه کن
    نام خود در گوشه نامم گذار
    نام خامم را پر از آوازه کن


    در شکنج وحشت شبها بیا
    خلوت تنهای این جانم ببین
    محبس خاموش این عاشق نگر
    در کنار خسته جانم نشین


    شاهد غم باش و درد و التهاب
    بی کسی تنها شدن با یادها
    ترس بی معنا شدن در خاطره
    در سکوتی گفتن فریاد ها

    بودن و رفتن حدیث زندگی است
    قبل از این رفتن تو بودن را بگو
    نفرت ار خو.اهی برو با دیگران
    عشق ار خواهی درون من بجو

    دیگر این تنها شدن شد قسمتم
    رفتنت را بر دلم آویختی
    مانده ام تنهاترین وبی رفیق
    جام غم را در گلویم ریختی
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  8. #468
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    Infernal - Ten Miles from You ده مایل دورتر از تو

    Lately, you don't even talk to me تازگیها با من حرف نمی زنی
    You don't need me, like you used to do به من نیاز نداری گویی به تنهایی عادت کردی
    Lonely, never - ever, was for me هرگز ، هرگز به خاطر من نبوده
    I won't always hold my head up high من نخواستم همیشه سرم را بالا بگیرم

    Oh, oh, I don't know why آه آه نمی دانم چرا
    Oh, oh, why don't you mind آه آة چرا یادت نمیاد
    Oh, oh, I don't know why آه آه نمی دانم چرا
    Oh, oh, you must be blind آه آه تو باید کور باشی

    Ten miles from you ده مایل از تو دورتر
    And all I can do و تنها کاری که می توانم بکنم
    Is wonder how we'll pull through در این فکرم چگونه میتوانیم با هم باشیم
    Ten miles from you ده مایل دورتر از تو
    It shouldn't be true این نمیتونه درست باشه
    I don't know how we'll pull through در این فکرم چگونه میتوانیم با هم باشیم


    I was, never, one to be deceived هرگز نمی خواستم یک فریب خورده باشم
    But with you I, oh, I lose my mind اما من با تو ، آه عقلم را از دست داده ام
    Oh, oh, I don't know why آه نمی دانم چرا
    Oh, oh, I lost my pride آه آه من غرورم را از دست دادم
    Oh, oh, I don't know why آه نمی دانم چرا
    Oh, oh, you blow my mind آه، آه تو فکرم را خراب کردی
    ده مایل دورتر از تو
    Ten miles from you
    And all I can do وتنها کاری که می توانم بکنماین فکره که چگونه میتوانیم با هم باشیم
    Is wonder how we'll pull through
    Ten miles from you ده مایل دورتر از تو
    It shouldn't be trueنمیتونه درست باشه
    I don't know how we'll pull through نمیدانم چگونه میتوانیم با هم باشیم
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  9. #469
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    در باغ « بی برگی » زادم
    و در ثروت « فقر » غنی گشتم.
    و از چشمه « ایمان » سیراب شدم.
    و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم.
    و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم.
    و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم.
    و از « دانش » ، طعامم دادند.
    و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.
    و از « مهر » نوازشم کردند.
    و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم.
    و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم.
    و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم.
    4grfho8

    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

  10. #470
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    در رویا
    نوشته ها
    45
    تشکر تشکر کرده 
    22
    تشکر تشکر شده 
    30
    تشکر شده در
    17 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1026
    Array

    پیش فرض پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

    قایقی خواهم ساخت


    خواهم انداخت به آب

    دور خواهم شدازاین خاک غریب

    که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق

    قهرمانان را بیدار کند.


    قایق از تورتهی

    ودل از آرزوی مروارید

    هم چنان خواهم راند

    نه به آبی ها دل خواهم بست

    نه به دریا-پریانی که سراز آب به درمی آرند

    ودر آن تابش تنهایی ماهی گیران

    می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

    هم چنان خواهم راند.


    پشت دریاها شهری است

    که در آن پنجره هاروبه تجلی باز است

    بام ها جای کبوترهایی است

    که به فواره ی هوش بشری می نگرند

    دست هر کودک ده ساله ی شهر شاخه ی معرفتی است

    مردم شهربه یک چینه چنان می نگرند

    که به یک شعله به یک خواب لطیف

    خاک موسیقی احساس تو را می شنود

    وصدای پرمرغان اساطیر می آیددرباد


    پشت دریاها شهری است

    که در آن وسعت خورشیدبه اندازه ی چشمان سحر خیزان است

    شاعران وارث آب وخردوروشنی اند.

    پشت دریاهاشهری است

    قایقی باید ساخت
    همانطور که کلام به صفحه کاغذ ارزش می دهد، این فکر و اندیشه شماست که به یک صفحه وب اعتبار می بخشد. ما پشتیبان اندیشه شما هستیم، پس بنیانگذار فکر و ایده ای نو باشید.

صفحه 47 از 51 نخستنخست ... 37434445464748495051 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/