صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35

موضوع: •°•(¯`·._ ميلاد حضرت مهدي (ع) مبارک _.·´¯)•°•

  1. #21
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خدا نکند کارهایمان برای تبعید فرج آن حضرت باشد!


    38621681613807785498


    باید منتظر فرج باشیم ولى با مقدمات آن؛ ولى مى‌دانیم كه ضعیفیم و طاقت ابتلائات سخت را نداریم، لذا از خدا بخواهیم كه بعد از این دیگر به ابتلائات بیشتر، مبتلا نشویم. الآن برادران و خواهران مذهبى و دینى ما در فشار و ناراحتى به سر مى برند، و ما اینگونه راحت و بى‌تفاوت نشسته ایم؛ پس اگر روزى ما در فشار و ناراحتى به سر بریم و آنها راحت باشند عیبى ندارد! در حالى كه جامعه توحیدى باید طورى باشد كه...


    عالمان ربانی و صاحبدلان اهل راز، آنان که با مهدی آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند و عقله‌ای دیرینه دارند، و در ندبه‌ها و ناله‌های شبانه‌شان، همواره فرج حضرتش را از درگاه دوست تمنا می‌کنند، مدام نفس خود را کشیک می‌کشند که مبادا کاری از ایشان سر زند که مطلوب و محبوب آن دلدار بی‌مثال نباشد. از این رو هم خود را می‌پایند و هم دیگران را نسبت به مراقبت بر این دقیقه سفارش می‌کنند.

    فقیه فقید، و عارف دانای راز، حضرت آیت الله العظمی بهجت که به تعبیر مقام معظم رهبری، سرچشمه پایان ناپذیر فیوضات معنوی بودند، یکی از این نمونه‌هاست. آنچه می‌خوانید درباره انتظار فرج و تحصیل مقدّمات آن است که در پایگاه اطلاع رسانی معظم له آن را منتشر نموده است.
    آیا هیچ نگران هستیم؟! اینجور متدیّن هستیم؟!
    اگر به راستى شیعیان كسانى هستند كه:«براى شادى ما شاد، و براى ناراحتى ما محزون مى شوند» آیا ما این طور هستیم، آیا در شادى و غم با ائمه(علیه السلام) شریكیم؟!

    آیا مى‌شود شیعه باشیم و یك شب بگذرد و براى نابودى دشمنان اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) دعا نكنیم؟! و یا دعاى ما صمیمى نباشد؟!


    اگر دعاهاى مقرون به اشك داشتیم، پیش مى‌بردیم، و اگر مى‌مردیم و شهید مى‌شدیم، مقصود حاصل مى‌شد.
    الآن برادران و خواهران مذهبى و دینى ما در فشار و ناراحتى به سر مى برند، و ما اینگونه راحت و بى‌تفاوت نشسته ایم؛ پس اگر روزى ما در فشار و ناراحتى به سر بریم و آنها راحت باشند عیبى ندارد! در حالى كه جامعه توحیدى باید طورى باشد كه اگر جایى از آن آسیب دید، جاهاى دیگر بى تفاوت نباشند.
    قطعاً آنان كه در دعا راستگو، و مهموم به همّ اهل بیت(علیه السلام) و مستبشر به سرور آنان هستند، مُبْصَرات و مشاهداتى دارند، و قطعاً مثل ما چشم بسته و نابینا نیستند.
    خدا نكند كه براى تعجیل فرج امام زمان(عج) دعا كنیم ولى كارهایمان براى تبعید فرج آن حضرت باشد!

    انتظار بدون مقدمات

    ما باید انتظار فرج حضرت غائب(عج) را داشته باشیم، و فرجش را فرج عموم بدانیم، و در هر وقت و هر حال باید منتظر باشیم، ولى آیا مى شود انتظار فرج آن حضرت را داشته باشیم، بدون مقدمات و تحمّل ابتلائاتى كه براى اهل ایمان پیش مى آید؟!
    با این حال، چه اشكالى دارد كه تعجیل فرج آن حضرت را با عافیت بخواهیم، یعنى این كه بخواهیم بیش از این بلاها كه تا به حال بر سر مؤمنین آمده، بلاى دیگرى نبینند؟!
    زیرا در روایت آمده است: وقتى سفیانى خروج مى‌كند، هر كس نام على، فاطمه، حسن و یا حسین را دارد مى‌كشد.
    پس از این كه عده‌اى كشته مى‌شوند، بقیه مى‌گویند: پدران و مادران ما گناه كرده‌اند و این اسم ها را بر ما گذاشته اند، ما چه تقصیر داریم.
    در این جا سفیانى تفضّل مى كند! و به افراد خود دستور مى‌دهد از كشتن صاحب بعضى از نام ها خوددارى كنند، ولى صاحب بعضى از نام ها را بكشند! چنان كه زمانى یهودى ها اگر مى دیدند صاحب شناسنامه، شیعى است، فوراً او را مى كشتند! الآن هم منتظر دستورند!پ
    در هر حال، باید منتظر فرج باشیم ولى با مقدمات آن؛ ولى مى‌دانیم كه ضعیفیم و طاقت ابتلائات سخت را نداریم، لذا از خدا بخواهیم كه شیعه بعد از این دیگر به ابتلائات بیشتر، مبتلا نشود. و اهمّ مقدّمات انتظار فرج را كه توبه و طهارت از گناهان است، تحصیل كنیم.


    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان




    منابع :
    عصر شیعه
    سایت مقام معظم رهبری



    71692391402695574275


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #22
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    41456978781694996921

    بياكه بي تو...

    بيا كه بى ‏تو نه سحر را لطافتى است و نه صبح را صداقتى؛
    كه سحر به شبنم لطف تو بيدار م ى‏شود و صبح به سلام تو از جا بر مى‏ خيزد.

    بيا كه بى ‏تو آينه ‏ها، زنگار غربت گرفته ‏اند و قطار آشنايى ‏ها، فرياد غريبى مى‏ كشد،
    هيچ كس حريم اطلسى ‏ها را پاس نمى ‏دارد و بر داغ لاله ‏ها مرهم نمى‏ گذارد.

    بيا كه بى ‏تو قنوت شاخه ‏ها، اجابتى جز غروب تلخ خزان ندارد.
    بيا كه بى ‏تو كدام دست مهر، سرشك غم از ديدگان يتيمان بر مى ‏گيرد؟
    و كجاست آغوش مهربانى كه دل‏هاى زخمى را به ضيافت ابريشمى بخواند.

    بيا كه بى ‏تو آسمان دلم اسير تيرگى هاست
    و هرگز ستاره اميد در برج اقبال، رحل خوش بختى نمى‏ افكند.


    اى آبِ آب، رودخانه‏ ها عطش ديدار تو را دارند
    و در بستر انتظار به سوى درياى ظهور تو شتابان‏اند.

    قامتى به استوارى كوه، دلى به بى‏كرانگى دريا، طراوتى به لطافت سبزينه‏ ها،
    سينه‏ اى به فراخى آسمان‏ها و صميميتى به گرمى خورشيد بايد تا تو را خواند
    وكاروان دل‏ها را به منزلگاه اميد كشاند.


    اين همه را كه اندكى بيش نيست، از دل شكسته ‏ترين منتظران تاريخ دريغ مدار،
    كه ظهور تو اجابت دعاى ماست.

    نرجس امامى پناه


    45129411720654544573



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #23
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    92087081259428742811
    97071517281015257085
    92087081259428742811

    ای نسیم زنده صبح!
    در قفس جدایی از تو، تنها یک بال با آسمانت فاصله داریم؛

    بیا که آسمان روشن پروازهایمان، همچون فریادهای
    معطل ­مانده در گلو، آماده دیدار توست.


    ای روشنای مشرق توحید!
    خجستگی میلادت را به لحظه میعادت پیوند بزن و چون
    بارقه شهاب، فضای دل تنگی ما را چراغان کن.

    بیا و صحن سبز حضورت را مصلّای نماز صبح دیدارت کن.
    ای صاحب دقیقه­های انتظار!


    «مژده وصل تو کو؟ کز سر جان برخیزم
    طایر قدسم و از هر دو جهان برخیزم

    یارب از ابر هدایت برسان بارانی
    پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم»

    کی می­رسی و می­دهی از خود نجاتم؟
    تو پیغام سبزی از جانب بالایی که بشارتِ رسیدنت،
    تمام دردهای ناگفته را مرهم است


    امروز که شوق میلاد تو با اشک فراقت درآمیخته است
    شمع انگشتانمان را با دعای فرجت افروخته­ ایم تا شیرینی
    وصال را در رؤیای دیدارت بچشیم.

    دفتر دلواپسی زمین، نقطه­ای را می­جوید تا بر سرِ خط،
    نام تو را بنویسد؛ نام تو را، یا اباصالح المهدی!


    «کی می­رسی و می­دهی از خود نجاتم؟»
    بیا!

    سکوت که می­کنم، گویی از افلاک، صدای تلاوت قرآن
    می­آید که به وعده رسیدنِ زمین به صالحین، بر
    سازِ بی­قراری و فراق تو چنگ می­زند.

    اینک در قله ­های استجابت قنوتِ دست­هایمان، تعجیل
    حضورت را از آسمان می­طلبد و سهم خود را از وجود تو می­خواهد؛

    باشد که در تقسیم شیرینی جان تو، دیدارت را روزی ما سازند.
    بیا ای آیینه راز.

    بیا و ساحل چشم امیدوارانت را به آبی دریای حضورت روشن کن!



    92087081259428742811
    16113502152221159011
    92087081259428742811


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #24
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چشم های منتظر

    simhHe 535




    آن زمان كه فتنه و فساد جهان را فراگرفته بود. كارهای خلاف در میان مردم منتشر، و آتش جنگ زبانه می كشید، دنیا بی نور و پر از مكر و فریب گشته بود. برگهای درخت زندگی به زردی گراییده، از ثمره زندگی خبری نبود، آب حیات انسانی به اعماق زمین فرو رفته، منارهای هدایت مندرس گشته و پرچمهای هلاكت و بدبختی آشكار شده بود، دنیا با چهره ای زشت به اهلش می نگریست و در برابر جویندگانش عبوس و گرفته جلوه می كرد. میوه درختِ آن، فتنه و طعامش مردار بود. در درون، وحشت و اضطراب و در برون، شمشیر، حكومت می كرد.



    ناگهان طلوع كننده ای طالع گشت، درخشنده ای درخشید، آشكار شونده ای آشكار گردید. آنچه از جاده حق منحرف گشته بود به راه راست بازگشت، خداوند گروهی را به گروهی دیگر تبدیل كرد و روزگاری را به روزگاری دیگر دگرگون ساخت و ما همانند كسانی كه در خشكسالی، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونیها بودیم ».
    به راستی در آن «شب سیاه ستم»، در آن «ظلمت دامن گستر جهل»، در آن «ضلالت مطلق» چه چیزی جز «امید طلوع سپیده» می تواند حق باوران را به استقامت وادارد؟
    چه چیزی جز «انتظار درخشش خورشید» می تواند ریشه ایمان را در دلها زنده نگهدارد؟

    به راستی در آن «پاییز زندگی»، چه چیزی جز چشم به راه بهارِ ماندن، می تواند شوق جوانه زدن، اشتیاق روییدن، و آرزوی ثمردادن را، در دلِ بذرِ نهفته در خاك، زنده بدارد؟

    چه زیباست تعبیر خیال انگیز و حكمت آمیز چشم انتظار باران بودن، در خشكسال! خصوصاً برای كسانی كه در آخرالزمان زندگی میكنند! زیرا این دوران را به دوران جاهلیت تشبیه كرده اند، چنانكه ظهور صاحب الزمان(علیه السلام) را با بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) همانند دانسته اند.
    پس اگر خشكسالی تكرار شود چه چاره‌ای هست جز به چشم انتظار باران بودن؟! در «خشكسالی» عاطفه ها، در «قحطی» محبت و مهربانی، در «تنگدستی» آسمان ایمان و «بی نوایی» زمین عمل، در «عطش» دشت های احساس و «بی آبی» چاههای وجدان، در «سوزش» كامهای تشنه عدل و انصاف، و در «تفتیدگی» جگرهای سوخته به آتش ظلم و گناه، چه باید كرد، جز «انتظار باران» كشیدن؟!
    خوشا روزی كه ناگهان طلوع كننده ای طالع گردد، درخشنده ای بدرخشد، آشكار شونده ای آشكار شود و آنچه از جاده حق منحرف گشته به راه راست بازگردد.
    خداوند گروهی را به گروهی دیگر تبدیل كند و روزگاری را به روزگاری دیگر دگرگون سازد و ما همانند كسانی كه در خشكسالی، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونی ها بوده باشیم.

    راستی آیا می شود وقتی قحطسالی به پایان می رسد و بارش باران رحمت پروردگار آغاز می شود ما از گروه منتظران باشیم؟!
    آیا می شود وقتی حضرت مهدی(علیه السلام)می آید، با جانی سوخته از اشتیاق، منتظرانه به استقبالش برویم؟!


    تنظیم: موسوی - گروه دین و اندیشه تبیان



    2391928ikbk055viw


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #25
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    10829968581425557853
    83109855874715163980
    10829968581425557853

    موعود

    موعود بيا حسن مطلع اين شعر،نام توست
    سر انگشتانم از موسيقى الهام تو رقصان
    مرا آتش نزد اين مستى جام از پى هر جام بياور

    فصل ها را بويى از ارديبهشت عشق شبانه،
    آفتابى شو كه آيينه در آيينه پرازرنگين كمان است
    آسمان دررقص پرچمها ببين منظومه هاى آفرينش رو به پايان است

    سراپا شور! گل كن!
    نوبت حسن ختام توست

    و با هر واژه، ضرب اهنگ پولادين گام توست
    و اين گل نغمه ها آكنده از عطر كلام توست

    كه افروزه ى اين دور بى فرجام، جام توست
    شميم اين شقايق زارها مست از مشام توست

    تمام چشمها همه از خورشيد همام توست
    برافراز آن شكوه سبز را، وقت قيام توست!


    سراپا شور!گل كن!
    نوبت حسن ختام توست

    سراپا شور!گل كن!
    نوبت حسن ختام توست


    10829968581425557853
    00352260923994752277
    10829968581425557853

    محمد تقى اكبرى



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #26
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    41340484878239964858
    72490670889764388318
    41340484878239964858

    ای امید دل‏های خستگان!
    می‏آیی از آن سوی جاده‏های صبوری

    می‏آیی در یلدایی‏ترین شب انتظار؛در خشکسال ایمان
    و عدالت،آن گاه که ابرهای جهل و نخوت، بر سراسر کویر دل‏ها مان سایه افکند.

    و آن هنگام که همگان به دنبال سراب بدوند.
    آن هنگام که درختان از بی برگی برهنه گردند.
    آن روز که ماهیان دریا در طلب آب از دریا بیرون می‏آیند.

    آن هنگام که آسمان، تحمل از کف دهد، خورشید،
    خسته از تابش است و ابرها تشنه بارش.

    آن زمان که دفتر عاشقی به آخرین برگ خود برسد
    و آن لحظه که زمین وزمان، ثانیه ‏ها را گم کنند و غنچه‏ های «الغوث الغوث»
    ،شکوفا گردد و زمینیان، نوای «الامان الامان» سر دهند.

    تو خواهی آمد، ای معنای غیرت،ای معمای هستی!
    تو خواهی آمد و دیوار بلند انتظار، فرو خواهد ریخت
    و عطر وجودت فضای دل هامان را پر خواهد کرد.


    می‏دانم خواهی آمد و با کرشمه نگاهت، دلشوره‏های نا امیدی
    را به شیرینی لحظه دیدار مبدل خواهی کرد
    ای انعکاس مهربانی و پژواک امید!

    وقتی که تو بیایی، دیگر از پاییز هراسی نداریم و در زمستان نمی‏لرزیم.
    تو گرما بخش دل هامان می‏شوی و ما در بهار آمدنت
    دل هامان را فرش راهت می‏کنیم.

    ای از قبیله آفتاب!
    کدام لحظه خوشبخت را در آغوش خواهی کشید؟

    ای مهربانی که آفتاب در مقابلت زانو خواهد زد
    و ماه در پیشگاهت به سجده خواهد هفتاد!


    ای راز خلقت!
    همه منتظرانت یاد تو را در قاب کهنه انتظار نگه می‏دارند
    و لحظه‏های خود را با «ای کاش»ها سپری می‏کنند تا به جمعه وصال برسند.

    العجل العجل العجل.

    41340484878239964858
    53662674374223517132
    41340484878239964858

    معصومه عبدالحسینی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #27
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    69775306943787873579

    « خسته اما امیدوار »

    35383313944965042925
    17662385414810859905

    99295103872905306490
    41732991122151553247
    42069142526271708847

    سینه آتش‏گرفته ‏ام را به حراج گذاشته ‏ام.
    مرا بخرید ای روزهای خاکستر گرفته!

    دفنم کنید زیر الوار سوزان مهجوری!
    رهایم کنید در رنج بی‏حساب دوری!

    چگونه نسوزم، وقتی او هست و من از دیدنش محرومم؟!
    چگونه خاکستر نشوم، وقتی آتش عشقش را آبی نیست؛

    وقتی نامش هست و خاطره‏ای از سیمایش نیست؟!
    اما زندگی خوش است بر کام عاشقان،
    تا آمدنش، به دق الباب دل عاشق می‏آید.

    جوابم بده، ای محل اسرار آسمان‏ها، ای صاحب دیوان بارگاه ربوبی!
    من، یک کهکشان سؤالم؛ سیاره‏ای کوچک در «راه مکه» آمدنت.

    خورشید منظومه آل یس!
    کدامین مدار، گرد سیمای آسمانی تو می‏گردد؟

    کدامین کهکشان، نشانی حقیقت افکار و اجداد اهورایی توست؟

    من یک آسمان سؤالم. مرا در انبوهی راه‏ها و کوره ‏راه‏ها، در
    جنگ امید و ناامیدی، رهنمون باش!


    35383313944965042925
    17662385414810859905

    99295103872905306490
    41732991122151553247
    42069142526271708847

    حسین امیری



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #28
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    55719159311147158596


    بهار منتظران

    ديواره هاى فاصله،تشكيل مى شوند

    خورشيدهاى روشن ايام نقره فام شب بال مى گشايد


    وفوج شهاب ها آيات زخم مى رسدوسينه ها ژرف

    امشب نگاه كن كه چگونه دراين سكوت اى نو بهار منتظران!

    با حلول تو اين سالهاى يخ زده، تحويل مى شوند

    زنجيره هاى سيطره،تحميل مى شوند

    در آسمان يخ زده قنديل مى شوند

    بر خيل خفته،سنگ ابابيل مى شوند

    آماده ى پذ يرش تنزيل مى شو ند

    گلنغمه هاى سوخته،ترتيل مى شوند

    اين سالهاى يخ زده، تحويل مى شوند

    "محمد تقى اكبرى"


    67781461673353859148
    41340484878239964858
    14764138902513558812



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #29
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    45819309223719678045


    « غریبانه‏ های عاشقانه »



    25654109355739935057
    39984605057689765681
    25654109355739935057

    شب تمام ستاره ‏هایش را صلا داده است؛
    کهکشان‏ها دست در دست هم، در سماعی بشکوه، در آسمان
    «سامرّا» می‏چرخند و در انتظار سپیده، ثانیه شماری می‏کنند تا
    پرتو از رخسارِ مهرِ عالم فروز «علوی» گیرند!

    مهرِ فروزنده ‏ای، که هفت آسمان پرتوی از آیینه نگاهش
    و کاینات ماتِ قامت دلارای اویند! نامش حق!

    مرامش حق! کلامش حق!
    و وجودش نمادِ حق و حقیقت الهی است!
    و حق را، روزی بالای تمام گلدسته ‏ها، آشکارا، جار خواهد زد و
    از پرتو عنایاتش؛ تیرگی‏ها لباس روشنِ هدایت خواهد پوشید!

    بگو با من!
    بگو از صبح نوروزی که در راه است!


    مولا جان!
    بگو با من، بگو از عطر ناب لحظه‏ هایی که نگاهم بر
    پرچم سبز تو خیره خواهد ماند!

    و من شرمنده دست‏هایم نخواهم شد!
    دست‏هایی که عمری در قنوت یادت، غریبانه ‏هایم را عاشقانه سروده ‏اند!


    دست‏هایی که سال‏ها با عطر یادت بر ضریح اجابت گره خورده ‏اند؛
    و تو را در لحظه لحظه دل، هر صبح جمعه، به جست‏وجو نشسته ‏اند!

    مولا جان!
    شب است و تنها ناله خاموش عشاق، در آسمان‏ها شنیده می‏شود؛
    ولی مهر تو امشب در دل من عجب غوغایی به پا کرده است!
    غوغا!


    مولا جان یا صاحب الزمان علیه‏السلام !
    آخر خودت قضاوت کن!
    بعد از خدا، چه کسی را دارم که به او پناه برم، غیر از تو؟!

    چه کسی اصلاً به خواسته ‏های عاشقانه من،
    اهمیّت می‏دهد، غیر از تو؟!

    تویی که یک عمر، پناه من بوده ‏ای!
    تویی که همیشه با عطر نامت، «یا غیاث المُستغیثین» گفته ‏ام!

    تویی که همیشه در لحظه لحظه زندگی،
    مرا در سایه ‏زار عنایتت قرار داده ‏ای!


    مولا جان!
    خوشا نگاهی که جمال کبریایی تو بیند و صدای دلربای تو شنود:

    بشکن به تجلّی، شب دیجورِ زمان را
    با جلوه بیارایْ به آیینه، جهان را!

    بگذار به لب‏ها بنشاند، گل نامت
    عطری که ربوده است، دل پیر و جوان را

    نوروز تماشای تو، آغاز نگاه است
    در چشم دل انگیزِ سحر، شب زدگان را

    ای مشرق توحید؛ که خورشید جمالت
    برداشته از آینه‏ها، وهم و گمان را

    محتاج نگاهیم، به چشمان تو سوگند
    بشکن به تماشا، شب دیجور زمان را

    مولا جان!
    بگذار در سایه نگاهت باشم!
    خوشا دلی که به عشق تو گرفتار و به دیدار تو امیدوار است!

    خوشا دلی که از عاشقانه‏ های جهان تو را برگزید
    و سرشار از قنوتِ یادت؛ شب و روز شد!


    خوشا دلی که دوای خویش را، در ابتلای عشق تو یافت!

    مولا جان!
    از محاق «غیبت» برون آی!
    که توان دل‏ها از دست رفته است.


    25654109355739935057
    39984605057689765681
    25654109355739935057

    سید علی ‏اصغر موسوی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #30
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    97071517281015257085



    بشر در انتظار چیست؟!

    مقدمه


    بشر در انتظار است! در انتظار چه چیزی؟! در انتظار یک تغییر! در انتظار یک حادثه و رویداد! چرا بشر در انتظار است؟! چرا بشر انتظار یک واقعه را می کشد؟! کدام واقعه بشریت را این چنین منتظر خود کرده است؟!

    بشر در انتظار چیست؟!

    این همان سوال بسیار با اهمیتی است که خردمندان آگاه از موجودیت انسان و صاحب نظران اقوام و ملل، از آغاز تاریخ بشری تاکنون همواره برای خود و دیگر انسان های عاقل و اندیشمند مطرح کرده اند! امّا انگیزه ی این سوالات مهم در عواملی خلاصه می شود که می توان آن ها را بدین صورت مطرح نمود!

    انگیزه ی پرسش!

    اولین انگیزه برای طرح چنین پرسشی عدم رضایت از وضع موجود است. این عدم رضایت دامن گیر اغلب مردم جوامع است که از مشاهده ی پایمال شدن حقوق انسان ها و تجاوز و بی عدالتی هایی که گریبان گیر اکثریت آنان است و ایشان را به سختی می فشارد، ناشی می شود. احساس ناگوار در نابسامانی های زندگی بشری او را به فرداهایی متمایل می سازد که از ناملایمات رهایی یابد. پس او در انتظار فرداهایی روشن و به دور از ناگواری هاست.

    عمر من شد در پی فردای من********** وای از این فردای ناپیدای من

    انگیزه ی دوم انتظار بشر عدم رضایت تکاملی اوست. بسیاری از تکامل یافتگان بشری در هر زمانی که زندگی کنند و در هر موقعیتی از فرهنگ و تمدن بشری که قرار بگیرند، موقعیتی بالاتر از آن را می جویند و به وضع موجود قناعت نمی کنند! پس ایشان نیز به دنبال فردایی روشن هستند که انتظارش را می کشند.


    04531733950216811847
    58703354165498832399
    04531733950216811847



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/