راز اين حقيقت با عنايت به تشابه تجلّى با تجلّىكننده روشن مىشود. قرآن تجلّى خداست و مخاطب آن فطرت زوالناپذير آدمى در هر عصر و نسل و نژاد. بدينروى، پيامهاى قرآن در بردارنده محتوايى ژرف، فرازمانى، فرامكانى و جهانشمول هستند. از سوى ديگر، در چند قرن اخير و در پى رشد چشمگير علوم تجربى در غرب، بيشترين معارضه با كتابهاى آسمانى و متون دينى به نام «علم» صورت گرفته است. با التفات به بخشهاى گوناگون علوم، از اخترشناسى كوپرنيك و زيستشناسى داروين گرفته، تا روانشناسى فرويد، ادعا بر اين بوده كه برخى اكتشافات علمى، بعضى از آموزههاى بنيادين كتابهاى آسمانى را ابطال و يا - دست كم - تضعيف مىكنند و اين ادعا موجب شد كه جمعى به جداكردن كامل حوزههاى علم و كتابهاى آسمانى روى آورند؛ مانند نظريات كانت، اگزيستانسياليستها و پوزيتيويستها، و عدهاى ديگر به توجيه و تأويل گزارههاى متون دينى پرداختند تا بدينوسيله، از بىاعتبارى قطعى آنها و سرخوردگى متديّنان جلوگيرى كنند. در جهان اسلام نيز يكى از پرسشهايى كه در ارتباط با قرآن مطرح شده مسأله رابطه قرآن به عنوان آخرين و كاملترين هديه آسمانى و علوم، يعنى محصول تلاش فكرى انديشمندان جهان، اعم از علوم انسانى و علوم طبيعى است كه از مدتها پيش، ذهن و فكر فرهيختگان را به خود مشغول ساخته و در عمل، افراط و تفريط هايى را در پى داشته است، به گونهاى كه برخى بيش از سيصد آيه قرآن را با علوم تجربى تطبيق كردهاند و در بسيارى موارد، ادعاى ارتباط تنگاتنگ قرآن را با علوم نمودهاند و برخى ديگر هر نوع ارتباط قرآن با علوم را منكر شده و برداشت مطالب علمى از قرآن را تحميل بر قرآن و «تفسير به رأى» دانستهاند. گرچه بىانصافى است اگر تلاشهاى خالصانه و اعتدالگرايانهاى كه از سر ديندارى و عشق خالصانه به ساحت قرآن و حسّ دفاع از حريم آن و يا در جهت اثبات اعجاز علمى آن صورت گرفته است، ناديده انگاشته شود، اما به هر حال، مسأله رابطه قرآن و علوم مشكلى جدّى است و در اين باره سؤالات و پرسشهايى اساسى مطرح مىباشند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)