وقتی خدا دو چشم تو را رو به راه کرد
پیچید عطر سر زدهای در مشام خاک
وقتی خدا دو چشم تو را رو به راه کرد
آغازِ دامنت را از نور آفرید،
روی تمام شبزدگان را سیاه کرد
پلکی زدی به هستی، باران فرارسید...
فریاد شکر از لب دنیا بلند شد
گلبوسه رسول به رخسار عصمتات
لبهای سُبحه وار تو را افتتاح کرد
از برق چشمهای تو یک شعله پر گرفت
خورشید شد به سنیه هفت آسمان رسید
از مرمر حریر نفسهای تو خدا،
پیراهنی به پیکر بی تاب ماه کرد
پیش از تو دختران بی آزار روزگار،
محکوم شام بی سحر گور میشدند
اما صدای پای تو در رخوت زمین،
پیچید و خوابهای زمان را تباه کرد
دستان بی شباهت تو ـ آبروی زن! ـ
دست دعای رفته به آغوش عرش بود
پروردگار از در مهر آمد و نشست
هر گاه، در دو چشم ترِ تو نگاه کرد...
انگار از ازل همه قیل و قالها،
تنها برای خلقت بی شبهه تو بود
یزدان برای خستگی بی پناه تو
هفت آسمانِ یکسره را سرپناه کرد
سرودهی: سودابه مهیجی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)