چنان که اشاره کرده ایم صورت تألیفی جمیع اشیاء منتهی به نقطه میشود که از سیر و حرکت حبّی متکثر گشت که ظهور و اظهار حکم وحدت است در عین کثرت که از آن تعبیر به حرکت وجودیه و ایجادیه، و نیز تعبیر به نکاح ساری میکنند که حبّ و عشق منشأ پیدایش همه است.این بنده گفته است:
پرتو نور جاودانه عشقم
موج دریای بیکرانه عشقم
همه عالم پر از ترانه عشق است
حمد للّه که از ترانه عشقم
و غایت حرکت ایجادی ظهور حق در مظهر تام مطلق است که شامل جمیع جزئیات مظاهر است و این مظهر تام انسان کامل است که عالم صورت حقیقت او است و خود غایت حرکت ایجادی است، لذا هیچ گاه زمین خالی از حجت نمیشود.این ظهور کثرت از وحدت حقه حقیقیه بدون تجافی، هم در کتاب تکوینی جاری است و هم در کتاب تدوینی که مظهر آن است، چه اینکه الفاظ موضوعند برای معانی عامه.در قرآن حضرت عیسی و مادرش مریم علیهما- السلام را کلمه نامیده است.ائمه ما خودشان را کلمات نامیدند.و امام امیر المؤمنین به روایت دیگر وامام صادق علیهما السلام صورت انسانی را کتاب نامیدهاند و انسان کامل را میزان قسط و صراط مستقیم و کلام اللّه ناطق گفتهاند و شواهد بسیار دیگر که تدوین و تنظیم آنها خود رسالهای جداگانه خواهد. آری به قول غزالی:العالم کلّه تصنیف اللّه.عارف شبستری در گلشن راز گلشن راز گوید:
بنزد آنکه جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است
مراتب همچو آیات وقوف است
از او هر عالمی چون سوره خاص
یکی زان فاتحه و ان دیگر اخلاص
نخستین آیتش عقل کل آمد
که در وی همچو باء بسمل آمد
دوم نفس کل آمد آیت نور
که چون مصباح شد در غایت نور
سوم آیت در او شد عرش رحمن
چهارم آیة الکرسی همی خوان
پس از وی جرمهای آسمانی است
که در وی سوره سبع المثانی است
نظر کن باز در جرم عناصر
که هر یک آیتی هستند با هر
پس از ایشان بود جرم سه مولود
که نتوان کردن این آیات معدود
به آخر گشت نازل نفس انسان
که بر ناس آمد آخر ختم قرآن
و این بنده در دفتر دل گفته است:
حروف عینیش را اتصال است
حروف کتبیش را انفصال است
که اینجا یوم فصل است و جدائی است
و آنجا یوم جمع است و خدائی است
ترا خود سرّ سرّ تست قاضی
ندارد حال و استقبال و ماضی
که آن خود مظهری از یوم جمع است
و لو آن همچو شمس و این چو شمع است
چه یوم جمع یوم اللّه و اصل است
فروع یوم جمع ایام فصل است
قضا جمع و قدر تفصیل آن است
خزائن جمع و این تنزیل آن است
قضا علم الهی هست و حشر است
قدر فعل الهی هست و نشر است
قضا روح و قدر باشد تن او
گل او گلبن او گلشن او
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)