توي اين قهوه هاي تلخ، تو اين كابوس درگيري
كمي با من مُدارا كن،توي فالي كه ميگيري


توي فالي كه سهم من،هميشه ماتم و درد
مُدارا كن دل سردم،
به آغوش تو برگرده

يه كاري كن،يه كاري كه، به نفع حال من باشه
كمي تلخي بچش شيرين،شايد تو فال من باشه

توي فالي كه ميگيري،كمي با من مُدارا كن
واسه فرهاد افكارم،يه راه چاره پيدا كن

توراهي كه دل حافظ ، خودش درگيراجباره
كجاي قصه رو زخمم، خدا دستاشُ ميزاره