اتاق تنهاییم پا به ماه اتفاق تازه ایست ،
به گمانم یکی نبود قصه های من در راه است .
کاربر فعال
اتاق تنهاییم پا به ماه اتفاق تازه ایست ،
به گمانم یکی نبود قصه های من در راه است .
کاربر فعال
تنهایی همین است ، تکرار نامنظم من بی تو ،
بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم .
کاربر فعال
زیر باران عشق باید ماند تا غبار تنهایی را شست ،
نمیدانم زیر کدامین باران ایستاده ام
اینگونه تنها ولی خیس بارانم .
کاربر فعال
نبــاید هیــچ مــی‌گفـتم نباید هیــچ مــی‌پرسیــد
خودش از گریه‌ام فهمید مدت‌هاست...مدت‌هاست...
کاربر فعال
تو رفته‌ای
و من از تنهایی
ککَم هم نمی‌گزد دیگر!
حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی!
کاربر فعال
لحظه هایم نازنیند ، وقتی حضور نازنین تو را دارم !
چگونه دم از تنهایی توانم زد
وقتی که لحظه لحظه ی عمرم آکنده از عطر حضور توست ؟!
نه ! من تنها نیستم ! این تنهایی من است که تنهاست !
کاربر فعال
چشمان عروسکم را می گیرم
نمی خواهم مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود …!
کاربر فعال
گاهی وقتها
سیگار هایم را روشن میکنم و
فقط نگاهشان میکنم . . .
تماشای سوختن درد دارد !
حتی سوختن سیگار . . .
سوختن های آرام و بیصدا
بی آنکه کسی خبردار شود
همه چیز تمام شده . . .!
کاربر فعال
برای خاص بودن . . .
آدم ها هم " ف.ی.ل.ت.ر پلاس " میشوند...
اما در باطن
همگی همان متعفن همیشگی اند...
شک نکن . . .!
کاربر فعال
رفتن هم حرف عجیبی است،
شبیه اشتباه آمدن!
گفت: برمیگردم
و رفت
و همه ی پل های پشت سرش را ویران کرد!
همه میدانستند دیگر بازنمی گردد
اما بازگشت
بی هیچ پلی در راه!
او مسیر مخفی بادها را می دانست...
پاسخ با نقل قول
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)