tsd0y7cb1avx8z4jvx0
سر زد ز افق نوري در كوچه شيدايي
عطري زده بر بستان آن ماه شكيبايي


گسترده به زيبايي خالق ز كرم ماهي
بر خوان كرم بينم حوري وش رعنايي


آمد به سراي دل سي روز شكيبايي
هرگز نبود ماهي اين سان همه زيبايي

هر صبح سحر آيد آيات سماواتي
هر شام اذان گويد بر سفره مينايي


با اشك زنم جامي لبريز به تنهايي
با عشق تو برخيزم از بستر تنهايي

آن شب كه قدرش بهتر زهزاران شب
اشكي است كه ميريزم بر صحن تماشايي


كان شب كه به خلوتگه بر سجده فرو افتم
از يار طلب سازم آن جام مسيحايي

دربارگهت يا رب سرگشته و حيرانم
بخشش ز تو ميخواهم اي صاحب زيبايي


بخشش ز تو ميجويم از عشق تو ميگويم
نالان به سر كويم اي چاره تنهايي

يك بار دگر آمد اين ماه اهورايي
بر خوان كرم بنشين اين است شكوفايي




tsd0y7cb1avx8z4jvx0