صفحه 16 از 17 نخستنخست ... 6121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 160 , از مجموع 164

موضوع: اشعار محرم

  1. #151
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دارد دوباره حال و هوا فرق می کند
    حتی عبور ثانیه ها فرق می کند

    این روزها که بغض، دلم را گرفته است
    با روزهای قبل چرا فرق می کند؟

    این پرچم سیاه همین بیرق و علم
    حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند

    دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند
    حتی سروده ی شعرا فرق می کند

    یک راست می روم سر اصل مصیبت ام
    آقای من عزای شما فرق می کند

    هر چند کعبه کعبه و بیت الهی است
    اما هوای کرببلا فرق می کند

    آقا نگیر خرده اگر شور می زنند
    عشق تو با همه به خدا فرق می کند

    باز این چه شورش است که در خلق عالم است
    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    آقا ببخش حال خودم هم عوض شده
    این است جای قافیه ها فرق می کند

    تا گفت: «یا اُخَیَّ » دلش بی قرار شد
    سوز صدا و سوز صدا فرق می کند

    بانو نشسته بود و سری روی نیزه بود
    اینجا غروب با همه جا فرق می کند



    مهدی صفی یار


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #152
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    اَلسَلام عَلیکَ یا اَبا عَبدِالله الحُسِین(ع)

    سلام ای مهر، از روی تو پیدا
    رخت پنهان و انوارت هویدا

    الهی خانه ات آباد جانا
    سلام ای خانه ات دلهای شیدا


    سلامم بر نمازو بر سلامت
    سلامم بر قنوت و ربنایت


    سلامم بر قیام و بر قعودت
    به قرآن و به تبیین و صدایت


    سلام من به لبخند ملیحت
    به اشک و گریه ها و های هایت


    دعا کردی من بی معرفت را

    به قربان مناجات و دعایت

    رکوع و سجده ات تفسیر معراج

    سلام من به مُهر کربلایت

    به گَرد راه خود هم یک نگاهی

    نشسته گَرد غم بر شانه هایت

    عزاداریم، عزادارم، به حزنت

    به قربان پَرِ شال عزایت

    من نالایق و همراهیت، کاش

    بیایم کربلا از ردّ پایت



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #153
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دلی كه سینه زن هر شب محرم شد
    صدای هر تپشش ذكر یا حسینَم شد


    به یاد غربت یك لحظه تو این گونه
    بساط گریه هر روز من فرا هم شد


    شبی كه در دل من خیمه زد غم از هر سو
    دلم حسینیه ی بغض و آه و ماتم شد


    فدای زلف پریشان تو كه بر نیزه
    برای قافله سالاری تو پرچم شد


    فرشته مثل رقیه سیاه می پوشد
    حسین سایه تو از سر همه كم شد


    همیشه هر شب جمعه امید دارم كه
    دوباره زائر شش گوشه تو خواهم شد


    قسم به عشق كه رنگ حسین می گیرد
    دلی كه سینه زن هر شب محرم شد


    شاعر: یوسف رحیمی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #154
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    آنرا که جبرییل نهد پا به خیمه اش
    آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش

    "خورشید سربرهنه برآمد به کوهسار"
    باریده بود عشق به صحرا به خیمه اش


    پشت زمین خمیده و پشت زمان دوتاست
    کی آورد زمین و زمان تاب خیمه اش

    دسته گل محمّدی آورده روی دست
    یارب مدد که بازبرد تا به خیمه اش


    از سوز تشنه کامی و اندوه تشنگان
    خشکیده است دیده ی دریا به خیمه اش

    گو آفتاب نرگس بیمار را متاب
    گو باد را مباد مبادا به خیمه اش


    شاعر که واژه واژه ی خود را غریب دید
    واکرد پای قافیه ها را به خیمه اش

    جان مرا بگیر و ببر تا زیارتش
    دست مرا بگیر و ببر تا به خیمه اش



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #155
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    بخون چاوش بخون ماه غم اومد
    محرم شد دوباره ماتم اومد


    برید طبل و برید بیرق بیارید
    روی دیوار عکس عباس بزارید

    بخون چاووش که ماه نور عینه

    بخون ماه اباالفضل حسینه

    بخون چاووش که عالم کربلا شد

    سر ارباب من بر نیزه ها شد

    بخون چاووش اباالفضل دست نداره

    یکی معجر برا زینب بیاره

    بخون چاووش که فصل قطع آبه

    که اصغر روی دستان ربابه


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #156
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    باز باران با ترانه ،می خورد بر بام خانه
    یادم آید کربلا را ،دشت پر شور و نوا را

    گردش یک روز غمگین ،گرم و خونین
    لرزش طفلان نالان ،زیر تیغ و نیزه ها را


    باز باران با صدای گریه های کودکانه
    از فراز گونه های زرد و عطشان

    با گهرهای فراوان می چکد
    از چشم طفلان پریشان

    پشت نخلستان نشسته
    رود پر پیچ و خمی در حسرت لب‌های ساقی

    چشم در چشمان هم آرام و سنگین
    می چکد آهسته از چشمان سقا
    بر لب این رود پیچان


    باز باران ،باز باران با ترانه
    همچو اشک می بارد از
    چشمان یک مرد خسته ،دلشکسته

    بغض هیهات بر لب ،از عطش در تاب و در تب
    نرم نرمک می چکد این قطره ها
    روی لب شش ماهه طفلی، رو به پایان

    مرد محزون ،دست پر خون
    می فشاند از گلوی نازک شش ماهه
    بر لب های خشک آسمان با چشم گریان

    باز باران باز هم اینجا عطش ، آتش، شراره
    جسمها افتاده بی سر پاره پاره
    می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره


    شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
    وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان

    دستها آماده شلاق و سیلی
    چهره ها از بارش شلاق‌ها گردیده نیلی

    اندراین صحرای سوزان ،می دود طفلی سه ساله
    پر زناله ،پای خسته ،دلشکسته

    روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
    می چکد خون گلویش بر تن این خاک سوزان

    باز باران باز باران !
    قطره قطره می چکد از چوب محمل
    خاک‌های چادر زینب به آرامی شود گل

    می رود این کاروان منزل به منزل
    می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران


    آری آری ، باز باران با ترانه!
    باز زخم و اشک و درد و تازیانه

    آری آری ، تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
    تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه


    تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
    بر فراز خیمه برگونه ها ،بر مشک ساقی

    کاش می بارید باران....


    کاش می بارید باران....



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #157
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    محرم ماه الفت با جنون است

    چراغ کوچه هایش بوی خون است


    محرم حرمت خون است و خنجر

    تلاطم می کند حنجربه حنجر


    دل من فدای دو دست اباالفضل
    به قربان چشمان مست اباالفضل


    ربود از همه ساقیان گوی سبقت

    به چوگان دل ناز شست اباالفضل


    غم ِ زهرا مرا سوز درون داد
    دم ِ حیدر به من شور جنون داد


    حسین آمد به زخم دل نمک ریخت

    مرا با شور عاشورا در آمیخت


    مرا سودای زینب در به در کرد
    نصیبم جرعه ای خون جگر کرد


    ز فرط تشنگی بی تاب گشتم

    عطش دیدم ز خجلت آب گشتم


    چه ها گویم ز مَشک تیرخورده
    ز دست ساقی شمشیر خورده


    به خاک افتاد مشک از دست ساقی

    دو عالم پر شد از بوی اقاقی


    مشامم پر شد از داغ شهیدان

    که می گردم بیابان در بیابان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #158
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    سلام من به محرم محرم گل زهرا
    به لطمه های ملائك به ماتم گل زهرا


    سلام من به محرم به تشنگی عجیبش
    به بوی سیب زمین و غم حسین غریبش

    سلام من به محرم به غصه و غم مهدی
    به چشم كاسه خون و به شال ماتم مهدی


    سلام من به محرم به كربلا و جلالش
    به لحظه های پر از حزن و غرق درد و ملالش

    سلام من به محرم به حال خسته زینب
    به بینهایت داغ دل شكسته زینب


    سلام من به محرم به دست و مشك ابوالفضل
    به ناامیدی سقا به سوز و اشك ابوالفضل

    سلام من به محرم به قد و قامت اكبر
    به خشك اذان گوی زیر نیزه و خنجر


    سلام من به محرم به دست و بازوی قاسم
    به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قاسم

    سلام من به محرم به گهواره اصغر
    به اشك خجلت شاه و گلوی پاره اصغر


    سلام من به محرم به احترام سكینه
    به آن ملیكه كه رویش ندیده چشم مدینه

    سلام من به محرم به عاشقی زهیرش
    به بازگشتن حر خروج ختم به خیرش


    سلام من به محرم به مسلم و به حبیبش
    به رو سپیدی عون و بوی عطر عجیبش

    سلام من به محرم به زنگ محمل زینب
    به پاره پاره تن بی سر مقابل زینب


    سلام من به محرم به انتظار رقیه
    به پای آبله بسته به چشم تار رقیه

    سلام من به محرم به شور و حال عیانش
    سلام من به حسین و به اشك سینه زنانش

    سلام من به محرم به حزن نغمه هایش
    به پرچم و به سیاهی به خیمه های عزایش



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #159
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    باز طوفانی شده دریای دل

    موج سر بر ساحل غم میزند

    باز هم خورشید رنگ خون گرفت
    بر زمین نقشی ز ماتم میزند


    باز جام دیده ها لبریز شد
    باز زخم سینه ها سر باز کرد

    در میان ناله و اندوه و اشک
    حنجرم فریادها آغاز کرد


    می نویسم شرح این غم نامه را
    داستان مشک و اشک و تیر را

    می نویسم از سری کز عشق دوست
    کرد حیران تیغه شمشیر را


    گوئیا با آن همه بیگانگی
    آب هم با تشنگان بیگانه بود

    در میان آن همه نامردمی
    اشک آب و دیده ها پیمانه بود


    تیغ ناپاکان برآمد از نیام
    خون پاکی دشت را سیراب کرد

    خون خورشید است بر روی زمین
    کآسمان تشنه را سیراب کرد


    می شود خورشید را انکار کرد؟
    زیر سم اسبها در خاک کرد؟

    می شود آیا که نقش عشق را
    از درون سینه هامان پاک کرد؟


    گر نشان عشق را گم کرده ایم
    در میان آتش آن خیمه هاست

    گر به دنبال حقیقت میرویم
    حق همینجا حق به روی نیزه هاست


    گریه ها بر حال خود باید کنیم
    او که خندان رفت چون آزاد شد

    ما سکوت مرگباری کرده ایم
    ....او برای قرنها فریاد شد


    بازهم در ماتم روی حسین
    باز هم در سوگ آن آلاله ایم

    یادتان باشد حیات عشق را
    وامدار خون سرخ لاله ایم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #160
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
    نهضت‌ات مایه الهام جهان است هنوز

    بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم
    خون جوشان تو چون سیل، دمان است هنوز


    در فداکاری مردانه‌ات ای رهبر عشق
    چشم ایام به حیرت نگران است هنوز

    کربلای تو پیام آور خون است و خروش
    مکتب‌ات راهنمای همگان است هنوز


    تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
    از قیام تو پیام تو عیان است هنوز

    همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست
    در جهان موج جهاد تو روان است هنوز


    جاودان بینمت استاده به پیکار، دلیر
    «لا اری الموت» تو را ورد زبان است هنوز

    باغ خشکیده ی دین را تو ز خون دادی آب
    نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز


    تربت پاک تو ای اسوه آزادی و عشق
    سرمه دیده صاحب نظران است هنوز

    خون گرمت زند آتش به سیه خرمن ظلم
    که به خون تو دو صد شعله نهان است هنوز

    انقلاب تو به ما درس فضیلت آموخت
    نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز

    بر جبین «شفق» این لوحه گلرنگ غروب
    هر شب از خون تو صد گونه نشان است هنوز



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 16 از 17 نخستنخست ... 6121314151617 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/