نام‌آوران سوسياليسم اراده‌گرا كه از اواخر قرن 18 تا اواسط قرن 19 مي‌زيستند عبارتند از: پيتر ژوزف پرودون، توماس اسپنس، ويليام كوبت، رابرت اوئن، ويليام تامپسون، شارل فوريه و ژان فرانسيس بري. اين متفكران غالبا با نگاه مبتني به رحم و شفقت به تهيدستان، در پي آن بودند به روش‌هايي براي كم كردن فاصله درآمدي قشرهاي اجتماعي دست يابند. اما هيچ‌يك از آنها نتوانستند دستگاه فكري مدوني ابداع كنند كه بافت دروني آن سازگار باشد. به همين علت گروه دوم سوسياليست‌ها به رهبري كارل ماركس و فردريش انگلس بر آنها شوريدند و با نامگذاري آنان به عنوان «سوسياليست‌هاي تخيلي»، كوشيدند «روش علمي مبارزه با سرمايه‌داري» را ابداع كنند. ماركس براي رهانيدن سوسياليست‌ها از بحران نظريه، چند حكم كلي يا اصل موضوعه مطرح كرد كه هدف آن ايجاد قطعيت علمي در نظريه سياسي و اقتصادي‌اش بود. معروف‌ترين جمله فلسفي- اقتصادي ماركس در اين زمينه، اين قول مشهور است كه «تاريخ جهان، تاريخ جنگ طبقاتي است». به اعتقاد ماركس و يار غار او انگلس و پيروان اين دو، ماركس با وضع نظريه جنگ طبقاتي در گستره تاريخي، يا همانا ماترياليسم تاريخي، غفلت بزرگ سوسياليست‌هاي پيش از خود را جبران كرد و نظريه خود را بر شالوده‌اي علمي بنا كرد.