|۩| آمد بهار زخم دل ما و مرهمت , یا حسین! |۩|
|۩| بادلی پرخون به استقبال کاروان شهدا میرویم|۩|
|۩| آمد بهار زخم دل ما و مرهمت , یا حسین! |۩|
|۩| بادلی پرخون به استقبال کاروان شهدا میرویم|۩|
دوباره داره میاد بوی محرم.....
کم کم به محرم نزدیک می شویم
دیر نمانده است که عاشقان در بزم الهی
رقص شهادت آغاز کنند
دیری نمانده است که عزیزترین خلق خدا ,
سید و سالار جوانان بهشت
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام
با دارو ندار خود در این بزم مرگ را به سخره بگیرید
دیری نمانده است که حسین فاطمه
علی اصغرش را , علی اکبرش را , عباسش را
و همه داروندار و اصحاب و یارانش را
در معرکه عشق و جنون پیشکیش کند
تا جهانی به وسعت تاریخ بشری
سر تعظیم و خضوع در برابر این عشق الهی خم کند
و حسین و ظهر عاشورایش
برتارک تاریخ گیتی تا ابد بدرخشد
صلی الله علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
محرم ماه الفت با جنون است
چراغ کوچه هایش بوی خون است
محرم حرمت خون است و خنجر
تلاطم می کند حنجربه حنجر
دل من فدای دو دست اباالفضل
به قربان چشمان مست اباالفضل
ربود از همه ساقیان گوی سبقت
به چوگان دل ناز شست اباالفضل
غم ِ زهرا مرا سوز درون داد
دم ِ حیدر به من شور جنون داد
حسین آمد به زخم دل نمک ریخت
مرا با شور عاشورا در آمیخت
مرا سودای زینب در به در کرد
نصیبم جرعه ای خون جگر کرد
ز فرط تشنگی بی تاب گشتم
عطش دیدم ز خجلت آب گشتم
چه ها گویم ز مَشک تیرخورده
ز دست ساقی شمشیر خورده
به خاک افتاد مشک از دست ساقی
دو عالم پر شد از بوی اقاقی
مشامم پر شد از داغ شهیدان
که می گردم بیابان در بیابان
یا صاحب الزمان , مهدی جان آجرک الله
محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی است!
ماه عشق و شور و فریاد است!
ماه سرافرازی بر فراز نیزه هاست!
ماه آمیختن با خون و آمیختن عشق است.
سلام بر حسین (ع)
ای ماه خون، بار دیگر از راه میرسی و با نسیم گرم کربلایی،
قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی
دوباره سکوت تاریخ را در هم می شکنی و
بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی
بار دیگر از راه میرسی و برف سکوت را با آفتاب
عشقی که بر آسمان سینه داری، آب می نمایی
و آن را به اقیانوس خروشان فریاد می رسانی!
ای ماه خدا! قدومت گر امی.
سلام بر محرم حسین (ع)
به نام خدایی که دوباره کوچه های
زندگیم را رختی از عزای دلتنگی
زینب (س)پوشاند
ودلم را سخت در التهاب
عزیززهرا(س)
اسیر کرد
و نگران مادری که فقط
این شب هالالایی
می خواند:
اینجا میان مردم صحبت ز منع آب است
دلشوره ام برای شش ماهه رباب است
محرمی دیگر از راه می رسد و بهار اشک دیگری
بر عاشقان ولایت، که در آن غبار از جان های خسته خویش
زدایند و وجودشان را به عطر حسینی معطر کنند.
محرمی که با نام حسین پیوند خورده و با آمدنش فکرها و دل ها
متوجه روزی می شود که بزرگ ترین روزهای مصیبت است.
اشک ها در غم برترین انسان های عالم جاری می شوند.
وقتی که فرشتگان آسمانی بر حسین گریانند و پریان و
پرندگان در زمین و هوا بر او نوحه گرند؛
آیا نباید انسان ها با این آفریدگان هم نوایی کنند و با یادآوری
آن چه بر خاندان ولایت گذشت، گریه و نوحه ای همیشگی داشته باشند؟!
آسمان بر او گریسته است، چشم آسمان چهل روز در عزای حسین
گریان بود، آیا سزاست چشم زمینیان بر مصیبت او گریان نشود؟!
در حالی که قرن ها پیش از ولادتش، انبیای الهی چون آدم و نوح
و ابراهیم مصیبت های او را می شنوند و بر مظلومیتش اشک می ریزند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)