شاید شما هم با کسانی برخورد کرده اید که مدام از چیزی به نام شانس و بدشانسی صحبت میکنند. مرتب می گویند بد شانسی آوردیم یا شانس آوردیم ، ولی واقعا چیزی به نام شانس وجود دارد ؟
چگونه می توان خوش شانس بود و موفق شد؟ چرا برخی افراد دست به هر کاری که می زنند موفق می شوند و این همه خوش شانسی را از کجا آورده اند؟ کسانی هستند که برای پیدا کردن یک شانس خوب به سراغ فالگیرها و دعانویسان می روند یا این که پول های کلان خرج می کنند تا مثلا سنگ خوش شانسی خود را پیدا کنند یا گردنبند شانس داشته باشند.
آیا واقعا، خرِ ما از کُرّگی دم نداشت؟!
من بدبختم، من بدشانسم، خرِ ما از کُرّگی دم نداشت! این جملات ورد زبان چه کسانی است؟ شاید این جمله را به همراه شکایت و غرغر از اطرافیان خود شنیده باشید! کسانی که بعد با آب و تاب فراوان توضیح می دهند: «پدر و مادر و خانوادهام چنینند!»، «دوستان نامرد بیچارهام کردند»، «از نظر اقتصادی هم شانس نیاوردم!»، «در کنکور بدشانسی آوردم چون سئوالات امسال خیلی سخت بود»، «از بدشانسی، همسر خودخواه نصیب ما شده!»،«بچههایم هم که گلی به سرم نزدند!»، «در محیط کارم، مدیر تبعیض قائل میشود!» و ... هزارو یک بهانه دیگر.
اگر چه تقصیر را به گردن همه انداختن، برای لحظاتی به ما آرامش کاذب میدهد، ولی قدرت تغییر وضعیت و تغییر سرنوشت را نیز از ما می گیرد.
اینکه همه قدرتها را از خود بگیریم و به محیط و دیگران بدهیم؛ نشان می دهد که بی مسئولیتی و فرار از مسئولیت را به عنوان شیوه اصلی زندگی خود انتخاب کرده ایم. ما نیاز داریم که مسئولیت پذیر شویم. تا وقتی که بدقولی خود را گردن ترافیک می اندازیم، تا هنگامی که تنبلی و شکست برنامهمان را گردن روزگار و سرنوشت می اندازیم، نیاز به تغییر خودمان و قبول مسئولیت را از خود سلب می کنیم. یادمان باشد ممکن است سیل بیاید، ولی این اراده ماست که ما را بر می انگیزد تا از جلوی آن کنار برویم، یا در برابر آن سدی ایجاد کنیم و تدبیری بیندیشیم. ولی اگر جلوی سیل دراز کشیدیم و منتظر شانس باشیم، حتما بدشانس ترین خواهیم بود.
روان شناسان معتقدند که شانس هرکسی زاییده فکر اوست.
اگر آن فرد مثبت فکر کند یا خوشبین باشد فرصت ها و شرایط خوبی برای او به وجود می آید و اگر بدبین باشد شرایط و موقعیت های بد برای خود به وجود می آورد.
شانس داشتن یا نداشتن به خود فرد بستگی دارد، یعنی این که وقتی احساس کنید خوش شانس هستید، روی محیط و جهان هستی تاثیر می گذارید و به عبارت ساده تر انرژی مثبت به پیرامون و تصمیمی که قصد انجام آن را دارید می دهید.
باید از تجربه ها استفاده کرد و با روی باز به سمت اتفاقات رفت. در این صورت شما هم یک فرد خوش شانس هستید که دیگران به دنبال کشف راز موفقیت و شانس شما خواهند بود
در این صورت فکر، احساس و باور های ما انرژی هایی را در دنیا پخش می کند که ما را به سمت خوش شانسی هدایت کند. در واقع اگر در ذهن خود باور داشته باشید که موفق می شوید حتما همین طور خواهد بود و به همین سادگی شما هم خوش شانس می شوید.
برعکس، وقتی تصور کنید که بدشانس هستید، همیشه بدشانسی می آورید. یعنی به آنچه معتقد هستیم سرمان می آید، زیرا انرژی ما بر جهان تاثیر می گذارد. این انرژی به دیگران هم منتقل می شود و مثلا همان حسی که شما به فردی دارید، او هم همان حس را به شما دارد.
شاید برایتان جالب باشد بدانید روان شناسان معتقدند افراد موفق به شانس اعتقادی ندارند، زیرا شانس خوب سراغ کسانی می رود که آمادگی دارند، یعنی در مسیری گام برمی دارند و همین سبب می شود فرصت هایی نصیب شان شود. یعنی روی چیزهای خوب تمرکز می کنند و مهارتشان را می افزایند، در این صورت قادر به جذب نیروهای مثبت هستند.
گاهی حتی برای کسانی که ما آنها را خوش شانس می دانیم هم اتفاقات بد می افتد، اما آنها از درون همان مشکلات فرصت ها را پیدا می کنند و با سرسختی بر آن پیروز می شوند بنابراین بهتر است از این به بعد فکر کنیم خوش شانسیم.
در واقع اگر هیچ تاثیری هم نداشته باشد، این فایده را دارد که روحیه بهتری برای زندگی داریم و در خیلی از موقعیت ها از اعتماد به نفس بهتری برخوردار خواهیم بود. پس موفقیت تصادفی و از روی شانس نیست، بلکه باید هدف داشت و فرصت ها را شناخت.
باید از تجربه ها استفاده کرد و با روی باز به سمت اتفاقات رفت. در این صورت شما هم یک فرد خوش شانس هستید که دیگران به دنبال کشف راز موفقیت و شانس شما خواهند بود.
معجون معجزه گر شانس را بنوشید!
برای اینکه کمتر از دست این بدشانسی فرضی رنج بکشید بهتر است در مقابله با مسائل ، طبق الگوی حل مسئله زیر عمل نمائید:
** مشکلات خود را دقیق تعریف کنید، و از نظر اولویت ، یکی که مهمترین است را مشخص کنید.
** تمام راههایی را که در جهت حل مشکل به فکرتان می آید یادداشت نمائید.
** با دوستان ، آشنایان، و متخصصین ( کسانی که اولا تجربه و علم دارند، ثانیا مورد اعتماد و اطمینان هستند) مشورت کنید و راه حل های آنها را نیز یادداشت کنید.
** میزان توانایی ها و امکانات خود و دیگرانی که حاضر هستند به شما کمک کنند را لیست کنید.
** محدودیت ها، ضعف ها و احتمال شکست هر یک از راههایی را که یادداشت کردید، جلوی آنها بنویسید.
** از بین همه راهها، راهی که با توجه به توان و امکانات شما ، بیشترین احتمال موفقیت ، بهترین راه دسترسی و کمترین معایب و مشکلات را دارد، انتخاب کنید.
**مراحل پیمودن این راه را مشخص کنید و زمان بندی لازم برای هر مرحله را در نظر بگیرید. همچنین اقداماتی را که در هر مرحله نیاز است که انجام دهید مشخص نموده و آماده انجام آن شوید.
** وقتی در مسیر حل مشکل خود، تلاش می کنید یا در پی هدفی هستید، بیشتر روی تلاش و مسیری که حرکت می کنید، تمرکز کنید و به خاطر پیمودن راه، خود را تشویق کنید. لطفا موفقیت خود را با هدفتان ارزیابی نکنید. بلکه موفقیت خودرا با تلاشتون اندازه گیری کنید. مثلا اگر برای آزمون کنکور مطالعه می کنید، میزان ساعات تلاش ، برنامه ریزی و پیوستگی زحمات شما قابل تقدیر است و باید خود را به میزان این تلاشها تقویت و تشویق کنید، نه با نتیجه کنکور و رتبه قبولی خود در کنکور.
** در راه موفقیت، مرتبا میزان پیشرفت برنامه را بسنجید و نقاط ضعف آن را بر طرف کنید. انعطاف پذیری برنامه اگر در جهت انجام بهتر آن باشد، گام بلندی به سوی هدف خواهد بود.
اگر طبق فرایند حل مسئله عمل کنید، به زودی متوجه می شوید اکثر آن چیزی را که تحت عنوان شانس بد، تعبیر و تفسیر می کردید، همان تنبلی، بی برنامگی، عدم مشورت، عدم دقت، عدم تلاش، استمرار نداشتن، لذت طلبی افراطی و بلندپروازیهای شما بوده است.***
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)