نمیدانم گُنجِشکها که آنقدر شبیه به هم هستندچطورهَمدیگر را میشناسند؟؟؟؟ و نِمیدانَم چقدر شَبیهِ من هست کهتُو دیگر مَرا نمیشناسی ….. ...
نمیدانم گُنجِشکها که آنقدر شبیه به هم هستندچطورهَمدیگر را میشناسند؟؟؟؟ و نِمیدانَم چقدر شَبیهِ من هست کهتُو دیگر مَرا نمیشناسی ….. ...
هر روز صبــح یه عالمه گلوله کاغذی!... متـــنــــفرم از دستــمالهای کاغذی گلوله شده که هر روز صبــح بهم یادآوری میکنن که دیــشب چقدر اشـــکـــــ ریختم... ...
این شـاخـه ی نــــــازک ِ ســرنـــــــوشت تحـمّل ِ وزن ِ هــــ❤ـــــردویــمان را نــــــــداشت !بـــالاخــــــره . . .یـــــک روز مـی شکــــــ❤ـــست !شــــــــایـد . . .این تــــــــنهـا دلیـــــلی بــود . . .کـه مـــــــــــن ،دستـــــــ❤ـــــهـایــت را . . .رهــا کــــــــــردم . . .
گفت:قول بده
گفتم:چ قولی؟
گفت:هروقت یادمن افتادی بخندی.
رفتی...
همه فکرکردند اون قدرهاهم دوستت نداشتم...
که فقط خندیدم.....
که همش خندیدم!!
هرگاه صدای جدیدی...
سلام می دهد
تپش قلب می گیرم
من دیگر کشش خدافظی را ندارم
مرا ببخش
که جواب سلامت رانمی دهم...
می نویسم نامه وروزی از این جا میروم ...
با خیال او ولی تنهای تنها میروم ...
در جوابم شاید او حتی نگوید کیستی ...
شاید او حتی بگوید لایق من نیستی ....
می نویسم من که عمری با خیالت زیستم ....
گاهی از من یاد کن ؛حالا که دیگر نیستم ......
من درد دارم ... درد !!
در دلم ...
در دست هايم ...
در چشــم هايم !!
باز هم دمش گــــرم صندلـي !!
کنارم ماند ... پشتم ماند !
جا خـــالي نداد ...
يعنــي تو فقط " دو پايه " کم داشتـــي؟؟
من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس ،
خوب شد هرگر نبودم تکیه گاه هیچکس.
کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من ،
تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس.
بهترین تقدیر گل ها چیدن و پژمردن است
سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس…
باید باور کنیم تنهایی تلخ ترین بهای بودن نیست...
چیزهای بدتری هم هست...
دل شکسته!!!
حال غریبی است وقتی دلت در دنیا فقط یک چیز را می خواهد
درست همان چیزی که می دانی
هیچ وقت به دست نخواهی آورد!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)