صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24

موضوع: ※ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ※ مدارج قرآن و معارج انسان ※ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ※

  1. #1
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    ※ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ※ مدارج قرآن و معارج انسان ※ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ※

    b 027
    38208385449138010741


    مدارج قرآن و معارج انسان

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    بسم الله الرحمن الرحیم احمد لله الذی هدانا الصراط المستقیم، فدعانا الی مأدبته القرآن الحکیم، واقتفانا بالاقتداء بمخاطب وحیه:«انک لعلی خلق عظیم»و جعلنا من شیعة آل یس المکرمین بلطفه العمیم، و اجتبانا الیه باحسانه القدیم.

    و بعد همی گوید مفتاق به رحمت رحیمیه خدای متعالی، حسن حسن زاده آملی که این کراسه اشارتی به مدارج قرآن و بشارتی به معارج انسان می‏نماید، بدین امید که نفوس مستعده را هشداری به غایت قصوای انسانی و آگاهی به همجواری وجود صمدانی باشد.و بدین نظر آن را«رساله مدارج و معارج»نامیده است.و الله سبحانه فتاح القلوب و مناح الغیوب.

    بدانکه مجد و عظمن هر چیز بحسب کمال اوست و کمالی فوق کمال واجب الوجود بالذات متصور نیست.و انسان که از جمادات و نبادات و حیوانات اشرف است، هر چه در اتصاف به کمالات واجب الوجود قوی تر باشد، در کمال از دیگر افراد انسان پیشتر و به مبدأ واجب الوجودی نزدیکتر است و آثاری وجودی او بیشتر است.و چون انسان کامل مجمع اسماء و صفات واجب تعالی است، امجد و اعظم از دیگر افراد انسان است، زیرا که اکمل از آنهاست.


    db33bf9bb03022508f821754dea5862d



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    و این اسماء و صفات، الفاظ نیست، بلکه معانی و حقایق عینیه است، و این اسمای لفظی اسمای اسمایند، و آنکه متصف به این اوصاف حقیقیه عینیه است، ولایت تکوینی دارد، زیرا که مفاتیح غیب به اذن الله تعالی در دست اوست، و قلب او خزانه اسرار و علوم الهی است، و مؤید به روح القدس است، و از ملک تا ملکوت، همه مراتب اینانسان کامل است. لذا امام قافله نوع انسانی و غایت مسیر تکاملی آن و صراط مستقیم و صراط الی الله بلکه صراط الله است که دیگر افراد باید راه تقرب به او را سیر نمایند تا به کمال انسانی خود که همان مجد و عظمت مایه سعادت آنان است، نائل شوند.

    انسان در میان جانداران دارای شأنیتی است که‏ تواند از قوت به فعلیتی رسد که صاحب مقام عقل مستفاد گردد و این طریق استکمال نفس ناطقه است. و صاحب ولایت کلیه اعنی انسان کامل همه این مقامات و مراحل رامع الاضافه واجد است.

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    .


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #3
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    انسان در مقام و مرتبت عقل هیولانی فقط قابلیت استکمال دارد و پس از آنکه به اولیات و بدیهیات آشنا شده است.این حالت را عقل بالملکه گویند، زیرا که این سلسله علوم اولیه، آلت اکتساب نظر یا تند که نفس بدانها قدرت اکتساب و ملکه انتقال به نشأه عقل بالفعل حاصل تواند کرد، ولی هنوز نفس صاحب مرتبت عقل بالفعل نیست، زیرا به ادراک اولیات و مفهومات عامیه قدرت تحصیل وجود نوری عقلی که علم است، هنوز حاصل نشده است.و چون ملکه و قدرت بر استحضار علوم نظری پیدا کرده است که به منّت و ملکت حاصل در خویش هر وقت بخواهد تواند نظریات را بدست آورد.در این حال نفس ناطقه را تعبیر به عقل بالفعل می‏کنند که از قوت به فعل رسیده است.و چون خود کمالات علمی و معارف نوری عقلی در نزد حقیقت نفس حاضر باشند، آن کمالات نوری را عقل مستفاد گویند، از این جهت که آن حقایق از عقل فعال که مخرج نفوس ناطقه از نقص به کمال و از قوت به فعل است، استفاده شده‏اند و الله من ورائهم محیط.

    هر یک از مراتب عقل هیولانی و عقل بالملکه و عقل بالفعل، قوه‏ای از قوای نفس است که اینها قوای نظری وی‏اند، ولی عقل مستفاد، قوه نفس نیست، بلکه حضور معقولات لدی النفس بالفعل است، چنانکه خواجه نصیر الدین طوسی در شرح فصل دهم نمط سوم اشارات نص دارد.

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #4
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    هیچ بخردی در این شأنیت نفس، دو دلی ندارد، بلکه تسلیم است و بدان تصدیق دارد و می‏بیند که خود هر چه از قوت به فعل می‏رسد قدرت و سلطان وی بیشتر می‏شود و نور بینش وی فزونی می‏گیرد و از تاریکی نادانی رهایی می‏یابد و هر چه داناتر می‏شود، استعداد و آمادگی وی برای معارف بالاتر قوی تر می‏گردد و گنجایش وی برای گرد آوردن حقایق دیگر بیشتر می‏شود و از این معنی پی می‏برد که گوهر نفس ناطقه از نشأه دیگر و از ماورای عالم طبیعت و ماده است و به سرّ و رمز کلام عالی امیر المومنین علی(ع):«کل و عاء یضیق بما جعل فیه الاوعاء العلم فانه یتسع»می رسد.

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #5
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    و چون روح انسانی هراندازه بیشتر نائل به حقایق نوری وجودی عقلی شد، استعداد و ظرفیت وی برای تحصیل و اکتساب معارف بالاتر بیشتر می‏شود.سرّ این جمله بلند دعای افتتاح که ظاهرا از منشأت امام عصر علیه السلام است نیز معلوم می‏گردد که فرمود: «الذی لا تنقص خزائنه و لا تزیده کثرة العطاء الاجودا و کرما انه هو العزیز الوهاب».

    و چون صورت مقرون به ماده، پس از تفرید و تجرید نفس ناطقه آن را از ماده، و یا به إنشاء نفس ناطقه مانند آن را در خود به اعداد آلات قوای جسمانیه که«العارف یخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمة» (ص 196، فص اسحاقی فصوص شیخ اکبر)، و یا از ناحیه ارتباط نفس به حقایق اشیاء از راه اتصال به علت آنها که«ان روح المؤمن لا شد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها»(حدیث امام صادق(ع)، ص 133، ج 2، اصول کافی معرب)، صورت فعلی مجرد بدون ماده می‏یابد، و وجود آن به نفس قائم است و نفس با آنها معیت قیومیه و اضافه اشراقیه دارد، و سخن فقط در دانستن مفاهیم و معانی کلیه آنها که ماهیات آنهاست نیست، زیرا که مفاهیم معقولات و مفهوم عاقل همه از یکدیگر متغایرند، بلکه دست یافتن به انحاء وجودات عینی آنها، و اشتداد وجود نفس، و بودن وجود آن در عوالم عدیده، به حکم هر عالم، به حکم اصل اصیل اتحاد عاقل به معقول، بلکه مدرک به مدرک نفس نفس می‏شوند و شیئیت شئ نیز در حقیقت به صورتش است.

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #6
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    پس نس ناطقه علم به هر چیزی که پیدا کرده است، آن موجود است، زیرا که علم نور است و صورت فعلی هر چیز که معلوم نفس شد، وجودی نوری است که عاری از حجاب ماده است و صورت فعلی ادراکی‏ نفس عین نفس است، زیرا که قوای مدرکه نفس شئون وی‏اند و صور مدرکه فعلیات نوری‏اند که در مرتبت قوای مدرکه‏اند که وجود واقعی آن صور علمیه همان وجود آنها برای قوای نفس بلکه برای نفس بلکه وجود واقعی آنها همان وجود نفس است.لذا حاس با محسوس و متخیل با متخیل و متوهم با متوهم و عاقل با معقول، متحد است که اتحاد ادراک و مدرک و مدرک است مطلقا بحسب وجود نه بحسب مفاهیم. پس در حقیقت صور مدرکه اشیاء که علم نفس‏اند، شأنی از شئون نفس‏اند و این نه انقلاب حقیقت است بلکه اشتداد وجود از نقص به کمال است.

    اگر صورت فعلی در وجودش مقرون به ماده نباشد، چنین صورتی نیاز به تفرید و تجرید ندارد و خود بذاته عقل و عاقل و معقول، و علم و عالم و معلوم است و نفس ناطقه را شأنیت علم بدانها نیز هست، اگر چه استعدادها متفاوت است«انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها».

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  12. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #7
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    تبصره:آن که در بالا گفته ایم:«دعای افتتاح که ظاهرا از منشئات امام عصر علیه السلام است».
    جهت استظهار ما در انتساب این دعا به حضرت ولی عصر(عج)این است که سید اجل ابن طاوس در اقبال(ص 58 چاپ رحلی)فرموده است:«فصل فیما نذکره من دعاء الافتتاح و غیره من الدعوات التی تتکرر کل لیلة الی آخر شهر الفلاح، فمن ذلک الدعاء الذی ذکره محمد بن ابی قرة باسناده فقال حدثنی ابو الغنائم محمد بن محمد بن محمد بن عبد الله الحسنی قال اخبرنا ابو عمرو محمد بن محمد بن نصر السکونی رضی الله عنه قال سألت بابکر احمد بن محمخد بن عثمان البغدادی رحمه الله ان یخرج الی ادعیة شهر رمضان التی کان عمه ابو جعفر محمد بن عثمان بن السعید العمری رضی الله و ارضاه یدعوبها فاخرج الی دفترا مجلدا باحمر فنسخت منه ادعیة کثیرة و کان من جملتها و تدعو بهذا الدعاء فی کل لیلة من شهر رمضان فان الدعاء فی هذا الشهر تسمعه الملائکه و تستغفر لصاحبه، و تقول:اللهم انی افتتح الثناء، بحمدک الخ».

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  14. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #8
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    این بود غرض ما از عنوان تبصره، به موضوع بحث بر می‏گردیم:
    و چنانکه شأنیت نفس است که عاقل و مدرک موجودات گردد و علم بدانها تحصیل کند، شأن همه موجودات نیز این است که معقول وی گردند جز اینکه «عنت الوجوه للحی القیوم، و لا یحیطون به علما» صدر المتألهین در اسفار(ص 311، ج 1) فرماید:«ما من شی‏ء الا و من شأنه ان یصیر معقولا اما بذاته و اما بعد عمل تجرید».

    و در(ج 1، ص 307)آن گوید:«ان جمیع الموجودات الطبیعیه من شأنها ان تصیر معقولة اذما من شی‏ء الا و یمکن ان یتصور فی العقل اما بنزعه و تجریده عن الماده و اما بنفسه صالح لان تصیر معقولة لا بعمل من تجرید و غیره یعمل فیه حتی تصیر معقوله بالفعل».

    و در(ج 1، ص 305)از رساله اطلاقات العقل فارابی نقل کرده است:«شأن الموجودات کلها ان تعقل و تحصل صورا لتلک الذات یعنی ذات النفس الناطقه الانسانیة».

    و نیز در همان صفحه و همان جلد از همین رساله فارابی نقل کرده است:«فاذا حصلت معقولات بالفعل صارت حینئذ احد موجودات العالم اذعدت من حیث هی معقولات فی جلمة الموجودات».
    چون شأن همه موجودات این است که معلوم نفس انسانی گردند، و شأن نفس نیز این است که تواند از مرحله عقل هیولانی به مرتبت عقل مستفاد و عقل بسیط رسد، بلکه بر آنها نیز محیط شود، چنانکه گفته ایم مورد تصدیق هر کس و حکم فطری و جبلی او است، لذا از ظلمت جهل به جهان نور علم انتقال می یابد و به دانستن هر حقیقت علمی کلی با بی از عالم غیب به رویش گشوده می‏شود.چه اینکه علم وجودی نوری و محیط و مبسوط و بسیط است.و همچنین درجه درجه که بر نردبان معرفت ارتقاء می یابد، سعه وجودی او و گسترش نور ذات او و اقتدار و استیلای وی نیز بیشتر می‏شود و آمادگی برای انتقالات بیشتر و قوی تر و شدیدتر، و سیر علمی بهترپیدا می‏کند، تا کم کم مفاتیح حقایق را در دست می گیرد.و چون استعدادش تام باشد و واجب تعالی هم که فیاض علی الاطلاق است، به مرحله عقل مستفاد می رسد و به عبارت دیگر عقل بسیط می‏شود که عقل بسیط علم بسیط است، اعنی وجودی است که از سعه نوریت و جامعیتش حایز همه اوار معارف حقه است و جمیع اسمای حسنای الهی را به استثنای اسماء مستأثره واحد است.

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  16. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #9
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    پس چنین کسی خزانه علوم و مظهر تام و کامل «علم آدم الاسماء کلها»می‏شود و به مقام شامخ ولایت تکوینیه می‏رسد و خلیفة الله می‏گردد و در قوت عقل نظری و عقل عملی به غایت قصوی نائل می‏شود و به تعبیر عرشی شیخ اجل ابن سینا قدس الله تعالی سره العزیز در آخر الهیات کتاب شفا«کادان یصیر ربا انسانیا و کاد ان تحل عبادته بعد الله تعالی و هو سلطان العالم الارضی و خلیفة الله فیه».
    این چنین کس است که می‏گوید:من نقطه تحت باء بسم الله هستم، زیرا که این نقطه نسخه اصل قرآن است و تفصیل آن را از تقسیر مفاتیح الغیب صدر اعاظم فلاسفه الهی باید طلب کرد و این فاتحه را در الهیات اسفار نیز آورده است(ج 3، ص 107، ط 1).
    آن جناب در فاتحه چهارم مفتاح اول(ص 7)فرموده است:
    «الفاتحة الرابعة فی تحقیق کلام امیر المؤمنین(ع): جمیع القرآن فی باء بسم الله و انا نقطة تحت الباء. اعلم هداک الله ان من جملة المقامات التی حصلت للسائرین الی اله تقدم العبودیة مقام اذا حصل لواحد یری بالمشاهدة العینیة کل القرآن بل جمعیع الصحف المنزلة تحت نقطة باء بسم الله بل یری جمیع الموجودات تحت تلک النقطة و ان اردت مثالا یقربک الیه من وجه واحد الی تحقیق ذلک فهو انک اذا قلت لله ما فی السموات و ما فی الارض فقد جمعت ما فی السموات و ما فی الارض فی کلمة واحدة و اذا حاولت ذکرها بالتفاصیل واحدا واحدا لا فتقرت الی مجلدات کثیرة ثم قس علی نسبة اللفظ الی اللفظ نسبة المعنی الی المعنی علی ان فسحة عالم المعانی و التفاوت بین الفرادها مما لا قاس بفسحة عالم الا لفاظ و التفاوت بینهما.و لو اتفق لا حد ان یخرج من هذا الوجود الخارجی(المجازی-خ ل)الحسی الی التحقق بالوجود الیقینی العقلی و یتصل بدائرة الملوکت الروحانی حتی یشاهد معنی و الله بکل شی‏ء محیط ویری ذاته محاطا بها مقهورا علیها فحینئذ یشاهد وجوده فی نقطة تکون تحت الباء و یعاین تلک الباء التی فی بسم الله حیثما تجلت له عظمتها و جلالة قدرها و یری انها کیف یظهر ذاتها علی العاکفین فی حظیرة القدس من تحت النقطه لتی هی تحتها هیهات نحن و امثالنا لا نشاهد من حروف القرآن الا سوادها لکوننا فی عالم الظلمة و السواد و ما حدت من مد المداد اعنی مادة الاضداد و المدرک لا یدرک شیئا الا بما حصل لقوة ادراکه فان المدرک و المدرک دائما من جنس واحد فالبصر لا یدرک الا الا لوان و الحسن لا ینال الا المحسوسات و الخیال لا یتصور الا المتخیلات و العقل لا یعرف الا المعقولات فکذلک النور لا یدرک لا حد الا بالنور و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور فنحن بسواد هذا العین لا نشاهد الا سواد القرآن فاذا خرجنا من هذا الوجود المجازی و القریة الظالم اهلها مهاجرا الی الله و رسوله و ادرکنا الموت عن هذه النشأة الصوریة الحسیة و الخیالیة و الوهمیة و العقلیة العلمیة و محونا بوجودنا فی وجود کلام الله تعالی ثم خرجنا من المحو الی الا ثبات اثباتا ابدیا و من الموت الی الحیوة حیوة ثانویة ابدیة فما رأینا بعد ذلک من القرآن سوادا اصلا الا البیاض الصرف و النور المحض و تحقیقا لقوله تعالی و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و عند ذلک نقرأ الآیات من نسخة الاصل و من عنده علم الکتاب.

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  18. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #10
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d

    ایها الرجل القرآن انزل الی الخلق مع آلاف حجاب لا جل تفهیم ضعفاء العقول خفافیش الابصار فلو عرض(عزی-خ ل)باء بسم الله مع عظمته التی کانت له و نزل الی العرش لذاب العرش و اضمحل و فی قوله لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیة الله اشارة الی هذا المعنی رحم الله عبدا قال کاشفا لهذا المعنی کل حرف فی اللوح اعظم من جبل ق و هذا اللوح هو اللوح المحفوظ فی قوله تعالی انه لقرآن کریم فی لوح محفوظ و هذا القاف و رمز الی ما فی قوله ق و القرآن المجید فان القرآن و ان کان حقیقة واحدة الا ان لها مراتب کثیرة فی النزول و اسامیه بحسبها مختلفة ففی کل عالم و نشأة یسمی باسم مناسب لمقامه الخاص و منزله المعین کما ان الانسان الکامل حقیقة واحدة و له اطوار و مقامات و درجات کثیرة فی القیود(فی الصعود-خ ل)و اسامی مختلفه و له بحسب کل طور و مقام اسم خاص اما القرآن ففی عالم یسمی بالمجید بل هو قرآن مجید.

    و فی آخر اسمه عزیز انه لکتاب عزیز.و فی آخر اسمه علی حکیم و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم.و فی آخر کریم انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون.و مبین و لا رطب و لا یابس الافی کتاب مبین.و حکیم یس و القرآن الحکیم.و له الف الف من اسامی لا یمکن سماعها بالاسماع الظاهره و لو کنت ذا سمع باطنی فی عالم العشق الحقیقی و المحبة الالهیة لکنت ممن تسمع اسماؤه و تشاهد اطواره.

    و اعلم ان اختلاف صور الموجودات و تباین صفاتها و تضاد احوالها آیات عظیمة لمعرفة بطون القرآن و انوار جماله و اشعة آیاته و لتعلم اسماء الله و صفاته قوله و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها و ذروا الذین یلحدون فی اسمائه و فی هذه الآیة اوجب الله علی عباده علم الحکمة و التوحید و معرفة الآفاق و الا نفس و علم الا سماء و مشاهدة المظاهر و المربوبات ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لا ولی الا لباب و هذا الباب من المعرفة مماسلکه العرفا، الا لهیون و الحکماء الا قدمون و هم الذاهبون الی ان هذا الصور المتخالة صور اسماء الله تعایل و ظلال و مثل و مظاهر لما فی العالم الالهی من الصور المفارقة الا لهیة و ذلک لان کلما یوجد فی هذا العالم یوجد فی عالم من العوالم الا علی علی و وجه اعلی و اشرف منه و ما عند الله خیر للابرار».
    انتهی کلامه السامی و رفع الله المتعالی درجاته الرفیعة.

    پارسی گوگر چه تازی خوشتر است:از جمله مقامات که برای سائر الی الله به قدم عبودیت حاصل می‏شود مقامی است که به مشاهده عینیه می‏بیند که همه قراَّ بلکه جمیع صحف منزله بلکه جمیع الموجودات نحت نقطه باء بسم الله‏اند.زیرا این سائر همین که از این وجود مجازی حسی بدر رفت و بوجود یقینی عقلی متحقق شد و به دایره ملکوت روحانی متصل گشت، معنی و الله بکل شی‏ء محیط را مشاهده می‏کند و ذات خویش را محاط بدان ذات و مقهور آن می بیند و در این هنگام وجود خود را در نقطه‏ای که تحت باء بسم الله است مشاهده می‏کند.

    db33bf9bb03022508f821754dea5862d



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  20. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/