نماز و روزه و افطار عشق است سحر خوردن کنار یار عشق است
نه یکبار از کنار خیمه گاهش گذشتن بل هزاران بار عشق است
شنیدم هاتفی در اسمان گفت غم دل گر خورد غمخوار عشق است
بیا مهدی که بی تو روزه سخت است ضیافتخانه با دلدار عشق است
گلستان جهان همراه خار است گل نرگس بود بی خار عشق است
خدایا جان ما گردان فدایش شهادت در بر سردار عشق است
نه یک تن بل هزاران تن فدایش فداییّش به روی دار عشق است
دل و مهدی دل و دوری هجران گل زهرا ییم دیدار عشق است
دلم وصل تو جانا ارزو داشت ولی شد فاصله بسیار عشق است
بیا در ماه روزه یاریم کن کنارت مهدیا افطار عشق است

ff8
عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم
آقا نشد که لایق دیدارتان شوم
غفلت بساط کرد سر راه طفل دل
وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم
اصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم
چیزی نداشتم که خریدارتان شوم
باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم
شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم
ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم
در روز غم ولی نشد عمارتان شوم

با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام
اذنم بده فدایی و سردارتان شوم
ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود
مهمان کنار سفره افطارتان شوم
در روز انتقام شهیدان کربلا
آقا اجازه هست ز انصارتان شوم
در بین روزه و عطش و اشک و شور و شین
یک ذکر مستجاب بگویم فقط حسین