صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 43

موضوع: ۩►۩◄۩ خورشید به خون طپیده{ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت حضرت علی علیه السلام ۩►۩◄۩

  1. #21
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض





    68181402694926255067




    خوف و رجاء

    1- بهترين كارها اميد و ترس به خداوند را بحد اعتدال داشتن است‏» (1)
    2 - «از پروردگارت بترس ترسيدنى كه تو را از اميد به وى مشغول سازد و به وى اميد داشته باش اميد كسى كه تو را از بيمش اميد نباشد» (2)

    3 - «از خدا بترس ترسيدن كسى كه دلش را بفكر مشغول ساخته (و خاطر از جز خداى پرداخته است) زيرا كه ترس از خدا مركبى راهوار و ايمن و زندانى براى نفس است از (ارتكاب) گناهان‏» (3)
    4 - «بترس (از آخرت) تا ايمن باشى و ايمن نباش تا بترسى‏» (4)
    5 - «ترس از خدا براى كسيكه آنرا شعار و تن پوش خود قرار دهد ايمنى (از عذاب آخرت) مى‏آورد» (5)
    6 - «ترس از خدا شهپر ايمان است‏» (6)
    پى‏نوشتها:

    (1)غررالحكم فصل 30 ح 18
    (2)غررالحكم فصل 30 ح 19
    (3)غررالحكم فصل 30 ح 21
    (4)غررالحكم فصل 30 ح 17
    (5)غررالحكم فصل 30 ح 55
    (6)غررالحكم فصل 30 ح 54


    ترجمه نهج البلاغه


    دكتر سيد جعفر شهيدی




    09857757531940319389


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #22
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    82034077309920547209


    زندگی ساده علی(ع)

    على در خانه گلين در مقابل كاخ سبز شام قد علم مى‏كند.
    على با سفره گرده نان و نمكش در برابر سفره‏هاى رنگين شام ارزش مى‏آفريند
    و على با دو جامه خشن و كفش وصله دارش كه آن قدر به آن وصله زد
    كه «خاصف النعل» لقب گرفت،
    در برابر لباس‏هاى رنگارنگ فاخر و تقليدى از روم كه مقام‏هاى شام به آن مبتلا بودند
    ارزش پديدار مى‏سازد.

    زندگى شخصى على(ع) سراسر فرياد عليه كاخ نشينان دنيا و ستم پيشگانى كه جز
    ارضاى غرايز خويش به چيز ديگر نمى‏انديشند، مى‏باشد.



    على(ع) همانند بردگان غذا مى‏خورد و مى‏نشست.
    وى دو جامع خريد، غلام خود را مخير كرد بهترين آن دو را برگزيند.
    آجر و خشتى براى تهيه مسكن خويش روى هم ننهاد.
    به مردم نان گندم و گوشت مى‏خوراند
    و خود نان جو و نمك تناول مى‏نمود.
    لباس‏هاى خشن و ساده مى‏پوشيد . (1)





    77181940580436848910







    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #23
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    43012150605170244047


    در دوران پنج سال حكومت حتى يك وجب زمين براى خود اختصاص نداد:
    و لا حزت من ارضها شبرا (2)

    و اين درحالى است كه حكومت‏داران در اين فرصت‏ها قطايا و ذخاير فراوان به خود اختصاص مى‏دهند!
    على خود را در سطح مردم عمومى و بلكه ضعيف‏ترين مردم جامعه قرار مى‏داد:

    أقنع من نفسى بان يقال هذا امير المؤمنين ولا أشاركهم فى مكاره الدهر او اكون
    اسوة لهم فى جشوبة العيش.
    «چگونه من راضى مى‏شوم كه به من بگويند اميرمؤمنان است و با مؤمنان و مردم
    شريك دشوارى‏هاى آنان نباشم و يا الگوى در تنگناهاى زندگى آنان نباشم!»

    ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه.
    «امام و راهبر شما از دنيايش به دو جامه كهنه و دو گرده نان اكتفا نموده است».



    اين كه على در اين سخن خود را امام و زندگى ساده خود را معرفى مى‏نمايد،
    به خاطر اين است كه رهبر و امام بايد اين گونه باشد.
    و امام براى الگوگيرى ديگران گوشزد مى‏نمايد .


    sigpic2403 68





    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #24
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    34698723776413029379



    على انبان بدوش شبانه به در خانه يتيمان مراجعه مى‏نمود،
    زندگى آنان را تأمين نموده و با آنان هم سخن مى‏شد.
    كدام رهبرى در كجاى دنيا اين ارزش‏ها را آفريده است ؟!
    اين زندگى فردى است كه صرف نظر از اين كه بيت ‏المال مسلمانان
    در اختيار وى است از اموال شخصى خويش هزار بنده آزاد كرد و شكم‏هاى فروانى را سير؛ و برهنگان فراوان را پوشاند .


    پى‏ نوشتها:

    1)بحار، ج 41 ص 102 و 131 و 147 و 148 و .154
    2)نهج البلاغه صبحى الصالح، نامه 45، ص .417


    امام على الگوى زندگى ص 137


    حبيب الله احمدى



    09857757531940319389





    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #25
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    99293422326748144777


    ـ ابن ابى الحديد گويد: او عابدترين مردم بود و بيش از همه نماز و روزه مى‏گزارد
    و مردم نماز شب و ملازمت و آداب وردخوانى و خواندن نافله‏ ها را از او آموختند.
    چه پندارى درباره مردى كه كار مراقبت از ذكر و اوراد خود به جايى رسيد كه در آن شب
    بسيار سرد در جنگ صفين زيراندازى برايش گستردند
    و در حالى كه تيرها در برابرش به زمين می‏نشست و از راست و چپ بر بيخ گوش او
    مى‏گذشت به نماز مشغول شد و هراسى به خود راه نمى‏داد
    و برنخاست تا از كار عبادت آسوده گشت؟!
    و چه پندارى درباره مردى كه پيشانى مباركش از سجده‏
    هاى دراز مانند زانوى شتر پينه بسته بود؟!
    و هرگاه در دعاها و مناجاتهاى او ژرف بنگرى و بر مضامين آن مبنى بر تعظيم
    و بزرگداشت خداى سبحان و خضوع در برابر هيبت او و خشوع در برابر عزت او
    و تواضع و فروتنى و رام بودن در برابر خداوند آگاه شوى
    ميزان اخلاص حضرتش را خواهى شناخت و مى‏فهمى كه اين دعاها و راز و نيازها
    از كدامين دل برخاسته و بر كدامين زبان روان گشته است.

    به امام على بن الحسين(ع) كه نهايت عبادت را داشت گفتند:
    عبادت شما را با عبادت جدتان چه قياس است؟
    فرمود:
    عبادت من در برابر عبادت جدم مانند عبادت جدم در برابر عبادت رسول خدا(ص) است. (1)


    43795152805277638925


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #26
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    45101871281943929062




    2ـ علامه مجلسى (ره) از حبه عرنى روايت كرده كه گفت:
    در اين بين كه من و نوف در حياط قصر حكومتى خوابيده بوديم ناگاه متوجه شديم كه
    امير مؤمنان(ع) در آخر شب بيرون آمده،
    مانند شيدازدگان دست بر ديوار نهاده و اين آيات را مى‏خواند:
    ان فى خلق السموات و الأرض ...، (2)
    اين آيات را زمزمه مى‏كرد و مانند كسى كه عقل از سرش پريده راه مى‏رفت،
    و به من فرمود : اى حبه، خوابى يا بيدار؟
    گفتم: بيدارم، شما كه چنين كنيد پس ما بايد چه كنيم؟
    حضرت ديده فرو بست و گريست، سپس فرمود:
    اى حبه، خدا را جايگاهى است و ما را نيز در پيشگاه خدا جايگاهى،
    چيزى از اعمال ما بر او پوشيده نيست.
    اى حبه، خداوند به من و تو از رگ گردن نزديكتر است.
    اى حبه هيچ چيز من و تو را از خدا پوشيده نمى‏دارد.



    سپس فرمود: اى نوف، خوابى يا بيدار؟
    گفتم: نه اى اميرمؤمنان، خواب نيستم، شما امشب مرا بسيار گرياندى!
    فرمود: اى نوف، اگر امشب از خوف خداى متعال بسى گريستى،
    فرادى قيامت در پيشگاه خداوند ديده‏ات روشن خواهد بود.
    اى نوف، قطره اشكى از چشم مردى از خوف خدا نريزد جز آنكه درياهايى
    از آتش دوزخ را خاموش مى‏سازد،
    اى نوف، هيچ مردى نزد خداوند بزرگتر نيست از مردى كه از بيم خدا بگريد
    و در راه خدا دوستى و دشمنى كند.
    اى نوف، هركس در راه خدا دوستى كند و چيزى را بر دوستى او ترجيح ندهد،
    و هر كه در راه خدا دشمنى كند و منفعتى از اين راه براى خود نجويد اينجاست
    كه اگر چنين باشيد حقايق ايمان را به كمال دريافته ‏ايد.




    09857757531940319389






    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #27
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    21aem2d1111



    آن گاه آن دو را پند و اندرز داد و در پايان فرمود:
    از خدا پروا داشته باشيد كه من شما را هشدار دادم.
    سپس به راه افتاد و در راه مى‏گفت:
    «كاش مى‏دانستم كه آيا در هنگام غفلت من نگاه لطف از من بر مى‏دارى يا به من مى‏نگرى؟
    كاش مى‏دانستم كه حال من در خوابهاى دراز و اندكى سپاس از نعمت‏هايت چگونه است»؟
    به خدا سوگند در همين حال بود تا سپيده صبح دميد... (3)




    3ـ نوف در وصف حضرتش به معاويه گفت: در هيچ شبى بسترى براى او نگستردند، و هرگز در كاسه بزرگ (يا در وقت نيمروز) غذا نخورد. (4)
    پى ‏نوشت‏ها:

    1) شرح نهج البلاغه 1/ .27
    2) سوره آل عمران /190 به بعد.
    3) بحار الانوار 41/ .22
    4) همان / .23


    اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب(ع)ص 751


    احمد رحمانى همدانى



    09857757531940319389




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #28
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    81527175590034699821
    81825567981377892219
    81527175590034699821


    «چشمان منتظر یتیمان را چه کردی؟»


    81527175590034699821

    چرا آیینه خورشید تیره ا
    ست مگر از قصه‏ای دارد حکایت

    چرا خونابه می‏بارد ز گردون
    مگر از غصه‏ای دارد شکایت


    جهان بی‏جان ز قتل جان جانان
    فغان زین جور و آه از این جنایت

    ز خون، محراب لاله ‏گون است
    امیرالمؤمنین غرقاب خون است

    آسوده‏ خاطر و راحت از یک عمر خون دل، بر کنگره
    عرش، مقام کردی؛

    ولی چشمان منتظر یتیمان را چه کرده‏ ای؟
    دستان دراز شده محرومان و بی ‏پناهان را در دستانِ که گذاشتی؟


    چه کردی با کودکانی که با کاسه‏ های شیر، به امید شفای تو،
    کنار خانه ‏ات ازدحام کرده بودند و در چشمان مردّد خویش،
    بهبودی تو را تلقین می‏کردند؟

    از این پس، دوباره سکوتی بهت ‏آور و غریب، شب‏های نخلستان
    را فرا خواهد گرفت و دل چاه، تنها به خاطرات
    دردِ دل‏های غریبت، بسنده خواهد کرد

    «شبروان مست ولای تو علی
    جان عالم به فدای تو علی»


    81527175590034699821
    12023483685933574053
    81527175590034699821



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #29
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    10791043379997387097
    37138902774515536294
    10791043379997387097


    من و این کاسه شیر


    10791043379997387097

    اینک این کاسه شیر من است که نیمه شب سراغ تو آمده است؛
    درست مثل مهربانی تو که همیشه نیمه شبان به سراغمان می آمد.

    اینجا پشت در خانه ات، دستان لرزان زیادی، میزبان کاسه های
    شیری است که دیگر ناامیدانه دارند به سختی زمین هجرت می کنند.

    تا طلوع صبح چقدر راه مانده، نمی دانم؛
    من که همیشه آمدن صبح را از طنین گام های تو تخمین می زدم
    اما حالا که دو روز است مهمان نیمه شب بیغوله دل ما نشدی
    حساب و کتاب زمان از دستم خارج شده، مثل رمق تو از بدنت.


    ما را به خانه ات راه نمی دهند، می گویند مولا توان دیدار
    کسی را ندارد؛ می دانم که تو این را نخواسته ای.

    من خودم مدام کسانی را می بینم که به خانه ات آمد
    و شد می کنند؛ کسانی که مثل چراغ خانه همسایه، نورانی
    و روشن اند، ولی چهره هایی غمگین و گرفته دارند.

    من که باورم نمی شود تو با یک ضربت شمشیر این گونه بیمار شده باشی.
    بارها از مادربزرگم قصه جنگ خیبر و در قلعه را شنیده ام، همین طور
    جریان نبرد تو را با عمربن عبدود در جنگ خندق، ولی مادربزرگم می گوید
    تو دیگر آن علی نیستی خصوصاً بعد از رفتن رسول خدا(ص) و دخترش.

    مادربزرگم آن روزها در مدینه تو را دیده است که چگونه از غم دختر
    رسول خدا(ص)، توان راه رفتن نداشته ای.
    مادرم همیشه از تو بد می گفت.


    هر وقت یاد پدرم می افتاد و یواشکی گریه می کرد، می گفت این ها
    زیر سر علی است، اما حالا که جریان را فهمیده، مدام گریه می کند و از
    خدا و تو می خواهد که او را ببخشید. من هم از تو می خواهم که او را به
    خاطر من و خواهر کوچکم که او را بر پشتت سوار می کردی، ببخشی.

    حالا من هم آمده ام اینجا پشت در خانه تو و این کاسه شیر را
    هم از همسایه برای تو قرض گرفته ام. من اینجا تنها نیستم، این
    پیرمرد نابینا هم با آن دستان لرزانش، سر به دیوار خانه گذاشته

    می نالد و مدام تو را صدا می زند و آن زن سال خورده ای
    که بُهت از نگاهش با قطره های اشک پایین می آید و آن کودک یتیم
    و آن مرد جذامی و آن دیگری... .

    پس من آن قدر به انتظارت می ایستم تا خود بیایی و این کاسه شیر
    را از دستم بستانی و بنوشی.


    من اینجا منتظر ایستاده ام تا بیایی؛
    درست همین جا.


    10791043379997387097
    54839091841932324642
    10791043379997387097

    سیدحسین ذاکرزاده



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #30
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    پریشان میکند امشب مرا چشمان آهوها


    درون آشیان کِز کرده اند امشب پرستوها



    نگاه آسمان کعبه می گردد به دنبالت



    تو ماه کعبه ای مولای بی همتای هوهو ها



    تو را پس کوچه های شهر، هر شب انتظاری هست



    که بنشانی یتیمان را به روی عرش زانوها



    تو رفتی و زمین تنهایی اش را در خودش پیچید



    به چاه آسمانها چنگ زد این سو و آن سوها



    ستبر ذوالفقارت تا ابد هنگامه ی عدل است



    توازن از تو میگیرند تعدیل ترازوها



    متون دفتر تاریخ لبریز از رثای توست



    کلامت عطر میپاشد جهان را تا فراسوها



    اگرچه نیستی... هستی میان هستی ممتد



    تو را می بویم امشب لا به لای خواب شب بوها





    اکرم بهرامچی




    15797529301453062132


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/