![]()
سال هاى دوم هجرت و چند سال پس از آن براى پيغمبر و مسلمانان، سالهاى سختى بود چه از جهت اوضاع سياسى و چه از جهتشرائط اجتماعى و اقتصادى. روزى كه پيمان مدينه بسته شد (7)، يهوديان با آنكه از حقوق سياسى و اجتماعى برخوردار بودند، به عللى كه اين كتاب تاب تفصيل آنرا ندارد، (8) دشمنى خود را با پيغمبر آغاز كردند و تا آنجا پيش رفتند كه به حكم قرآن مسلمانان به يكباره رابطه خود را با آنان بريدند.
تغيير قبله از مسجد اقصى به خانه كعبه كينه آنان را با پيغمبر بيشتر كرد.دسته ديگرى نيز در يثرب بسر مىبردند كه زير پوشش مسلمانى بزيان مسلمانان كار ميكردند.
سركرده آنان عبد الله بن ابى بن ابى سلول بود. اين عبد الله پيش از رسيدن پيغمبر به مدينه سوداى حكومت شهر را در سر داشت و مقدمات رياست او را نيز آماده كرده بودند ليكن هجرت پيغمبر از مكه بدانجا او را از اين بزرگى محروم ساخت.
عبد الله و كسان او به ظاهر مسلمان شدند و جانب پيغمبر را گرفتند، ليكن دل آنان با او نبود. بخصوص شخص عبدالله كه هر گاه فرصتى دست مىداد ضربتى كارى به اسلام و مسلمانان مىزد، چنان كه با عقب نشينى در جنگ احد عامل شكست مسلمانان گشت.
حادثه رجيع و بئر معونه (9) را نيز كه در آن بيش از چهل تن از زبده مسلمانان به شهادت رسيدند، زبان دشمنان را دراز ساخت. و قبيله هاى دنيا طلب خود را به دشمنان اسلام بستند.
شرايط اقتصادى نيز دشوار بود، مسلمانان مدينه و انصار تا آنجا كه مىتوانستند از همراهى با مهاجران دريغ نمىكردند،بلكه با همه تنگدستى آنانرا بر خود مقدم مي داشتند. اما مگر توان مالى مشتى كشاورز و كاسب خرده پا چه اندازه است؟غنيمتهاى جنگى هم رقمى نبود كه نياز نو مسلمانان را بر طرف كند و محمد (ص) كه هدايت و رياست اين مردم را بعهده داشت، آنانرا بر خود و خويشاوندان و بستگان خود مقدم مىداشت.
اگر گشايشى در كار پيدا مىشد حق مستمندان مهاجر و انصار بود.اين درس را قرآن بدو و خاندانش آموخته است.اگر خدا را دوست مىدارند بايد لقمه را از گلوى خود ببرند و به گدايان،يتيمان و اسيران بخورانند بى آنكه بر آنان منتى نهند.و بدانند كه اين لقمه حق آن مستمندان است.
«حقى كه خدا براى آنان معين فرموده در مقابل پرداخت اين حق نبايد چشم پاداش و يا سپاس داشته باشند.پاداش اين كار نيك را در جهان ديگر خواهند گرفت.روزي كه همه چهرهها ترش و در هم رفته است، چهره آنان شاداب و لبهاى ايشان خندان خواهد بود.» (10)
مسلم است كه على پسر عموى پيغمبر و فاطمه دختر او در انجام دادن اين فرمان سزاوارتر از ديگران بودند.اين آيه ها در خانه آنان و بر آنان نازل شده است.در اجراى همين دستور اخلاقى بود كه اين زن و شوهر بيش از توان انسان معمولى بر خود سخت گرفتند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)