اقتصاددانان مارژيناليست براي رفع «پارادوكس آب - الماس» بحث مطلوبيت را مطرح كرده و اين‌گونه نتيجه‌گيري كردند كه درست است كه آب عنصري حياتي است، اما به علت وفور آب و كميابي الماس، مصرف‌كنندگان اجباري ندارند كه براي ماده حياتي آب پول زيادي بپردازند، اما مطلوبيتي كه الماس برايشان دارد، انگيزه پرداخت پول بيشتر را توجيه مي‌كند. طبيعي است كه اگر آب كمياب شود، حتما مردم براي تامين آن پولي بيشتر از الماس خواهند پرداخت. مارژيناليست‌ها همچنين مي‌گفتند ارزش كالا ربطي به ميزان كار و يا ارزش مصرفي ندارد. بلكه مطلوبيت نهايي است كه قيمت را تعيين مي‌كند. نظريه مارژيناليست‌ها، معضلي را كه آدام‌ اسميت مطرح كرده، اما در پاسخ آن مانده بود، حل كرد و در عين حال به نظريه ارزش كارل ماركس خدشه‌اي جدي وارد كرد. اين تحول، به صورت تدريجي راهي تازه پيش روي طرفداران اقتصاد آزاد گذاشت و به پيدايش نسل تازه‌اي از اقتصاددانان انجاميد كه پايه‌گذار مكتب تازه‌اي به نام مكتب اتريش شدند. واضعان و شارحان مكتب اتريش كه با نام‌هاي مكتب وين و «مكتب روانشناختي» هم شناخته مي‌شود، كوشيدند براي مدعاهاي اقتصاددانان مارژيناليست، مباني فلسفي و نظري محكمي بسازند كه اجزاي آن، سازگاري بيشتري داشته باشد.