نوروز در عراق
عراق یکی دیگر از کشورهای منطقه است که عید نوروز را جشن میگیرد. دولت به مناسبت عید نوروز پنج روز تعطیل رسمیاعلام میکند و بیشتر مقامهای عالی کشور بویژه کردها مراسم ویژه نوروز برگزار میکنند.
درباره سابقه عید نوروز در عراق باید گفت از نخستین روز تاسیس حکومت کنونی عراق، در این کشور نوروز تعطیل رسمیبوده و یکی از اعیاد و روزهای مهم عراق محسوب میشده است.
در زمان حکومت صدام حسین با وجود این که وی دشمنی سرسختانهای با آئینهای غیر عربی داشت، مراسم عید نوروز برگزار میشد. با سقوط رژیم بعث و تاسیس نظام جدید و نوپای فعلی در عراق نوروز اهمیت ویژهای در این کشور پیدا کرد. به گونهای که در نخستین روز بهار که مصادف با اول فرودین سال خورشیدی میشود، مقامهای سیاسی این کشور عید نوروز را به ملت عراق تبریک میگویند.
کردهای عراق در نوروز رسم دارند که اگر کسی در طول سال عزیزش را از دست داده باشد، در خانه خود میماند و اقوام و دوستانش برای به اصطلاح ابلاغ جای خالی عزیز از دست رفتهاش به دیدن وی میآیند.
در میان کردهای عراق اقوام دیگری نیز وجود دارند که همانند کردها نوروز را برگزار میکنند.این قوم ایزدیها یا یزیدیها هستند که عموما در شمال عراق زندگی میکنند.
دکتر خلیل جندی رشو،استاد دانشگاه گوتینگن آلمان، درباره جشن سال این اقوام میگوید: "جشن چهارشنبه سوری در واقع جشن اول سال ایزدیهاست که در بین ملتهای دیگر مثل ایرانیان نوروز خوانده میشود. ولی ایزدیها این جشن را هر ساله چهارشنبه سور یا چهارشنبه سرخ مینامند. این جشن در شب اولین چهارشنبه ماه آوریل که ایزدیها بر اساس نام ماههای سریانی "نیسان " میگویند، برپا میشود."
ایزدیها در عید تخم مرغ رنگ میکنند، چرا که شکل تخم مرغ شبیه زمین است و رنگ کردن آن به این معنی است که میخواهند دنیا به این رنگها باشد و باعث سبزی دشت و صحرا شود. رسم جالب دیگر آنها این است که صبح زود سال نو به دشتها میروند و دست و روی خود را با قطرات شبنم مسح میکنند و باور دارند که اگر کسی مریض باشد با این عمل بیماریاش شفا مییابد.
آرد نیز در جشن سر سال ایزدیها نقش مهمی دارد. آنها در شب جشن به دشت میروند و با آردی که با خود بردهاند خمیر درست میکنند. بعد دسته گلی در وسط این خمیر فروکرده و آن را بالای در خانههاشان آویزان میکنند. بدین معنا که بهار به خانه شان آمده است.
همچنین زنان نانی به نام سوک میپزند که برای خیرات به گورستان میبرند. ایزدیها نیز مانند برخی از اقوام کرد آئینی را به جا میآورند که به آن "طواف" و گاهی نیز "جمی" میگویند.
نخستین طواف در یک ده ایزدی به نام "باشک وبخرانه " در روز جمعه پس از چهارشنبه سور شروع میشود و پس از آن تقریبا در همه روستاهای یزیدیها نیز آغاز میشود. هرطواف کننده یک فرشته دارد که تنها ویژه ایزدیهاست. این طوافها تا آخر ماه ششم میلادی که ایزدیها به آن "هزیران" [حریزان] میگویند ادامه پیدا میکند و این نشان نوروز دربین ایزدیهاست.
ایزدیها در هر فصل سال جشنی دارند اما ویژگی جشن سر ساله که در اولین چهارشنبه ماه نیسان یعنی آوریل برگزار میشود، این است که مردم پس از سیزده روز دوباره جشن میگیرند که با سیزده بدر ایران قابل مقایسه است.
"نوروزی" در زنگبار
در زنگبار به مراسم نوروز، "نوروزی" گفته میشود.
"زنگی" یک واژه فارسی است به معنی تیره رنگ، قهوهای و سیاه، "بار" یعنی جایگاه، محل، کاخ مانند و نیز به معنی ساحل، کناره و کرانه و زنگبار یعنی ساحل سیاهان و یا سرزمین سیاهان. غیر اعراب این واژه را، به گویش "زنجبار" به کار میبرند و اروپائیان آن را "زنزیبار" میخوانند.
زنگبار، در سواحل شرقی قاره آفریقا قرار دارد و ایرانیها از دوران هخامنشیها با این بخش از آفریقا در رفت و آمد بازرگانی بوده اند.
در زمانهای کهن، بویژه پس از یورش تازیان به ایران زمین، گروه بزرگی از مردم شیراز به زنگبار، کوچ کردند و از همان زمانها، آئینهای ایرانی مانند نوروز را نیز با خود بهمراه بردند و اینک سالهاست که نوروز جشنی شناخته شده به نام "نوروزی" در زنگبار میباشد.
کدبان علی عطار، مستند ساز ایرانی که در زمینه نوروز در کشورهای گوناگون چندین فیلم تهیه کرده است، مینویسد "در دوران پایانی سده 19 و ابتدای سده بیستم، دولت انگلستان جزیزه رنگبار را که در نزدیکی کرانه باختری آفریقا قرار دارد به تصرف خود درآورد و برای پیشبرد بخشی از کارهای فنی در آنجا، گروهی از پارسیان هند را که در " گجرات " هندوستان زندگی میکردند استخدام و به آنجا فرستاد و به این ترتیب 150 خانواده پارسی نیز در زنگبار ماندگار شدند و در آنجا آتشکده خود را بر پا کردند و با آتشی که از معبدهای خود در هند آورده بودند این آتشکدهها را روشن کردند و همه ساله جشن ملی نوروز را برپا داشتند.
"پرویز" خانم خانواده داروخانه ولا از خانوادههای زرتشتی- پارسی زنگبار که هنوز درآن جزیره اقامت دارند . شوهر او بمیاست که به گفته خودش همان بهمن فارسی است.
خانم پرویز میگوید: پارسیان در آئینهای خودشان دو جشن نوروز دارند. یکی از آنها در اول فروردین که جمشید نوروز نامیده میشود. دیگری که نوروز سال نوست در 22 اوت یا اول شهریور برگزار میشود که تقریباً همزمان با شهریورگان زرتشتیان ایران است ولی مراسم سال نوی پارسیان زنگبار به دلایلی به این روز انتقال یافته است.
با وجود اینکه پارسیها بنا به گفته خانواده داروخانه ولا 22 اوت را اول سال نوی خود میدانند، ولی در این روزها تغییر آب و هوا و برابری شب و روز چه در زنگبار و چه در هند به دلیل نزدیکی به خط استوا، چنانچه در ایران محسوس است، حس نمیشود. با این وجود پارسیها جمشید نوروز را با شکوه برگزار میکنند. وقتی در گفتههای پرویز و بمیداروخانه ولا دقت میکنیم، شباهتهای این جشن با نوروز ایران، تاجیکستان و آذربایجان میبینیم.
خانم پرویز میگوید: "ما از صبح زود شروع به پختن غذا میکنیم. خویشاوندان همه در خانه یکی از افراد خانواده جمع میشوند و همه با هم غذا میخورند. هر کس دلش میخواهد برای عبادت به آتشکده میرود. دعا میکند و به موبد پول میدهد تا برای او دعا کند. برای صبح عید ما غذای مخصوص درست میکنیم که آنرا وارمیسلی میگوییم و همینطور شیرینی درست میکنیم و بعضی وقتها مرغ میپزیم."
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)