مگر ما در طول سال، چقدر فرصت "تجديد ديدار" با "فطرت" داريم؟
مگر در طول سال، چند "شب قدر" داريم؟

ماهي جان، دردرياي "ياد خدا" است كه حيات مي يابد.
وگرنه، دلهاي جدا از خدا، مشتي گوشت است و سخت تر از سنگ!

"بيا، بيا، كه بشوييم خانه دل را، چرا گناه، چرا غفلت و فراموشي؟
بيا كه چهره دل را،به آب "توبه" بشوييم و پاكتر گرديم.

بيا به فطرت بي عيب خويش، برگرديم.
در شب قدر، رو به آينه محاسبه مي نشينيم و چهره جان را بي غبار
مي بينيم و با باران اشك، دل را در سحر رحمت و مغفرت، شستشو مي دهيم.


شب قدر، شب گشودن سفره دل و ريختن اشك نياز و فصل گريستن
چون ابر بهار در دل آستان آفريدگار غفار است.

شب قدر، شب احياي خويش، با دم مسيحايي دعاست.
شبي است كه بايد قدر خويش را بشناسي، تقدير خويش را رقم بزني
و… "خويشتن جديد" را با قلم توبه و جوهر اشك، ترسيم كني.