در نُخبَة الدَّهر آمده است که: همه ایرانیان در عیدهای خویش به شب هنگام آتش میافروزند و سپیده دمان آب میپاشند و میپندارند که آتش افروزی عفونتهایی را که زمستان در هوا به جا گذاشته است از بین میبرد و هم چنین مردم را از فرا رسیدن نوروز یادآوری میکند و از آمدن این عید آگاهی میدهد؛ و آب پاشی و ریختن آن برای پاکیزه گردانیدن تنها از آلودگی دود آتشهاست، _ و نیز بدان جهت است که چون فیروز پسر یزگرد از کار خویش رهایی یافت، شهر رشورجی را که همان اصفهان قدیم است بنا نهاد و پس از آن هفت سال باران نبارید، آن گاه در این روز بارانی سخت درگرفت ومردم آب باران را به تن خویش میریختند و پس از آن این کار هر سال بین مردم رسم گردید.
میان مردم گیل و دیلم، هنوز در مناطق سواحل جنوبی دریای خزر، رسم آتش افروختن به عناوین گوناگون تعبیر میشود. از جمله: آتش افروزی بر روی گورها، مقارن با نوروز است. این شیوهای است که در مناطق کوهستانی شمال گیلان، از جمله هنوز در طالقان دیده میشود. وقتی از آنان پرسیده شود که چرا بر فراز گورها، به ویژه در نخستین شبی که مرده را دفن کرده اید آتش میافروزید، میگویند این کار را برای دفع جانوران و حشرات موذی و ارواح شریر انجام میدهیم. این عقیدهای بسیار کهن در ایران است که در کتب پهلوی و منابع رسوم مذهبی زرتشتی ملاحظه میشود. و هنوز چون کسی فوت کند، زرتشتیان تا سه شب در محل وقوع مرگ یا سر گور، چراغ میافروزند و آتش نگاه میدارند.
چنین مراسم و نقلهایی از آن، از وجوه مشترکی است که در منابع و مآخذ وجود دارد. اما گاه گاه ملاحظه میشود که در ضمن نقلهایی به مآخذی بر میخوریم که نا آشناست و یا دست رسی بدانها نیست. و هم چنین اشاراتی میشود که هر چند کوچک و جزئی، اما به ندرت به آن اشارات برخورده ایم. در فرهنگ نظام زیر عنوان نوروز نقل است: نوروز، روز اول سال نو ایران که روز اول برج حَمَل است و اکنون که کبیسه گرفته میشود مطابق روز اول فروردین ماه است در شمال ایران _ و زرتشتیان که کبیسه نمیگیرند مطابق اول فروردین نیست.
سیزده روز از اول حَمَل تا سیزدهم آن که ایام عید بزرگ ایرانیان است. چون هوای ایران دارای چهار فصل است و معتدل ترین و بهترین آن بهار است که بعد از سرمای سخت زمستان میآید. ایرانیها از قدیم در ابتدای بهار عید بزرگ میگیرند که سیزده روز ادامه دارد و چون عید ملی است، علی رغم تغییرات مذهبی، هم چنان ماندگار بوده است و از قدیم در اطراف آن قصههایی درست شده. ملا مظفر منجم در شرح بیست باب گوید، نوروز عامه اول فروردین ماه بود، و مصنف عبدالعلی بیرجندی از صاحب کشفالحقایق نقل کرده که گمان مجوس آن است که در این روز خدای تعالا عالم را آفرید … جمشید که عرب او را متوشلخ گویند در جهان طواف میکرد، چون به آذربایجان رسید، در این روز بر تخت زرین نشست … چون آفتاب از مشرق برآمد و بر تخت و تاج جمشید افتاد، شعاع روشن ظاهر شد. مردمان شادی کردند و گفتند امروز نوروز است که دو آفتاب برآمد یکی از مشرق و دیگری از مغرب و آن روز را جشنی بزرگ ساختند … پس جمشید رسمهای نیکو نهاد و گفت خدای تعالا شما را بیامرزد و فرمود تا همه غسل کردند به آب پاکیزه و حق سبحانه و تعالا را شکر کردند و فرمود تا هر سال چنین کنند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)